1⃣ معرفت دینی
تا کسی دین خدا را نشناسد، چگونه می تواند به آن عمل کند و تا کسی دین دان نشود، چگونه می تواند دین دار باشد❓
در کلمات حضرت علی-علیه السلام-، شناخت دین، یکی از شاخصه ها به شمار آمده؛ از جمله حضرت تأکید می کند:
أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ؛ سرآغاز دین، خداشناسی است.(۴)
و یا مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ؛ شناخت دانش، دینی است که پذیرفته و به آن عمل می شود.(۵)
پس، باید در زندگی ایمانی، سهمی برای دین شناسی و ارتقای بصیرت دینی اختصاص داد و مسائل فرهنگی را مهم شمرد
✍ پس، باید در زندگی ایمانی، سهمی برای دین شناسی و ارتقای بصیرت دینی اختصاص داد و مسائل فرهنگی را مهم شمرد
__________________________________
[۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱.
[۵]. همان، حكمت ۱۴۷.
2⃣ ترک گناه
دین داری، با پیروی از هوای نفس و ارتکاب گناه، ناسازگار است. دین دار واقعی، کسی است که در جست وجوی رضای الهی باشد و رضای خدا در ترک گناه است. حضرت امیر-علیه السلام- در این باره می فرماید:
ـ مَنْ بَادَرَ إِلَى مَرَاضِي اللَّهِ وَتَأَخَّرَ عَنْ مَعَاصِيهِ فَقَدْ أكْمَلَ الطَّاعَةَ
هرکه به سوی کارهای خداپسند بشتابد و در پی رضای حق و ترک گناهان باشد، طاعتش را کامل ساخته است.(۶)
ـ مِنَ الدّینِ التّجاوزُ عَنِ الحرامِ؛
گذشتن از حرام، از دین است.(۷)
ـ مِلَاكُ الدِّينِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى؛
معیار دین، مخالفت با هوای نفس است.(۸)
__________________________________
[۶]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، ج ۲، ح ۷۳۴۶.
[۷]. همان، ح ۸۶۹۴.
[۸]. همان، ح ۹۰۵۶.
3⃣ عمل صالح
درختان را از طریق میوه هایش می شناسند. عمل صالح ، میوۀ ایمان راستین مسلمان است و به وسیلۀ اعمال اشخاص، میزان تعهدشان به دین شناخته می شود.
امام علی-علیه السلام- فرموده:
ـ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُ عَلَى الْإِيمَانِ؛
با عمل های صالح، به ایمان کسی استدلال می شود (عمل صالح، دلیل دین داری است).(۹)
ـ يَعْمَلُ الْأعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَهُوَ عَلَى وَجَلٍ
[انسان تقواپیشه،] اعمال صالح انجام می دهد؛ در عین حال، باز بیمناک است.(۱۰)
سعدیا گرچه سخن دان و مصالح گویی
به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست
__________________________________
[۹]. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
[۱۰]. همان، خطبه ۱۹۳.
4⃣ اهتمام به واجبات
بالاترین تکلیف، عمل به واجبات است. دین داری هرکس، از میزان اهتمام او به واجبات و ادای تکالیف الهی شناخته می شود و ضایع ساختن فرایض، بیشترین ضربه را به دین می زند. ترک واجبات، نخستین گام فروپاشی بنیان دین داری است.
امام علی-علیه السلام- می فرماید:
ـ مَا أوْهَنَ الدِّينَ كَتَضْيِيعِ الْفَرَائِضِ؛
هیچ چیز، مانند تباه ساختن واجبات، دین را سست نمی کند.(۱۱)
ـ حضرت در وصیت نامه اش پس از ضربت خوردن، بر نماز تأکید می کند و آن را ستون دین می داند؛ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ. [۱۲]
ـ در عهدنامۀ مالک اشتر تأکید بسیاری به اقامۀ فرایض دارد که خالص کننده دین برای خدا و عبادت ویژه اي است. توصیه حضرت آن است که مسلمان در روز و شب، حق نماز را ادا کند و به آن اهمیت دهد؛ وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً. [۱۳]
ترک واجبات و پرداختن به مستحبات، مثل آن است که جادۀ اصلی خراب باشد؛ اما به بازسازی حاشیه یا جاده فرعی بپردازیم
__________________________________
[۱۱]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، ج ۲، ح ۸۸۶۸.
[۱۲]. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
[۱۳]. همان، نامه ۵۳.
5⃣ صدق و امانت
در رهنمودهای معصومان-علیهم السلام- آمده که به زیادی نماز و روزۀ افراد نگاه نکنید؛ بلکه مردم را در عرصۀ صدق و امانت بیازمایید؛ یعنی راستگویی و امانت داری، شاخصۀ مهم دین داری است و هرکه امین و راستگو نباشد، دین ندارد.
این نکته در کلمات امام علی-علیه السلام- هم آمده:
ـ أَدِّ الْأمَانَةَ إِذَا ائْتُمِنْتَ وَلَا تَتَّهِمْ غَيْرَكَ إِذَا ائْتَمَنْتَهُ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا أمَانَةَ لَهُ؛[۱۴] اگر امین شمرده شدی، امانت را برگردان و اگر کسی را امین قرار دادی، به او تهمت مزن. همانا کسی که امانت ندارد، ایمان ندارد.
ـ يُسْتَدَلُّ عَلَى دِينِ الرَّجُلِ بِصِدْقِهِ وَوَرَعِهِ؛[۱۵] صدق و پرهیزکاری شخص، دلیل دین داری اوست.
ـ جَانِبُوا الْكَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبُ الْإِيمَانِ ؛[۱۶] از دروغ بپرهیزید؛ چراکه دروغ، با ایمان ناسازگار است.
حضرت اسماعیل-علیه السلام- با شخصی قرار گذاشت؛ ولی او در وعده گاه حاضر نشد. آن حضرت، مدت بسیاری در آنجا به انتظار وی نشست؛ به گونه ای که غیبت طولانی ایشان، سبب نگرانی پیروانش گردید. سرانجام، فردی که بر حسب اتفاق از آنجا می گذشت، حضرت را دید و گفت: ای پیامبر خدا! ما بر اثر تأخیر شما نگران شده ایم. حضرت فرمود: من با فلان کس در اینجا وعده دیدار دارم؛ ولی او نیامده است و تا او نیاید، من از اینجا نمی روم! آن مرد جریان را به مردم خبر داد و آنها به سراغ شخص مورد نظر رفتند و او را نزد آن حضرت آوردند. مرد با شرمساری گفت: ای پیامبر خدا! من قرار دیدار با شما را فراموش کردم. ایشان فرمود: اگر نیامده بودی، من همچنان در اینجا می ماندم.[۱۷]
در مورد پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه و آله- نیز آمده است که ایشان روزی کنار سنگی با شخصی وعده دیدار داشتند. آفتاب بالا آمد و هوا گرم شد؛ ولی او همچنان نیامد. یاران آن حضرت به ایشان گفتند: خوب است که از آفتاب به سایه بیایید. حضرت فرمود: من با او در اینجا وعده دیدار دارم و تا او نیاید، از اینجا حرکت نخواهم کرد.[۱۸]
_________________________________
[۱۴]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، ج ۱، ح ۲۲۱۶.
[۱۵]. همان، ج ۲، ح ۱۰۱۴۶.
[۱۶]. همان، ج ۱، ح ۴۶۳۶.
[۱۷]. مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۹۵.
[۱۸]. همان.
6⃣ وفای به عهد
وفا به عهد و پیمان، پایبندی به تعهدات و قول وقرارها و احترام قایل شدن براي تعهد و امضا و قرارداد، نشانۀ دین داری است.
خُلف وعده و عمل نکردن به قول و تعهد، نشانۀ ضعف ایمان است.
قرآن کریم یکی از نشانه های مؤمنان رستگار را پایبندی به عهد و میثاق می داند؛
وَالَّذينَ هُمْ لِأماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعُون. [۱۹]
امیر مؤمنان-علیه السلام- در این باره فرمود:
ـ مِنْ دَلَائِلِ الْإِيمَانِ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ؛[۲۰]
از نشانه های ایمان، وفای به عهد است.
ـ مِنْ أفْضَلِ الْإِسْلَامِ الْوَفَاءُ بِالذِّمَامِ؛[۲۱]
از برترین دستورهای اسلام، وفا به پیمان هاست.
ـ حضرت در عهدنامۀ مالک اشتر به وفای به عهد فرامی خواند:
فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأمَانَةِ. [۲۲]
ـ همچنین از پیمان شکنی و زیر پاگذاشتن تعهدات نهی می کند:
فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ وَلَا تَخِيسَنَ بِعَهْدِكَ. [۲۳]
پس، آنان که خیلی راحت، زیر قولشان می زنند و به وعده های خود عمل نمی کنند، در دین داری ضعیف اند.
گویند روزی امام سجاد-علیه السلام- از یکی از یاران خویش، ده هزار درهم قرض خواست. وقتی که شخص در برابر این مبلغ از حضرت تقاضای وثیقه کرد، امام نخی از عبای خود کشید و به او داد و فرمود:
این، وثیقه من است و تا موقع ادای دین، نزد تو باشد.
پس از مدتی، امام پول شخص را آماده کرد و فرمود:
پولت حاضر است؛ وثیقه مرا بیاور.
آن شخص که قصد برگرداندن نخ را نداشت، گفت: من نخ عبا را گم کرده ام.
حضرت فرمود: در این صورت، طلب خود را نخواهی گرفت؛ زیرا تعهد با دیگران را نباید ناچیز انگاشت. به ناچار، مرد نخ عبا را به امام برگرداند و پول خویش را دریافت کرد.[۲۴]
__________________________________
[۱۹]. مؤمنون، آيه ۸.
[۲۰]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، ج ۲، ح ۸۷۲۴.
[۲۱]. همان، ح ۸۷۱۷.
[۲۲]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
[۲۳]. همان.
[۲۴]. همان، ج ۴۶، ص ۱۴۷. (با اندکی ویرایش)
7⃣ تقوا و پارسایی
مراقبت از حدود الهی، زیر پانگذاشتن فرمان خدا، جرئت بر گناه نداشتن، تقوا و پرهیزکاری، از شاخصه های دین داری است.
ورع و تقوا، هم نگهبان دین است، هم محافظ دین دار، هم حفاظ مسلمانی است و هم نگهدارندۀ انسان از فساد اخلاقی و آلوده شدن به معاصی.
دین داری، با بی پروایی و بی مبالاتی ناسازگار است و دین دار، خود را در حصار امنِ تقوا قرار می دهد. حضرت امیر-علیه السلام- در این زمینه فرموده:
يُسْتَدَلُ عَلَى الْإِيمَانِ بِكَثْرَةِ التُّقَى وَمُلْكِ الشَّهْوَةِ وَغَلَبَةِ الْهَوَى؛[۲۵]
بر ایمان شخص، با تقوا ، مالک شهوت بودن و چیرگی بر هوای نفس دلیل آورده می شود.
__________________________________
[۲۵]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، ج ۲، ح ۱۰۱۷۸.
8⃣ فداكردن دنيا براي دين
از نوع انتخابی که انسان بر سر دو راهي ها انجام می دهد، ميزان اهتمام او به امور به دست مي آيد. بعضي ها براي تأمين دنيا، از دين مايه مي گذارند و دين را خرج دنيايشان مي كنند. بعضي هم حاضر نيستند براي رسيدن به دنيا، ذرّه اي به دينشان آسیب بزنند. پس، فداکردن دنیا برای دین، يكي دیگر از شاخصه هاي دين داري است. امام در نامه اي به يكي از كارگزاران حكومتي، از سوء استفاده هاي مالي او در خصوص بيت المال انتقاد كرده، مي فرمايد:
لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأخْسَرِينَ أعْمَالًا؛[۲۶]
با نابودكردن دينت، دنياي خودت را آباد مكن كه از زيان كارترين افراد خواهي بود.
بدتر از اين، جايي است كه كسي دين خود را فداي دنياي ديگران كند؛ مثل عمروعاص كه به نفع معاويه دين فروشي مي كرد. حضرت در نامه اي خطاب به او مي نويسد:
فَإِنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبَعاً لِدُنْيَا امْرِئٍ ظَاهِرٍ غَيُّهُ...؛[۲۷]
دين خودت را تابع دنياي كسي كرده اي كه گمراهي اش آشكار، بي پرده و بي آبروست... (يعني معاويه).
در پاسخ به درخواست هاي ناحق برادرش عقيل از بيت المال، در خطبه اي فرمود:
برادرم پنداشته كه دينم را به او مي فروشم و تسليم خواسته اش مي شوم و از روش عادلانه ام عدول مي كنم؛
فَظَنَ أنِّي أبِيعُهُ دِينِي وَأتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي. [۲۸]
سپس حضرت آهن گداخته را به دست عقيل نزدیک می کند و بیان می دارد که اگر اقاليم هفت گانه را به من بدهند تا برگي را از دهان ملخي بگيرم، چنين نخواهم كرد.
همچنین در نامه اي در اعتراض به خيانت مالي يكي از واليان، نوشته است:
تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَتَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ؛[۲۹]
دنياي خود را به بهاي خراب كردن آخرتت، آباد مي كني و با بريدن از دينت، به بستگانت مي رسي.
سخنان حضرت در اين مورد، بسيار است؛ چرا كه گرفتار كساني بود كه براي رسيدن به دنيا، دين خود را حراج مي كردند.[۳۰]
__________________________________
[۲۶]. نهج البلاغه، نامه ۴۳.
[۲۷]. همان، نامه ۳۹.
[۲۸]. همان، خطبه ۲۲۴.
[۲۹]. مجلسي، بحارالأنوار، ج۳۳، ص ۵۰۶.
[۳۰]. نهج البلاغه، حكمت ۲۲۸.
9⃣ ضابطه هاي مكتبي در روابط
اگر با كساني رابطه دوستي داريم يا قطع رابطه مي كنيم، بر چه اساسي است❓
معيارهاي ما در دوستي ها و دشمني ها، رابطه ها و قطع رابطه ها، پول دادن ها و ندادن ها، حمايت كردن يا موضع گرفتن ها چيست❓
شاخصه دين داري آن است كه همه اينها براي خدا و با انگيزه هاي مكتبي باشد؛ نه بر اساس تعصب هاي دوستي و فاميلي يا مصلحت انديشي هاي دنيايي يا نفع طلبي هاي مادّي يا كينه ورزي هاي شخصي. حضرت می فرماید:
مَنْ أعْطَى فِي اللَّهِ وَمَنَعَ فِي اللَّهِ وَأحَبَ فِي اللَّهِ وَأبْغَضَ فِي اللَّهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الْإِيمَانَ؛[۳۱]
هركس در راه خدا عطا كند و در راه خدا منع كند و در راه خدا دوستي كند يا دشمني نمايد، ايمانش را به كمال رسانده است.
نيز: الْمُؤْمِنُ مَنْ كَانَ حُبُّهُ لِلَّهِ وَبُغْضُهُ لِلَّهِ وَأخْذُهُ لِلَّهِ وَتَرْكُهُ لِلَّهِ؛[۳۲]
مؤمن، كسي است كه دوستي و دشمني و گرفتن و نگرفتنش، براي خدا باشد.
در خطبه اي كه ريشه پيدايش فتنه ها را بيان مي كند، به تعصب ها و حمايت هاي بدون معيار الهي از افراد گمراه اشاره مي کند و مي فرمايد:
وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ؛[۳۳]
كساني با افرادي ديگر، بر اساس غيردين خدا، همبستگي و دوستي مي كنند. (پيوند هاي غيرمكتبي)
حضرت، در يك جا برادري بر مبناي معيارهاي خدايي را مي ستايد (أنْتُمُ الْأنْصَارُ عَلَى الْحَقِ وَالْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ)[۳۴]
و در جاي ديگر، از برادری ها و پيوند هاي مكتبي حمايت مي كند (وَإِنَّمَا أنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِينِ اللَّهِ).[۳۵]
✍ پس، كسي دين دار است كه براي همة كارها و روابط و مواضعش، مبناي ديني و محمل و مستند مكتبي داشته باشد و بتواند كارهايش را به حساب خدا و براي او انجام دهد؛ به بیان دیگر، مكتبي عمل كند و نه سياسي و باندي یا حزبي و گروهي.
__________________________________
[۳۱]. تمیمی آمدی، غرر الحكم ودرر الکلم، ح ۹۰۳۱.
[۳۲]. همان، ح ۱۷۴۲.
[۳۳]. نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
[۳۴]. همان، خطبه ۱۱۳.
[۳۵]. همان، خطبه ۱۱۸.
🔟 تعادل در حال خشم و رضا
بعضي ها اگر از چيزي يا كسي خوششان مي آيد، همة عيوب و زشتي ها و خلاف هاي او را ناديده مي گيرند يا اگر از فردي بدشان آيد، به جهت بغض، از حدّ حق و عدالت فراتر مي روند. اعتدال، شاخصة دين داري است؛ انسان معتدل، نه در حالت غضب به بيراهه مي رود و بيهوده مي گويد و نه در حالت رضا، به باطل و بيراهه مي گرود.
امير مؤمنان-علیه السلام- مي فرمايد:
ثَلَاثَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقد اسْتَكْمَلَ ْإِيمَانُه: مَنْ إِذَا رَضِيَ لَمْ يُخْرِجْهُ رِضَاهُ الي بَاطِلٍ وَإِذَا غَضِبَ لَمْ يُخْرِجْهُ غَضَبُهُ عَنِ الْحَقِّ وَإِذَا حَكَمَ لَمْ يأخُذ مَا لَيْسَ لَهُ؛[۳۶]
سه چيز است كه در هركه باشد، ايمانش به كمال رسيده است:
كسي كه هرگاه در حال رضايت است، خشنوديش او را به باطل نكشد؛
هرگاه خشمگين است، غضبش او را از حق به در نبرد و هرگاه حكم مي كند،
آنچه را كه حق او نيست، نگيرد.
نيز: ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدْ أكْمَلَ الْإِيمَانَ: الْعَدْلُ فِي الْغَضَبِ وَالرِّضَا، وَالْقَصْدُ فِي الْفَقْرِ وَالْغِنَى، وَاعْتِدَالُ الْخَوْفِ وَالرَّجَاء؛[۳۷]
سه چيز است كه در هركس باشد، ايمانش را كامل ساخته است:
عدالت در حال غضب؛
رضا و ميانه روي در حال فقر و ثروتمندي؛
توازنِ بيم و اميد.
✍ دين دار، از دو حالتِ افراط و تفريط، دور است و توازن، بر انديشه و قضاوت و عملش حاكم مي باشد.
__________________________________
[۳۶]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، ج ۱، ح ۴۵۷۷.
[۳۷]. همان، ح ۴۵۷۳.
1⃣1⃣ دوري از هواپرستي
پيامبر خدا-صلی الله علیه و آله- و اولياي دين، جهاد با نفس و مبارزه با هواي نفساني را جهاد اكبر ناميده اند. خيلي ها به واسطه هواي نفس و شهوت و تمايلات نفساني، از دايرة دين خارج مي شوند. دين دار، كسي است كه بر نفس امّاره مهار زند و بر خويشتن امير باشد؛ نه آن كه اسير نفس گردد. در اين زمينه ، كلمات حضرت بسيار است؛ از جمله:
ـ طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ الدِّينَ؛[۳۸]
پيروي از شهوت، دين را تباه مي سازد.
ـ مَا أصْلَحَ الدِّينَ كَالتَّقْوَى وَمَا أهْلَكَ الدِّينَ كَالْهَوَى؛[۳۹]
هيچ چيز مانند تقوا، دين را به صلاح نمي رساند و هيچ چيز مثل هواي نفس، دين را نابود نمي كند.
ـ لَا دِينَ مَعَ هَوًى؛[۴۰]
با هواي نفس، دين باقي نمي ماند.
ـ الْمُؤْمِنُ أمِيرٌ عَلَى نَفْسِهِ مُغَالِبٌ هَوَاهُ وَحِسَّهُ؛[۴۱]
مؤمن، بر نفس خويش امير است و بر هواي نفس و حسّ خود، غلبه دارد.
__________________________________
[۳۸]. همان، ح ۵۸۰۰.
[۳۹]. همان، ج ۲، ح ۸۸۴۹.
[۴۰]. همان، ح ۹۷۰۲.
[۴۱]. همان، ج ۱، ح ۲۰۶۷.
2⃣1⃣ دين داري واقعي؛ نه زباني
خيلي ها دَم از دين مي زنند؛ ولي باورهاي ديني در عمق وجودشان رسوخ نكرده است.
سيد الشهداء-علیه السلام- مردم را بردگان دنيا دانسته كه دين، تنها بر زبانشان جاري است و اگر گرفتار امتحان شوند، شمار دين داران اندك مي شود.
حضرت علي-علیه السلام- در يكي از خطبه ها، زبان به نکوهش انسان های ضعیف الایمان گشوده و فرموده: مردم به اندكي از دنيا كه مي رسند، شاد مي شوند؛ ولي مقدار زيادي از آخرت كه از دستشان مي رود، غصّه نمي خورند و یا براي اندك دنيايي كه از دست مي دهند، آشفته مي شوند و آخرت را از ياد مي برند. ایشان در ادامه مي افزايد:
وَصَارَ دِينُ أحَدِكُمْ لُعْقَةً عَلَى لِسَانِهِ؛[۴۲]
دين هريك از شما، لقلقة زبانش شده است.
دين داري شخص، بايد ريشه دار و همه جانبه باشد؛ نه تنها زباني يا تا وقتي كه منافع دنيوي اش تأمين شود.
_________________________________
[۴۲]. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳.