eitaa logo
❤نبض کربلا❤
539 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
71 فایل
بسم رب الحسین🖤 مداحی های احساسی آرام شور مولودی عکس های جدید حرم و استوری و استیکر و. 🖤جهت تبادل و تبلیغات و نظرات @hosan_313 ساخت تم و استیکر و لگو ارزان کپی باصلوات 🖤(تبادل+۶۰۰) ✔ تبلیغ 🖤زنده کربلا b2n.ir/BeainolHarameain?eitaafly
مشاهده در ایتا
دانلود
Majid_Banifateme_-_Hoseini_Beman_Hoseini_Bemir_(128).mp3
4.08M
🎵حسینی بمان، حسینی بمیر 🎶امیری حسین، و نعم الامیر 🔘با صدای:  [@nabz_karbala]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤نبض کربلا❤
#سه_دقیقه_در_قیامت #آزار_مؤمن #قسمت_دهم در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم. روز
ادامه در لابه‌لای صفحات اعمال خودم به يك ماجرای ديگر از آزار مؤمنين برخوردم.😢😢😢 شخصی از دوستانم بود كه خيلی با هم شوخی می‌كرديم و همديگر را سركار می‌گذاشتيم. يكبار در يك جمع رسمی با او شوخی كردم و خيلی بد او را ضايع كردم.😨😱😨 خودم هم فهميدم كار بدی كردم، برای همين سريع از او معذرت‌ خواهی كردم. او هم چيزی نگفت. 😔💔😔 گذشت تا روز آخر كه می‌خواستم برای عمل جراحی به بيمارستان بروم. دوباره به همان دوست دوران جوانی زنگ زدم و گفتم: فلانی، من خيلی به تو بد كردم. يكبار جلوی جمع، تو را ضايع كردم. خواهش می‌کنم مرا حلال كن. من شايد از اين بيمارستان برنگردم.😢🍂😢 بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره به او التماس كردم تا اينكه گفت: حلال كردم، انشاءالله كه سالم و خوب برگردی.🌸🍁🌸 آن روز در نامه عملم، همان ماجرا را ديدم. جوان پشت ميز گفت: اين دوست شما همين ديشب از شما راضی شد. اگر رضايت او را نمی‌گرفتی بايد تمام اعمال خوب خودت را ميدادی تا رضايتش را كسب كنی،😰😰😰 مگر شوخی است، آبروی يک انسان مؤمن را بردی.🌼✨🌼  [@nabz_karbala]
حسابی به مشکل خورده بوده بودم. اعمال خوبم بخاطر شوخی‌های بیش از حد و صحبت پشت مردم و غیبت و... نابود می‌شد و اعمال زشت من باقی می‌ماند.😔😔😔 البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده بودم، همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت می‌شد چرا که در قرآن آمده بود: «انَ الحَسنات یُذهبنَ السَیئات»🌹🌷🌹 زیارت‌های اهل بیت(ع)، بسیار در نامه اعمال من تأثیر مثبت داشت. البته زیارت‌های بامعرفتی که با گناه آلوده نشده بود.🍃✨🍃 اما خیلی سخت بود. هر روز ما، دقیق بررسی و حسابرسی می‌شد. کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می‌گرفت. همینطور که اعمال روزانه‌ام بررسی می‌شد، به یکی از روزهای روزهای جوانی رسیدیم. اواسط دهه هشتاد.🍁🍂🍁 یکباره جوان پشت میز گفت: به دستور آقا عبداللّٰه(ع) پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم. این پنج سال بدون حساب طی می‌شود. با تعجب گفتم: یعنی چی؟ گفت: پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می‌ماند.😍🌸😍 نمی‌دانید چقدر خوشحال شدم. اگر در آن شرایط بودید، لذتی که من از شنیدن این خبر پیدا کردم را حس می‌کردید. پنج سال بدون حساب و کتاب؟! گفتم: این دستور آقا به چه علت بود؟💫💐💫 همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند. در دهه هشتاد و بعد از نابودی صدام، بنده چندین بار توفیق یافتم که به سفر کربلا بروم. در یکی از این سفرها، یک پیرمرد کر و لال در کاروان ما بود. مدیر کاروان به من گفت: می‌توانی از این پیرمرد مراقبت کنی و همراه او باشی؟ من هم مثل خیلی‌های دیگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خودم خلوت داشته باشم، اما با اکراه قبول کردم.🌼🌻🌼 کار از آنچه فکر می‌کردم سخت‌تر بود. این پیرمرد هوش و حواس درست و حسابی نداشت. باید از او کاملاً مراقبت می‌کردم. اگر لحظه‌ای او را رها می‌کردم، گم می‌شد.😓😓😓 خلاصه؛ تمام سفر کربلای من تحت‌الشعاع حضور این مرد شد. این پیرمرد هر روز با من به حرم می‌آمد و بر می‌گشت. حضور قلب من کم شده بود، چون باید مراقبش می‌بودم.😔😞😔 روز آخر قصد خرید یک لباس داشت. فروشنده وقتی فهمید او متوجه نمی‌شود، قیمت را چند برابر گفت.😠😠😠 من جلو آمدم و گفتم: چی داری میگی؟ این آقا زائر مولاست. چرا اینطوری قیمت میدی؟ قیمت این لباس خیلی کمتره. خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم.✨🌻✨ باهم از مغازه بیرون آمدیم. من عصبانی و پیرمرد خوشحال بود. با خودم گفتم عجب دردسری برای ما درست شد. این دفعه کربلا اصلاً به من حال نداد.😔💔😔 یکباره دیدم پیرمرد ایستاد. رو به حرم کرد و با انگشت دست، مرا به آقا نشان داد و با همان زبان بی‌زبانی برای من دعا کرد. جوان پشت پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد، آقا امام حسین(ع) شفاعت کردند و گناهان پنج سال تو را بخشیدند.✨🦋✨ صدها برگه در کتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب این سال‌ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.🍂🌼🍂 @nabz_karbala
11_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
18.93M
شرح وبررسی کتاب سه دقیقه در قیامت توسط استاد امینی خواه  [@nabz_karbala]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-『 بھ‌یڪۍتوۍخیابون‌تنہ‌میزنۍ میگۍ : ببخشید! میگھ : ‌خواهش‌میڪنم‌وردمیشہ😌 ݕھ‌یڪۍدیگھ‌تنہ‌میزنۍ! میگۍ: ببخشید! میگھ : چیو؟! اتفاقۍا‌فتادھ‌مگھ؟!🙊 ♡ +میگفت‌خدا‌اینطورۍمیبخشھ!🧡  [@nabz_karbala]
درست از همان روزهایی که کمی از دنیای خیالات فاصله میگیری و پا به پله اول عاقلی می‌گذاری، دستت می آید که نه! آنجور که خیال میکردم نیست! 🍰زندگی هرچند باید شیرین باشد ولی با خیالات چیزی درست نمی شود زندگی هیچ وقت مثل تخیلات این نویسنده های مجازی پیش نمی رود؛ اما به معنای تلخی اش هم نیست. 💡حالا که فهمیده ای زندگی حساب و کتاب دارد و روی ابرهای تخیل نمی شود خانه ساخت، هول برت می‌دارد که پس فرمول زندگی چیست؟ اگر این خانه های آب نباتی که زیاد بازنشر می‌شوند زندگی واقعی نیستند، پس طعم شیرین زندگی را کجا پیدا کنم؟ از کجا شروع کنم؟ 💝رمان شیرین"من نه ما" بین این همه داستان های خیالی از زندگی های خیالی داستان زندگی یک زوج واقعی است که در کوچه پس کوچه های شهرمان زندگی می کنند. دختر و پسر جوانی که شبیه به هرکدام از ما، بزرگ شده و قد کشیده اند و حالا پا به زندگی مشترک می گذارند درست مثل ما با سوالات و مجهولات از زندگی جدید پیش رو نه زیاد ثروتمند هستند، نه آنچنان زیبا، نه تمام لحظاتشان پراز خنده است و نه همه کارهایشان درست… گاهی خطا می‌کنند، گاهی اخم دارند و گاهی لبخند، گاهی کدورت دارند و گاهی با مشکلاتی روبرو هستند؛با اینهمه زندگیشان شیرین است.چون کلید زندگی مشترک را یافته اند: "من نه! ما" 🔆زهرا و محمد را با خواندن این کتاب دنبال کنید، خصوصا اگر مجرد هستید😉 داستان این زندگی برعکس خیالات بادکنکی، لذتی مانا را نصیب ذهن تان می‌کند و شیرینی یک زندگی معمولی اما دوست داشتنی را به شما می چشاند و به کمکتان می آید 👌
🌿🖤|| حالاڪھ‌نیامدم‌دمـت‌را‌بفرست من‌نیستم‌آن‌جا‌کرمت‌را‌بفرست گفتم‌كھ‌مریضم‌و‌شفا‌میخواهم پس‌گردوغبار‌حرمت‌را‌بفرست(:  [@nabz_karbala]
سلام به اعضای کانال😇 چرا اینقدر لفت میدید🍃 اگه قراره تو یه روزی مثل امروز تا الان ۲۷ نفر ریزش داشته باشیم بگید کلا در کانال رو ببندم🌿😊 باور کنید کانال مال حضرت ارباب🌷 یعنی واقعا اخرین اولویتمون شده کانال های مذهبی و شهدایی😔 اینطوری انگیزه ما هم کم میشه☘ قرار نیست فقط داخل مناسبت ها دلمون پیش ارباب باشه🌷 اگر نقطه ضعفی هست بگید تا برطرف شه👇👇👇 @faqihi_313