دل بسته ام به آبی چشم شمالی اش
شال سفید ، روسری پرتقالی اش
بغض قشنگ و کال غزل های صورتیش
حس پر از لطافت لحن سوالی اش
با بغض ، در خیال خودم درد می کشم
غم می خورم برای ...خودم...بی خیالی اش
هی احتمال این که یقینا مرا نخواست
هی دلخوشم به آمدن احتمالی اش
بغضم امان نمی دهد این بیت آخر است
حس می شود میان غزل جای خالی اش!
#محمد_مبارکی
ناگهان آمد و دلشوره به دلها انداخت
عشق اینگونه جهان را به تقلا انداخت
قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد
آسمان دام به اندازه صحرا انداخت
ترس در جامه صبر آمد و دستم را بست
کار امروز مرا باز به فردا انداخت
عقل چون در قلمم جوهر معنا میریخت
عشق در دفتر خود نام مرا جا انداخت
آنقدر در طلب هیچ دویدم که سراب
کودک شوق مرا عاقبت از پا انداخت
هیچ جز تکیه به خوش عهدی ایام نبود
اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت
مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت
قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت
#پوریا_شیرانی
هم شامِ سیاه را به هم می زد صبح
هم روز ِسپید را رقم می زد صبح
از پشتِ هزار پشته ی تاریکی
می آمد و پشت پا به غم می زد صبح!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
از دست دلم کلافه ام تا رفتی
مهمان غریب کافه ام تا رفتی
مرگاست که با گریه ی من می خندد
در وقت بدِ اضافه ام تا رفتی
🖌نوروز_رمضانی
جز من چه کسی غرق دعا بود برایت؟
باران شدم از لحظه ی بدرود برایت
بی مرزترین کشور دنیا منم امّا
از چارطرف بسته و محدود برایت !
گردشگر زیبا! بنشین، نقشه درست است
پا می شود از جنگل من دود، برایت
قلّآب به قلّاب شدم ماهی ِ رودت
هرگز نشد این آب ، گلآلود برایت
تا دست کسی سیبی ازین باغ نچیند
پرچین شدم و یکسره مسدود ، برایت
بگذار پس انداز حساب تو شود عشق
با درصدی از بیشترین سود برایت
تنها تو بت ِ آزر من باش دراین شهر
تا بگذرم از آتش نمرود برایت
سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم
برگرد که تا پر بکشد زود برایت
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
من برایت کوه کندم، تو مرا از ریشه ام
عاشقی نه، بلکه رسوایی ست با تو پیشه ام
لابلای عشق بازی ها نمی بینی مرا
می رسد اما به گوش تو صدای تیشه ام
سال ها بوی شکار تازه ای گیجم نکرد
کاش آن شب هم نمی کردی گذر از بیشه ام
رفتی و غم های من شد صد برابر بیشتر
سنگ دل دیدی چه کردی با دل چون شیشه ام؟
بی وفایی کرده ای اما نمی دانم چه شد
شوق دیدار تو رد شد باز از اندیشه ام
#محمد_شیخی
دختران شهر
به روستا فکر میکنند
دختران روستا
در آرزوی شهر میمیرند
مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر میکنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک میمیرند
کدام پل
در کجای جهان شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمیرسد
#گروس_عبدالملکیان
هر لذتی که می پوشم!
یا آستینش دراز است
یا کوتاه
یا گُشاد
به قد من!
هر غمی که می پوشم!
دقیق، انگار برای من
بافته شده
هرکجا که باشم!
#شیرکو_بیکس
مقصود تو این است بی مردن ، بمیرم
فرقی ندارد دوست یا دشمن بمیرم
ترجیح دادم مرگ من با گریه باشد
ترجیح دادی بین خندیدن بمیرم
من عاشق اینم که با تو ما بمانم
تو عاشق اینی که من بی من بمیرم
ترکم نشد از خویشتن تا عشق ماندم
ماندم که تا آرام در میهن بمیرم
دهقان به گاو و یوغ خود پابست و زنده ست
من حاضرم با گاو و گاوآهن بمیرم
با اینکه در کنعانم و کورم ولی کاش،
با خاطرات بوی پیراهن بمیرم
فواره ها رجعت به اصل خویش دارند
من هم به دنیا آمدم تا «زن» بمیرم
#سیدمجتبی_قلی_پور
#عضوکانال
مپرس حال مرا! روزگار یارم نیست
جهنمی شده ام، هیچکس کنارم نیست
نهال بودم و در حسرت بهار! ولی
درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست
به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من
به جز مبارزه با آفریدگارم نیست
مرا ز عشق مگویید، عشق گمشده ای ست
که هر چه هست ندارم! که هر چه دارم نیست
شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
برویَد آن گل سرخی که بر مزارم نیست
#فاضل_نظری
دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی
تا پیش تو آورد مرا بعد تو را برد
قلبم شده بازیچه ی دنیای روانی
باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری
وقتی همه دادند به هم دست تبانی
در چشم همه روی لبم خنده نشاندم
در حال فرو خوردن بغضی سرطانی
آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
هی بغض کنی ،گریه کنی ، شعر بخوانی ؟
دلتنگ تو ام ای که به وصلت نرسیدم
ای کاش خودت را سر قبرم برسانی
#سیدتقی_سیدی
کنارِ من باش...
حتی اگر بهار نیاید
حتی اگر پرندهای نخواند
حتی اگر زمستان طولانی
اگر سرما نفس گیر
حتی اگر روزگارمان پر از شب،پر از تاریکی
بیا بودن را اراده کنیم
بیا شگفتیِ دوست داشتن را
به سینه هامان بسپاریم
بیا ساده باشیم
ساده باشیم و عاشق...
#نیکی_فیروزکوهی