یادش بخیر ...
قبلاً زن ها ازخواب بیدار میشدن کتری رو میذاشتن رو گاز ...
الان بیدار میشن ؛ گوشی رو میزنن تو شارژ ...😂😂
چمدان بستهام خداحافظ
ماندن اینجا بهانه میخواهد
چتر بستن به موقع باران
باورِ عاشقانه میخواهد
زن که باشی چه خوب میفهمی
تکیه دادن به روی بازو را
مرد را هم فقط کمی دریاب
بعضی اوقات شانه میخواهد
مثل گنجشکِ پشتِ پنجرهات
بودنم را به شیشه کوبیدم
مُرد گنجشک توی تنهایی
و ندیدی که دانه میخواهد
زندگی هیچچیز خوبی نیست
استخوانی که در گلوی من است
عاشق سینه چاکِ او باشی
و بفهمی تو را نمیخواهد...
#علی_صفری
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی
بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی
دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی
خانهای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی
زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بستهست، کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ...
#سجاد_سامانی
قدم بزن همهی شهر را به پای خودت
وَ گریه کن وسط کافهها برای خودت
تو خود علاجِ غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت
شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شدهای بین عکسهای خودت...
#حسین_زحمتکش
انتهای ابر را بی تو زیارت کرده ام
من برای دیدنت خیلی سماجت کرده ام...
تا بیایی سوختم از دوری ات اما بدان
این زمین و آسمان را غرق لعنت کرده ام...
می نویسم اسم تو بر ماسه های ساحلی
با نوشتن از تو،من رفع کدورت کرده ام...
بی تو بودن، زندگی با مردنم فرقی نداشت
زنده ام بی تو، ولی گویی که رحلت کرده ام
دادگاهی گشته ام در دادگاه چشم تو
از خدا از دست چشمانت شکایت کرده ام...
گرچه میدانم که راهم راه ترکستان رود...
آنقدر نالیدم از چشمت قیامت کرده ام.....
#قنبر_درویش_تبار
#عضوکانال