بانو! دستانت بوے نجابت میگیرند...♥
وقتے مࢪتب مے ڪنے چـادࢪت ࢪا...👑
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حجاب_فاطمی
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@NABZESHGH
#چٱدٱنه
مثل یک دُر گرانی، بین دستان صدف . . .🐚
راست می گویند عرب ها، چادر تو " جا دُر " است.💎
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حجاب_فاطمی
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@nabzeshgh
🌹
#همسرانه
هیچ سنی برای بازی کردن دیر نیست! پس اگر میخوای همسرت عاشقت باشه، باهاش همبازی باش! این یکی از بهترین فرصتهاییه که میتونید ذهنتون رو از خستگیها و مشکلات خالی کنید و از بودن با هم لذت ببرید. هر بازی که دوست داشتید فرق نداره! از شطرنج گرفته تا والیبال و...
💠 @Nabzeshgh
این روز ها
چادرم را محکمتر میگیرم
تا یادم نرود
آخرین🖤نگاه حسین
ب زنان و خیمه ها بود🌙
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حجاب_فاطمی
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@NABZESHGH
😔✿⃟اتل متل خرابه!
😔✿⃟اینجا یه بچه خوابه!
😔✿⃟هم بدنش کبوده!
😔✿⃟هم جگرش کبابه...!
😔✿⃟اتل متل اسیری!
😔✿⃟سیلی و سربه زیری!
😔✿⃟کی تا حالا شنیده؟!
😔✿⃟سه سالگی و پیری...؟!
😔✿⃟اتل متل سه ساله!
😔✿⃟این همه آه و ناله!
😔✿⃟این دختر از ضعیفی!
😔✿⃟هنوز یه پا نهاله...!
😔✿⃟اتل متل بیابون!
😔✿⃟کویر و دشت و هامون!
😔✿⃟بس که پیاده رفتیم!
😔✿⃟تاول زده پاهامون...!
😔✿⃟اتل متل بهونه!
😔✿⃟بابا چه مهربونه!
😔✿⃟وقتی دلم میگیره!
😔✿⃟برام قرآن می خونه...!
😔✿⃟اتل متل گل یاس!
😔✿⃟مهر و وفا و احساس!
😔✿⃟دلم گرفته امشب!
😔✿⃟به یاد عمو عباس...!
😔✿⃟اتل متل یتیمی!
😔✿⃟خدا، چقدر کریمی!
😔✿⃟دادی بهم تو غربت!
😔✿⃟یه عمهی صمیمی...!
😔✿⃟اتل متل شب و تب!
😔✿⃟سینه ز غم لبالب!
😔✿⃟دلم میسوزه خیلی!
😔✿⃟به حال عمه زینب...!
😔✿⃟اتل متل چه خوب شد!
😔✿⃟بالاخره غروب شد!
😔✿⃟قسمت عمه امروز!
😔✿⃟توهین و سنگ و چوب شد...!
😔✿⃟اتل متل سه روزه!
😔✿⃟عمه گرفته روزه!
😔✿⃟عمه چقدر غریبه؟!
😔✿⃟خیلی دلم می سوزه...!
😔✿⃟اتل متل خبردار!
😔✿⃟تو چنگ دشمن انگار!
😔✿⃟مثل یه شیر زخمی!
😔✿⃟عمه شده گرفتار...!
😔✿⃟اتل متل خدایا !
😔✿⃟تو این همه بلایا !
😔✿⃟عمه مظلومه ام !
😔✿⃟چیا کشید خدایا!
꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄
کوچهبهکوچهعشقتوراجارمیزنمحسین↶
💠 @Nabzeshgh
آن ڪسے ڪه همہاش گریہے عاشورا بود
آب مےدید بہ یاد جگر سقا بود
چشمایش همہ شب هیأٺ واویلا داشٺ
تا نفس داشٺ فقط گریہ ڪن بابا بود
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حضرت_علی_بن_حسین
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@nabzeshgh
🖤بخشی از خطبه امام سجاد(ع) وقتی به مدینه وارد شدند:
على بن الحسين (ع) درون خيمه بود، با دستمالى كه اشك خود را مىگرفت بيرون آمد و پشت سرش خادمى كرسى به دست داشت، آن را بر زمين گذاشت و آن حضرت بر آن نشست و اشك مهلتش نمىداد و آواز مردم به گريه بلند شد و زنان شيون برداشتند و مردم از هر سو عرض تسليت مىگفتند و جنجال سختى در آن سرزمين برخاسته بود.
با دست، اشارۀ خموشى داد، سوز نالهها فرو نشست و فرمود:
«الحمد للّه رب العالمين مالك يوم الدين بارئ الخلائق اجمعين، بخدائى كه تا فراز آسمان بلند دور است و تا حدّ راز شنوى نزديك، او را ستايش گوئيم بر عظائم امور و فجايع دهور، بر دردناكى مصائب و تلخچشى گزندها و سوك بزرگ مصيبتهاى عظيم و دل گداز و اندوهبار جگرخراش و ريشهكن.
اى مردم، به راستى خداى مستحقّ حمد، ما را به مصائب بزرگى آزمود و رخنۀ عميقى در اسلام پديد شد، ابا عبد اللّه الحسين و خاندانش كشته شدند و زنان و كودكانش اسير گرديدند و سرش را بالاى سنان به شهرها گردانيدند و اين رزيّهاى است كه آن را مانندى نيست.
اى مردم، كدام از مردان شما بعد از كشتنش شاد گردند و كدام دل براى او نطپد، چه چشمى از اشك دريغ كند و از سيل روان خود جلو گيرد؟
هفت آسمان برافراشته در قتلش گريستند،
دريا با امواج خود و آسمانها با اركان خود، و زمين با اطراف خود و اشجار و شاخههاى آن و ماهيها و لجّۀ درياها و فرشتگان مقرّب و همۀ اهل آسمانها در گريۀ بر او همآوازند.
اى مردم، چه دلى است كه براى قتل او شكاف نخورد؟ و چه درونى است كه بر او نسوزد؟ و چه گوشى است كه اين رخنه را كه در اسلام پديد شده بشنود و كر نشود؟
اى مردم، ما رانده و آواره شديم، بركنار و دور از امصار بسر برديم گويا ما فرزندان ترك و كابليم بدون آنكه جرمى و كار زشتى از ما سر زده باشد و رخنهاى در اسلام افكنده باشيم در دوران پدران نخست خود چنين بىرحمى نشنيديم، اين جز كارى مصنوعى نيست،
بخدا اگر پيغمبر بجاى آنكه سفارش ما را كرد به آنها سپرده بود كه باما بجنگند، بيش از آنچه با ما كردند، ممكن نبود، انا للّه و انا اليه راجعون، چه مصيبت بزرگ و دردناك و فجيع و غمنده و دلخراش و تلخى بود آنچه ديديم و كشيديم، به حساب خدا مىگذاريم كه عزيز است و انتقامجو»...
📗 نفس المهموم، صفحه 598
شیخ عباس قمی
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حضرت_علی_بن_حسین
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@NABZESHGH
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
✅ ازدواجتان را مانند آب خوردن #آسان کنید
🌹 اگر از #ازدواج در ذهنتان یك غول نسازید و #موانع ذهنیتان را كنار بگذارید، ازدواج هم میتواند آسان باشد:
💖 مقایسه كردن را كنار بگذارید
به موردها و #موقعیتهایی كه برایتان پیش میآید، بهتر فكر كنید. وقتی جوانتر هستید به این فكر میكنید كه موقعیتهای دیگری هم برایتان پیش میآید، پس آنهایی كه در #دسترس هستند را نادیده میگیرید. از این رو شاید در 35 سالگی به این نتیجه برسید كه در طول #زندگی دو، سه بار واقعا از فردی خوشتان آمده است! بنابراین اشتباه است كه به #موردهایی كه در حال حاضر و در دسترستان است، توجهی نكنید. مدام همه را در ذهنتان با هم مقایسه نكنید. یك بار هم لطفا با دقت نگاهی به خودتان در #آینه بیندازید. فقط هم نه از بعد ظاهری. . . .
💖 برای یک #ازدواج_آسان موانع ذهنی تان را شناسایی کنید
بخشی از این #موانع كاملا شخصی است چون ممكن است كسی در خانوادهای بزرگ شده كه #ناسازگاریهایی در خانواده از پدر و مادر دیده یا یك ازدواج ناموفق برای خواهر یا برادر در خانواده وجود داشته كه در #ناخودآگاهش ارزشهایی متضاد با ازدواج به وجود آمده است. این برنامهها شخصی است، باید شناسایی و درمان شود. مثلا اینكه اگر مادر خانواده مدام مواردی مثل این جمله را تكرار میكرده كه چون #ازدواج كردم نتوانستم درس بخوانم یا ازدواج كردن مانع رسیدن به آرزوهایم شد. همه این موارد باعث میشود باورهای اشتباه بسیاری در سن زیر پنج سالگی شكل بگیرد. مسلما آن دختر یا پسر از سن پایین با باورهای #اشتباهی رشد میكند. الان شاید یك فرد 30 ساله باشید اما به واسطه باورهایی كه در سن كمتر از پنج سالگی برایتان به وجود آمده، نمیتوانید #تصمیم درستی بگیرید. بنابراین با همان باورها ذهنتان كنترل میشود و فرمان صادر میكند. راهحل درست این است كه صادقانه با این #باورهای اشتباه روبهرو شوید. به این فكر كنید كه این افكار دیگر پوسیده و تاریخ مصرف گذشته شده است.
ادامه دارد.........
💠 @Nabzeshgh