eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
.      ای....از.طرف.خدا :💌 هنگامی که ندانستی ڪجا برو؎          به سمت من برگرد
. در جواب بی‌وفایے ،،،،خلوتے با خود بساز دست ڪم‌ ،،،،،تنها شدن از دل << شڪستن بهتر است 💔>> ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
آدم کور وقتی بیناییش رو به دست بیاره اولین چیزی که میشکنه عصای دستشه . . .
..    .....رفاقت حکایت سنگهای   کنارِساحله اول یکی یکی جمع شون   میکنی تو بغلت ،،،،،بعدش یکی یکی                  پرتشون میکنی تو آب اما بعضی وقتها یک سنگهای قیمتی گیرت میاد،،،،،،که هیچ وقت .تونی.پرت‌شون.کنی.....•••//
بهترين دوست تو خداست ‌‎🌹 أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹 یاد خدا آرامبخش دلهاس
.. شما شنونده‌ی تلخ ترین ترکیب قرن هستید ... من نمی‌دانستم معنی هرگز را ، تو چرا باز نگشتی دیگر ...🚶‍♀
. اَکنون: قوی ترم به خاطر لحظات سختم؛ عاقل ترم به خاطر اشتباهاتم و شادترم به خاطر تجربه های تلخم..
. یه قانونی هست که میگه : هـمـیشـه ی جـوری زنـدگـی کـن کـه اگـه رفـتـی جــلـوی آیـنـه روت بـشـه بـه چـشـمـای خـودت نـگـاه کنی…
سڪوت همیشہ علامت رضایت نیست خیلیا وقتے دلشون میشڪنہ ساڪت میشن...
‏یادش بخیر ... قبلاً زن ها ازخواب بیدار میشدن کتری رو میذاشتن رو گاز ... الان بیدار میشن ؛ گوشی رو میزنن تو شارژ ...😂😂
♥️ℒℴνℯ࿐ྀུ༅࿐ 🌱همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگے به ڪفششان نیست!!       ┄࿐𖣘𖤐
•|❤️🍃|• دوست داشتنتـــ|♥️|•• مثل سرمای خوب زمستان استــ|❄️|•• می‌رود در دل و جانمـــ|😌|•• 👑͜͡💍›› •--------------«♥️🔗»-------------• °•| ➺•💛
تو چنان در دلِ من رفته ک جان در بدنی؛ 💚
- ‌نجیب‌ترازآن‌باش‌ك‌برنجانی . . ‹🌱›
‹ ای کسانی که تبر بر ما زدید، ما همچنان سبز و قوی بنیادیم ^.^!🔓'🌱' ›
ما نوادگان خورشیدیم ؛ تاریکی را بھ رسمیت نمـےشناسیم !🌥🌸 "
ب‌‍ٰاخ‌‍ودٺ‌تڪࢪاࢪڪن؛ امࢪوزوقتشہ‌ڪہ‌شࢪو؏‌ڪنم꧇)!💗'✉️
‌چمدان بسته‌ام خداحافظ ماندن این‌جا بهانه می‌خواهد چتر بستن به موقع باران باورِ عاشقانه می‌خواهد زن که باشی چه خوب می‌فهمی تکیه دادن به روی بازو را مرد را هم فقط کمی دریاب بعضی اوقات شانه می‌خواهد مثل گنجشکِ پشتِ پنجره‌ات بودنم را به شیشه کوبیدم مُرد گنجشک توی تنهایی و ندیدی که دانه می‌خواهد زندگی هیچ‌چیز خوبی نیست استخوانی که در گلوی من است عاشق سینه چاکِ او باشی و بفهمی تو را نمی‌خواهد...
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو با رقیبان بر سر جانم رقابت  داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ...
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت وَ گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت تو خود علاجِ غم و درد بی‌شمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت... ‏
انتهای ابر را بی تو زیارت کرده ام من برای دیدنت خیلی سماجت کرده ام... تا بیایی سوختم از دوری ات اما بدان این زمین و آسمان را غرق لعنت کرده ام... می نویسم اسم تو بر ماسه های ساحلی با نوشتن از تو،من رفع کدورت کرده ام... بی تو بودن، زندگی با مردنم فرقی نداشت زنده ام بی تو، ولی گویی که رحلت کرده ام دادگاهی گشته ام در دادگاه چشم تو از خدا از دست چشمانت شکایت کرده ام... گرچه میدانم که راهم راه ترکستان رود... آنقدر نالیدم از چشمت قیامت کرده ام.....
روزی که عاشقانه های من تمام میشود دیگر نیستم اگر بر مزارم گذر کنی خواهی دید گل داده است شقایقی به رنگ تو!
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام ؛ فردا نمی خواهم آشفته ام ... زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام ، هم صحبتی دیوانه می خواهم در را به رویم باز کن ! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می خواهم ...
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد بی گمان من می شوم بازنده و او می برد اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم مـاجرا را راحت از رفتار مـن بو می برد من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد  عـاقبت امـــا مــرا تقدیر از رو مــی برد یک نفر از خـواب بیدارم کند دارد کسی با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد  
معمار می شوی و بنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن بیمارم و دخیل شفای تو می شوم بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمای تو می شوم میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی با وفای وفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدای نکرده ولم کنی من تازه دارم از فقرای تو می شوم شب های قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند