eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم است دیگر؛ به کسی که دوستش دارد همه چیز می‌گوید جز، دوستت دارم‌ها را… 💓 @nabzeshgh
سقوط کرده ام از و پرت شده ام میان هجوم خاطراتت... خاطراتت را بگیر و مرا به خودم پس بده هوایم را ک نداری حداقل کمی رهایم کن از این بند... 💓 @nabzeshgh
مثل یه پازل پنج‌هزار تیکه‌ی بهم ریخته‌م، که هیچ‌کس حوصله نداره مرتبش کنه 💓 @nabzeshgh
وقتی میفهمی که آدم ها اونجور نیستن که نشون میدن تنهایی چقدر دلچسب میشه... 💓 @nabzeshgh
دلم برات تنگ شده... [اونیکه بعد از این جمله به یادت میاد، همونیه که واقعاً دلت برای اون یا برای بخشی از خودت کنار اون تنگ شده] 💓 @nabzzeshgh
دله دیگه یه وقتایی سخت میگیره
همراهان عزیز نبض عشق ممنونم از انرژیتون و استقبالتون از داستان عاشقانه دانشجوویی ممنونم از انرژی خوبی که بهم میدین که باز براتون بنویسم ❤️
اگر دردی🙊 به درمان احتیاجی نیست نه ☝️ کاش آدم تا ابد احساس کند...!👌 ❤️ 💓 @nabzeshgh
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
شبتون بخیرهمراهان عزیزکانال💕نبض عشق💕 شبتون پرازعطرخدا🍃 💓 @nabzeeshgh 💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب همگی بخیر.دوستان☺️💗💫🌙⭐️💝🤩💟🛌🛌🛌
هدایت شده از تبادلات
💐کانالی متفاوت ازکربلایی ها ❤️عشقی ازجنس قمرمنیربنی هاشم 🧡عشقی ازجنس کربلا 💚عشقی ازجنس حسین وزینب 💙عشقی ازجنس اربعین 💌دلنوشته هایم ودلنوشته هایتان کانال یک کانال کاملامتفاوت http://eitaa.com/joinchat/2669150222C7a6f0e9435
برشی از کتاب : 🌷کناره سفره نشستیم عاقد پرسید: ع روس خانم مهریه رو که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ 🌷به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، 🌷حمید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه 🌷بعد از خواندن عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 🌷حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده حمید چرخاندم و داخل صندوق که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر آقای من! 🔺 کتاب سراسر عاشقانه رو حتما مطالعه بفرمایید. 🌺 ❤️ @ebrahimh
💓نبض عشق💓
برشی از کتاب #یادت_باشد: 🌷کناره سفره #عقد نشستیم عاقد پرسید: ع روس خانم مهریه رو #میبخشند که صیغه
خیلی هاکتاب یادت باشه روخوندن وشنیدن اصلابغض قشنگی داره وقتی میخونی نمیدونم چیه ولی ازلابه لای متن هاش حتی بوی کتاب رومیشه استشمام کرد امتحان کنید☺️🌸
عشق همین صدای آرامیست که شب ها قبل از خواب در گوشم زمزمه میکنی... شبت بخیر🌙
سلام صبح زیباتون بخیر🍃
گردان به هوای یار چون گردونیم ایزد داند در این هوا ما چونیم ما خیره که عاقلان چرا هشیارند وانان حیران که ما چرا مجنونیم 🍁 @nabzeshgh 🍁