🏴 گر دخترکی پیش پدر ناز کند گره کرب و بلای همه را باز کند... 🕊💚@naebatalzahra

#استوری 🎬 روایت آن روزها... لحظاتی می‌گذشت که دیگر از بی قراری و گریه های رقیه(س) خبری نبود. حضرت زینب(س) بارها آرام او را صدا کرد اما دیگر رقیه(س) رفته بود. و حالا حضرت فاطمه زهرا(س) به همراه حسین بی علی(ع) رفته اند خرابه به استقبال دردانه حرم... 🎥 بخشی از نمایش نجوای بندگی #شب_سوم_محرم 🕊💚@naebatalzahra

#روایت_نوکری گرمای هوا و فشار کاری مانع ما نمیشه همچنان، مشغول تمرینیم به امید یک اجرای بی نقص و درجه یک 🕊💚@naebatalzahra

#استوری 🎬 روایت آن روزها... دل نگران بود؛ روز های غربت پدر و تنهایی برادرش حسن را درک کرده بود! و حالا دلهره تنهایی حسین او را به خیمه برادر کشانده بود... 🎥 بخشی از نمایش نجوای بندگی #شب_چهارم_محرم 🕊💚@naebatalzahra

#روایت_نوکری امروز وقت جلسه ماهانه بود دورهم جمع شدیم دیدارها تازه شد و انرژی گرفتیم و میزبان اعضای جدید هم بودیم😍 البته خانواده نائبةالزهرایی ها دوبرابر این جمع هست که به دلایلی نشد امروز کنارمون باشن🥺 خدا همشونو برای امام زمان(عج) حفظ کنه🙏🏼 🕊💚@naebatalzahra

#استوری 🎬 روایت آن روزها... غروب عاشورا بود... پیکر شهدا بر روی زمین و سرها بر نیزه ها و حالا وقت حمله خیمه ها و غارت و اسارت... 🎥 بخشی از نمایش نجوای بندگی #شب_ششم_محرم 🕊💚@naebatalzahra

#استوری 🎬 روایت آن روزها... حسین(ع) با آشفتگی میرود به سمت خیمه ها... اما شرم اجازه نمی‌دهد با رباب روبرو شود به پشت خیمه ها میرود که قبری کوچک آماده کند که ناگاه لالایی رباب مانع کارش میشود... 🎥 بخشی از نمایش نجوای بندگی #شب_هفتم_محرم 🕊💚@naebatalzahra

#استوری 🎬 روایت آن روزها... دیگر صدایی از میدان نمی آید گمان کنم عباس زمینگیر شد... حالا تمام عرشیان و زمینیان کنار بروید! زهرا(س) می آید برای زیارت عباسش... 🎥 بخشی از نمایش نجوای بندگی با تشکر از گروه نمایشی خاک(شهر ساوه) و به ما اجازه استفاده از این مداحی زیبا را دادند. #شب_نهم_محرم 🕊💚@naebatalzahra

به آب که رسید مشتی برداشت تا نهیب بزند که ای آب شرم نمیکنی پسر فاطمه(ع) تشنه است؟!... #یار_ولایت 🖤❤️‍🩹

مشک که پاره شد، وَقفَ متحیرا یعنی هاج و واج ایستاد، درمانده و مستأصل! پسر رزمنده حیدر کرار را چیزی متوقف نمیکرد جز شرم در برابر امر ولی... #یار_ولایت ❤️‍🩹