....نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.
برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23
مزار این عاشق در بهشت زهرا _تهران
#سیره_علما
#علما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
@nafahat1
Hekayate Bano Habbabe valebiyeh.mp3
12.04M
این زن 230 سال عمر کرد!!!
#حکایت بهت آور جناب «حَبابه والِبیه» که هشت امام معصوم را زیارت کرد
و روزی دوباره در رکاب حضرت مهدی علیه السلام رجعت خواهد کرد!
#سیره_علما
#علما
#حبابه_والبیه
🍃___🌺🍃__🌺___🍃__🌺🍃__🌺
@nafahat1
از شیخ بهایی علاوه بر آثار و تألیفات علمی، آثار عمرانی بسیار برجای مانده است
تالیفات و آثار شیخ بهایی
ایشان در علومی که در آن زمان مرسوم بود، بویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تالیفات بسیار است.برخی از نویسندگان نیز آثار او را 120 عنوان ذکر کرده اند. در این جا برخی از آثار علمی شیخ بهایی را بررسی می کنیم:
- جامع عباسی از آثار شاخص شیخ بهایی
درفقه و به زبان فارسی که این خود ابتکاری نو در نگارش متون فقهی به شمار می رفت تا آن جا که برخی از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسی غیر استدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شده است یاد می کنند، این کتاب از یک مقدمه و بیست باب (از طهارت تا دیات) تشکیل شده است.
-** الزبده فی الاصول از تالیفات شیخ بهایی در اصول**
مهم ترین اثر شیخ بهایی در اصول است. تاریخ نگارش آن یعنی سال 1018 ق و به قولی در سال 1005 ق، حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعی بوده است.
- اربعین
از دیگر آثار شیخ بهایی است. تألیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از پیامبر اسلام نقل شده است. شیخ بهایی نیز به پیروی از این سنت معمول، به تألیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز که شرح کافی و جامع دربارهٔ احادیث یاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروف ترین اربعین ها می باشد.
- مثنوی سوانح الحجاز (نان و حلوا)
این کتاب شیخ بهایی آمیخته ای از مواعظ، طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معارف برین بشری است، با زبانی روان و دلنشین. نان و حلوا ترسیمی است از ریاکاری، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی. شیخ بهایی در یکی از بخش های این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره می کند. و در تبیین دیدگاه و اندیشه سیاسی او می توان به ان استناد کرد.
کشکول شیخ بهایی
و تالیفات زیاد دیگر....
خدمات علمی و عمرانی شیخ بهائی
مهارت شیخ بهایی در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و از مهم ترین خدمات شیخ در رونق بخشیدن به شهر اصفهان تعیین سمت قبله مسجد امام اصفهان است. این قبله یابی که با استفاده از ابزارهای آن زمان صورت پذیرفته هفت درجه با جهت واقعی قبله اختلاف دارد.
تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و روستاهای مجاور رودخانه، و طراحی منار جنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود. همچنین طرح ریزی کاریز نجف آباد-اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، (یکی از بزرگترین کاریزهای ایران) و معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف و شاخص تعیین اوقات شرعی (ساعت آفتابی در مغرب مسجد امام ) را به شیخ بهایی نسبت می دهند. بنا به روایتی شیخ بهایی را احتمالاً مبدع تهیه نان سنگک، حلواشکری و فرینی می دانند.
از کارهای شگفت که به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدت طولانی همچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند.
ماجرای زیبای بهایی و مشهد مقدس را هم که همه شنیده اند.
#علماشناسی
#سیره_علما
#پنجشنبه
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
https://eitaa.com/joinchat/2746417199C8d002aaaf1
🌸🌸🌸⚘⚘⚘⚘🌸🌸
🔔 ✅ ✅
1️⃣
روزی مردی با عیالش مشغول غذا 🥣خوردن بود و در میان سینی ایشان مرغ بریان🍖 شده اي قرار داشت. در آن حال، سائلی به در منزل آمد و آنها او را مایوس کردند. اتفاق افتاد که آن مرد فقیر شد و زنش را طلاق داد، و آن زن؛ شوهر دیگری اختیار کرد. روزی شوهر با او غذا مي خورد و مرغ بریانی🍖 نزد ایشان بود که ناگاه سائلی به در منزل آمد.
آن مرد به عیالش گفت: این مرغ را به این سائل بده .آن زن چون مرغ را نزد سائل برد. دید شوهر اولش هست؛ مرغ را به او داد و گریان😭 برگشت. شوهر از سبب گریه😭 اش سوال کرد ؛ گفت:
سائل شوهر سابق من بود و قصه محروم نمودن آن سائل را نقل کرد. شوهرش گفت :
و الله آن سائلی که محرومش نمودید، من بودم!
🍃--🍃--🍃--🍃--🍃--🍃--🌸
2️⃣
عارفی مي گوید: که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند، پس نشستند و مشغول طعام خوردن شدند. یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمی خورد به او گفتم که چرا با آنها در غذا خوردن شریک نمیشوی؟ گفت : من امروز روزه ام❗
گفتم : دزدی وروزه گرفتن عجب هست‼
گفت : اي مرد! این راه، راه صلح هست که با خدای خود واگذاشته ام، شاید روزی سبب شود و با او آشنا شدم.
آن عارف مي گوید که سال دیگر وی را در مسجد الحرام دیدم که طواف مي کند و آثار توبه از وی دیدن کردم؛ رو به من کرد و گفت:
دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد.
🍃--🌸🍃--🌸🍃--🌸🍃--🌸
3️⃣
مرد نیکوکار
ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ🤴 " ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭئیس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ⚔ ﮔﻔﺖ :
ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖ
ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ .
ﺳﻠﻄﺎﻥ🤴 ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﻣﺨﺼﻮﺻﺶ ﺑﺮﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ .
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ !
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، " ﻣﺮﺩ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ .
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ⁉️ :
ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ⁉️
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ :
ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ، " ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ " ﻭ "ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ " ﺑﻮﺩ !
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭﺗﺤﻮﯾﻞ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ .
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ 😭ﻭ ﺷﯿﻮﻥ😱 ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ ‼
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ ‼...
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ " ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ " ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ " ﻫﺴﺘﯽ ‼
"ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ‼ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ⁉️
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ .
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ🍾 ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ
ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ 🍻ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ
ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ🚽 ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ🙂
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ " ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ💸 ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ ‼
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ🚪 ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ :
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ " ﻏﺴﻞ 💦" ﻭ " ﮐﻔﻨﺖ " ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ .
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ می گفت :
ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ👑 ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !!!
"ﺳﻠﻄﺎﻥ👑 " ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ😭 ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ " ﺳﻠﻄﺎﻥ 👑 ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ " ﻫﺴﺘﻢ .
ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ💦 ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...
ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ👑 " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ⚰ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ .❗
🍃--🍃--🌸🍃--🍃--🌸🍃--🍃--🌸
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ !
ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ " ﺣﺴﻦﻇﻦ " ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ !...
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ؛
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ،
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ.
🍃 --🍃--🌸--🍃--🌸--🍃--🌸
هفته گذشته از زندگی شیخ بهایی گفتم اما فرصت نشد چند مورد حکایت های کتابهایش بیاورم. داستان های آموزنده و پندآموز از حکیم بزرگ ایرانی شیخ بهایی که داستان هاي بسیار نغز و جذاب را در کتاب هاي خود آورده هست. کشکول شیخ بهایی کتابی جُنگ مانند؛ شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه او هست. بعضی از این شعرها و نثرها از خود وی و بعضی نیز گردآوری او از دیوانها و کتابهاي مورد علاقهاش می باشند.
#سیره_علما
#داستانهای_کشکول
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
@nafahat1
🌸🍃🌸 سیره علما
🌷 آیت الله مرعشی نجفی(ره):
در احـــوالات ایشان نــوشته اند
وقتی از خانه بــیرون می رفتند
دعـــــا🤲 می کردند بعد از ظهــر
مـومن به خانه برگردند.
#پنجشنبه
#سیره_علما
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
@nafahat1
💠🔸 سیره علما
🔸امام همه روزها
🔸نگاهی گذرا بر زندگانی آیت الله مدنی(ره)
سید اسدالله مدنی درسال ۱۲۹۳ در دهخوارقان آذرشهر متولد شد، در ۴ سالگی مادر و در ۱۶ سالگی پدر خود را از دست داد و در عنفوان جوانی جهت کسب معارف اسلامی وارد شهر قم شد.
مبارزه خود را علیه رژیم پهلوی در این شهر آغاز کرد و به دلیل همین تحرکات به آذر شهر تبعید شد، در اولین اقدام با فرقه ضاله بهائیت به مبارزه برخاست و مردم را به برچیدن کارخانه مشروب سازی این شهر دعوت کرد.
به دلیل ادامه مبارزات مجبور به ترک شهر شد و به نجف اشرف عزیمت کرد، پس از تبعید امام خمینی(ره)، همواره در کنار ایشان بود و بارها و بارها به ایران آمد و در شهرهای مختلف پیام آور ادامه مبارزه شد.
به همین دلیل تحت نظر ساواک بود، در سال ۱۳۵۱ به خرم آباد رفت و با سمت نماینده و وکیل تام الاختیار امام در مبارزه، به فعالیت پرداخت؛ در سال ۱۳۵۴ ایشان را به نورآباد ممسنی تبعید کردند اما سخنرانی ها و افشاگری ها و محبوبیت ایشان در بین مردم باعث شد تا از آنجا به گنبد کاووس تبعید شود سپس ساواک او را به بندر کنگان و سپس به مهاباد تبعید کرد.
پس از پیروزی انقلاب به عنوان نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی برگزیده و پس از شهادت اولین شهید محراب شهید قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز، ایشان از طرف امام به عنوان امام جمعه تبریز معرفی شد.
شهید آیت الله سید اسدالله مدنی(ره) یکی از عالمان برجسته خطه آذربایجان بود که با علم و مجاهدت خود، در شکل گیری انقلاب اسلامی نقش اساسی داشت و در نهایت در محراب عبادت به شهادت رسیده و به نزد معبودش شتافت.
ایشان خود را از مردم می دید و یک چهره محبوب بود که تنها در عنوان «امام جمعه» خلاصه نشده بود، بلکه او امام تمام روزها بود.
🔸دعوت عملی مردم به اسلام
شهید آیت الله مدنی به فقرا و ضعفا بسیار اهمیت می داد و به اطرافیانش سفارش می کرد که به مشکلات فقرا رسیدگی کنند.آیت الله مدنی با عمل خود، مردم را به سمت اسلام و انقلاب اسلامی دعوت می کرد و تابع هوا و هوس نبود.
حجت الاسلام بنابی از همراهان شهید مدنی(ره) نیز اظهار داشت: دشمن مهره های انقلاب اسلامی و یاران واقعی حضرت امام خمینی(ره) و کسانی که وجودشان برای نظام مفید بود، ترور کرد.
🔸پرداختن به امور کشاورزی
همچنین علی آقامحمدی از شاگردان و همراهان شهید آیت الله مدنی، تصریح کرد: ایشان وقتی گرفتاری می دید، آن را مشکل خود می دانست و حل کردن آن را جزو وظایف خود می دید.
علمی از همراهان دیگر شهید آیت الله مدنی هم عنوان کرد: وقتی ایشان به جایی یا روستایی سفر می کرد، ساعت ها زودتر در آنجا حضور پیدا می کرد و شخصا در امور کشاورزی شرکت می کرد و با دست های خود گندم درو می کرد و بیل به زمین می زد و همراه مردم بود.
همچنین حمید منبع جود از محافظان شهید آیت الله مدنی(ره) با ذکر خاطره ای از شهید، گفت: از شهربانی جلیقه ضدگلوله دادند اما ایشان استفاده نکردند، تلفنی به بنده تاکید کردند که حتما حضرت آقا آن را بپوشند به ایشان عرض کردم اما ایشان فرمودند: بگویید به تمام شرکت کنندگان در نماز جمعه جلیقه بدهند اگر آن ها پوشیدند من هم آخرین نفر به تن می کنم، خون من از بقیه رنگین تر نیست.
🔸لحظه شهادت شهید مدنی(ره)
ناصر برپور محافظ شهید آیت الله مدنی(ره) با تشریح لحظه شهادت شهید، اذعان داشت: یکی از منافقین از صف دوم به صف اول نیم خیز نشست و با مکث کوتاهی به حضرت آقا که در حال اقامه نماز بود، حمله ور شد و ایشان را محکم با دو دست در آغوش گرفت، علیرغم اینکه محافظان ایشان به شدت با فرد منافق برخورد کردند اما حضرت آقا را رها نکرد و سپس سه انفجار پشت سر هم رخ داد.
گفتنی است، آیت الله مدنی ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ در محراب نماز جمعه به شهادت رسید و پیکر پاک ایشان در میان حزن و اندوه میلیون ها نفر از مردم آذربایجان، به فرودگاه منتقل و از آنجا جهت خاکسپاری در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به قم منتقل شد.
#پنجشنبه
#سیره_علما
#شهید_مدنی
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@nafahat1
💠🔸 سیره علما
🔸آیت الله سید عبدالکریم کشمیری رضوی (قدس سره الشریف)
در سال 1343 ق . در نجف اشرف چشم به جهان گشود . از همان کودکی آثار استعداد و بزرگی و جذبه در وی مشاهده می گردید . در هفت سالگی، سخنی از استاد اخلاق آیت الله شیخ مرتضی طالقانی وی را متحول ساخت . سپس به دستور پدر بزرگوارش به علوم دینی مشغول شد .
او، در کنار تعلیم و تعلم، به دنبال بزرگان اخلاق و عرفان بود و افتخاراتی به دست آورد . در جوانی دارای ذوق خوشنویسی و نقاشی بود . ذوق شعر هم داشت و گاه شعر می سرود . در علوم غریبه از استادان فن بسیار بهره برد تا جایی که در جفر و علم اعداد و علم حروف، زبر و بینات، اسماء الله و مربعات و مثلثات متبحر شد . واردات قلبی و مکاشفات غیبی، کاملا وی را به ذکر و فکر و مجاهدات و ریاضات مشغول کرد تا جایی که الطاف علوم حضرت امیرالمؤمنین (ع) سراسر وجودش را فرا گرفت .
استاد در سال 1359 به ایران آمد و در قم ساکن شد . آن بزرگوار 19 سال پس از هجرت به قم به دیدار الاهی و در جوار ملکوتی حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد .
✅ توصیه از ایشان برای رزق فراوان
[اگر سوره والعادیات] «روزی 110 مرتبه خوانده شود، روزی حلال فراوان خواهد آمد .»
[ می توان در طول روز و در ساعات فراغت به تدریج 110 مرتبه خواند]
🔸 یکی از آقایانی که مسئولیتی داشت خدمت استاد آمد و عرض کرد: آقا دیشب خواب دیدم از سر انگشتانم شعله بیرون می زند، ناگهان استاد از تعجب تکانی خورد و فرمود: «از امضاهای نامربوطی است که انجام میدهی پس اینکارت را ترک کن، و آن مسئول خودش هم تایید کرد.
#پنجشنبه
#سیره_علما
#آیت_الله_کشمیری
🌹🌷@nafahat1🌷🌹
🌷زندگینامه شهید فهمیده :
محمد حسین فهمیده (۱۳۴۶ – ۱۳۵۹)
فرزند محمد تقی در سال ۱۳۴۶ در قم چشم به جهان گشود. برادرش داوود نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین، شهید شد.
در دوران انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال، کوشا بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود.وی شیفته و عاشق امام (رحمهالله علیه) بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت. او میگفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم.
هنگام ورود امام (ره) به ایران به دلیل مصدوم بودن، موفق به زیارت امام نشد، اما پس از بهبودی در اولین فرصت به شهر مقدس قم رفت و موفق به دیدار شد.
این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق و استوار خود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت. امام از این نوجوان ۱۳ ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسههای بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوههای دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی و سرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت.
فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد. خود را به کردستان رساند، ولی به...
#پنجشنبه
#سیره_علما
#شهید_فهمیده
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@nafahat1
ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز میگردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگر از شهرستان کرج خارج نشود.ولی او رضایت نمی دهد و خطاب به آنان میگوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم.
در همان روزهای نخست جنگ،محمد حسین تصمیم میگیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی بجنگد. زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش میافکند.
یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود، مبلغ ۵۰ تومان را به دوستش میدهد و از او میخواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او میگوید و از وی میخواهد که تا سه روز به خانوادهاش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند و سپس آنها را مطلع کند.
در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او شده و با وی صحبت و سعی میکند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمی شود. شهید فهمیده که در عزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هرچه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود واز او می خواهد که وی را با خود ببرند.
فرمانده امتناع می کند، اما شهید فهمیده ، آن قدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد می کند که برای یک هفته او را همراه خود به خرمشهر ببرد. در این مدت کوتاه هر کاری که پیش میآید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را درهمه کارها نشان می دهد.
در همین مدت کوتاه حضور در خرمشهر با دوستش به نام محمد رضا شمس، مجروح می شوند و آن دو را به بیمارستان منتقل میکنند و علی رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر برمیگردد.
در حین برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وی از حضور درخط مقدم، چشمان حسین پراز اشک شده و با ناراحتی به فرمانده میگوید: من به شما ثابت میکنم که میتوانم به خط بروم ولیاقت آن را دارم.
او برای اثبات لیاقت خود یک بار به تنهایی به میان عراقی ها رفته و لباس و اسلحهای از عراقی ها به دست میآورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک میشود، به طوری که رزمندگان مشاهده میکنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! می خواهند به او شلیک کنند، که یکی از آنان می گوید، صبرکنید با پای خودش بیاید تا اسیرش کنیم. هنگامی که نزدیک میشود، میبینند حسین است که خواسته ثابت کند که می تواند با دست خالی هم با عراقی ها بجنگد و شهامت ولیاقت حضور در خط مقدم را دارد.
مسوول گروه که به توانمندی و توانایی واراده پولادین حسین برای رزم در جبهه اعتماد واطمینان پیدا میکند، به او اجازه ماندن د رجبهه را میدهد.
از آن پس او به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره میشوند.
محمد رضا شمس، دوست و هم سنگر حسین زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود بر میگردد و می بیند که تانکهای عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آن ها هستند.
حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او میخورد و از ناحیه پا مجروح میشود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید.
بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی میکند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر میکند و خود نیز تکه تکه می شود.
افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند.
خبر شهادت حسین فهمیده:
صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نو جوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . امام خمینی(قدس سره) در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او میفرمایند
رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
به این ترتیب و با این کلمات، حسین و فداکاری و شجاعت او جاودانه شد. بقایای پیکر شهید حسین فهمیده در بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۴۴، شماره ۱۱، به خاک سپرده می شود.
#پنجشنبه
#سیره_علما
#شهید_فهمیده
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@nafahat1
💠خوب نیست شیعه روزش شب شود و شباش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.
سال ۱۳۸۲ ق، پرفسور «برلون» یکی از جراحان تیم پزشکی آیت اللّه میلانی بوده است. او خاطره ای از آیت اللّه میلانی نقل کرده و آن را عامل مسلمان شدن خود می داند. وی می گوید:
من پس از عمل جراحی سید، پیش از آن که ایشان از حالت بیهوشی بیرون بیایند، مراقب بودم که وقتی به هوش می آید چه می گوید؛ چرا که این مرحله از نظر پزشکان مرحله حساسی است و شاید بیمار بعضی از اسرار زندگی اش را بگوید.
ایشان آرام حرکت کرد و در حالی که در آن لحظه نیز خدا خدا می گفت، با پروردگارش راز و نیاز می کرد. من تحت تأثیر این صحنه شگفت، به حقانیت آیین اسلام پی بردم و بدان گرویدم.
پرفسور «برلون» پس از گرویدن به دین اسلام وصیت کرد که در شهر مقدس مشهد دفنش کنند.
#پنجشنبه
#سیره_علما
#مرحوم_آیت_الله_میلانی
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
@nafahat1
⚜ سیره علما
✅یک داستان واقعی و زیبا
✍ از مرحوم آيةاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است:
اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اي ميمردند. روزي در منزل استادم، مرحوم سيدمحمد فشاركي، عدهاي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود:
اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي. فرمود: من حكم ميكنم كه شيعيان سامرا از امروز تا دهروز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجسخاتون(علیها السلام)، والده ماجده حضرت حجتبنالحسن(علیهما السلام) هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود.
اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلفشدن شيعه متوقف شد.
📚داستانهاي شگفت شهید دستغیب
#پنجشنبه
#سیره_علما
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
@nafahat1