eitaa logo
🌹175نفر🌹
3.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
47 فایل
شهیدان شفاعت یاد شهدای غواص دست بسته ارتباط با مدیر کانال : https://eitaa.com/Hami175
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️شهیدی‌که‌برای‌آب‌نامه‌ می‌نوشت♦️ ●شهید: یوسف قربانی محل تولد: زنجان تاریخ تولد:  ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری شهید غواص،  یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را نداشت. ۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد. در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بزرگش را از دست داد. برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد... زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عج‌الله همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد. با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز... یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، چون کسی را ندارم... بیاییم برایش، پدری، مادری، برادری و خواهری کنیم و این مطلب را در گروه‌هایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم. تا ابدمدیون شهداهستیم ... 🤲 کانال🌹175نفر🌹 @nafar175
🌹خاطرات🌹 اعدام صحرایی عملیات بدر راوی: حامی گت آقازاده ساعت از یک نیمه‌شب گذشته بود. عملیاتی با نام «بدر» پیش روی ما بود. با تصمیم شهید عابدی، فرمانده گردان «عبدالله» از لشگر 5 نصر و با کمک بچه‌های اطلاعات لشگر، چند نفر از مازندرانی‌ها در قالب دسته‌ی قایق‌ران، انتخاب شدند.  هشت قایق برای انجام این عملیات، آماده‌ی کارزار بودند. در 300 متری دشمن، پاروزنان، کنار نیزارها پهلو گرفتیم. نه تخریب­چی داشتیم و نه غواص. یکی از هشت قایق سرگردان را من و دیگری را شهید مرادخانی هدایت می‌کرد. عابدی[1] پیش از حرکت قایق‌ها گفت: - «باید انتحاری، قایق‌های­تان را از روی سیم خاردارها عبور بدهید و به ساحل دشمن بزنید و سپس نیروهای داخل قایق را کنار ساحل دشمن پیاده کنید!» با خودم گفتم؛ اصول اولیه‌ی عبور از رودخانه این نیست چون در عملیاتِ عبور از رودخانه، همیشه قایق‌های موج دوم، خط را می‌شکنند، نه موج اول اما چاره‌ای نبود؛ فرمانده بود و دستورش مُطاع. شاید در آن شرایط، فرمانده، چیزی را می‌دید که ما درک نمی‌کردیم. فرمانده عابدی دستور روشن کردن قایق‌ها را داد. در جناحین، درگیری زیاد بود؛ برای همین، عراقی‌ها از روشن شدن قایق‌ها بویی نمی‌بردند. در آن لحظه‌ی حساس، هرچه هندل زدم، قایق روشن نمی‌شد. با خودم زمزمه می‌کردم که ای خدا، چه کار کنم؟! و بعد شروع به توسل کردم. بچه‌های داخل قایق من، همه نگران بودند که اگر دشمن متوجه بشود، با پدافندی که در ساحل مستقر کرده است، یک نفر از آن‌ها را زنده باقی نمی‌گذارد. در همین حین، شهید عابدی از قایق سومی جلو آمد و گفت: - «حامی! حامی! چرا معطل می‌کنی؛ زود قایقت را روشن کن!» گفتم: - «حاجی! روشن نمی­شه؛ به خدا روشن نمی­شه!» ناگهان وسط بحث من و فرمانده، مرادخانی جلو آمد و گفت: - «حامی! روشن کن؛ زیر آتش هستیم. اگر نجنبی، بچه‌ها همه این­جا شهید می‌شوند!» در جوابش گفتم: - «قایق، قفل کرده؛ موتور آن هم بالا نمی‌آید که ببینم پره‌اش گیرکرده یا نه!» تا این را گفتم، مرادخانی از داخل قایق خودش به داخل قایق من پرید اما هرچه زور زد، نتوانست کاری از پیش ببرد. شهید عابدی تا این صحنه را دید، کلت کمری‌اش را رو به پیشانی‌ام گرفت و گفت: - «به والله، اگر روشن نکنی، شلیک می‌کنم؛ اعدام صحرایی.» اشک از چشمانم جاری شد. از یک طرف، نگرانی نیروها و از طرف دیگر، شلیک از سوی ساحل دشمن. گفتم: - «به خدا روشن نمی­شه!» گفت: - دردت را می‌دانم؛ تو ترسیدی!»  گفتم: - «به خدا، نه! خودت بیا و آزمایش کن؛ این چه حرفیه؟!» گفت: - «جان بچه‌ها در خطره، باید هرطور شده به ساحل بزنی؟ می‌فهمی؟!» شهید عابدی گفت: - «تا 10 می‌شمارم؛ اگر روشن نکنی، شلیک می‌کنم.» و بعد، از 1 شروع به شمردن کرد. 1، 2، 3 ... . تا به شماره‌ی چهار نرسید، شهید شهیدمرادخانی داخل آب پرید. همه متعجب بودیم که چرا مرادخانی زیر آب رفته است. به 8 که رسید، چشمم را بستم و «یا زهرا» گفتم و ایشان را به مظلومیت علی (ع)  قسم دادم و گفتم: - «بی‌بی جان! من بی‌گناهم؛ این چه سرنوشتی است که در مسیر راهم قرار گرفته؟! در یک قدمی شهادت؛ صحبت از اعدام صحرایی من است!» تمام صحنه‌های زندگی- از بچگی تا آن‌وقت- مثل تصاویرِ روی پرده‌ی سینما از مقابل چشم‌هایم رژه می‌رفتند. به شماره ده نرسیده، ناگهان مرادخانی سرش را از زیر آب بالا آورد و فریاد زد: - «الله‌اکبر، یا زهرا؛ حامی! روشن کن؛ مشکل حل شد.» گفتم: - «مرادخانی! چکار کردی؟»  گفت: - «سیم تلفنِ لای پره‌های موتور به بدنه‌ی قایق گیر کرده بود و من آن را آزاد کردم.» در چشم برهم زدنی، هندل زدم و همه، از جمله فرمانده عابدی، با تعجب دیدند که موتور قایق روشن شد. موتور را که روشن کردم، دست مرادخانی را گرفتم و او را از آب بیرون کشیدم و بعد هم جلوی همه، صورتش را بوسیدم. بعد هم با غرور، رو به فرمانده عابدی گفتم: - «حاجی! مازندرانی‌ها ترسو نیستند.» شهید عابدی هم در جوابم گفت: - «آقای حامی! به من حق بده؛ زیر پای دشمن، اگر قایق روشن نمی‌شد، همه بچه‌ها نابود می‌شدند.» بعد با هم روبوسی کردیم و فرمانده از من حلالیت طلبید و سپس به سمت ساحل دشمن حرکت کردیم. مرادخانی با قایق خودش، نزدیکم آمد و گفت: - «حامی! حالا نوبت آن است که جلوی فرمانده، به ساحل دشمن یورش ببریم.» نعره‌ی «الله‌اکبر» نیروهای داخل قایق من و مرادعلی، در آسمان پیچیدن گرفت. ما هم هم‌نوا با بچه‌ها، یا زهرا می‌گفتیم. من و شهید مرادخانی هرکدام با کمک قایق‌های­مان، با سرعت زیاد و به‌صورت انتحاری، بدون در نظر گرفتن موانع جلوی روی‌مان، به سمت دشمن حرکت کردیم و جزو اولین قایق‌های بودیم که به ساحل دشمن رسیدیم و با این کار، نیروها را به‌سلامت از زیر آتش سنگین عراقی‌ها، کنار ساحل، پیاده کردیم. عملیات آغاز شد. آتش دشمن به حدی زیاد بود که این کار ما در آن شب عملیات، بعدها زبان زد گردان عبدالله شد کانال🌹175نفر🌹 @nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب گوش کن.mp3
7.97M
در مملکت ما دوبار اعلام جنگ شده... کانال🌹175نفر🌹 @nafar175
شایعات و اخبار جعلی در ۲۴ ساعت گذشته 👈 ادعای مسمومیت دانشجویان دانشگاه سبزوار بدلیل سرو مواد غذایی فاسد 🚨 هدف : هراس افکنی در بین خانواده دانش آموزان در آغاز سال تحصیلی 📩 بستر انتشار : تلگرام 🗞 سطح انتشار : ملی 👈تثبیت شایعه شلیک مستقیم به مردم در زاهدان 🚨هدف : تلاش برای چهره سازی منفی و اهریمن سازی از نیروهای امنیتی 📩 بستر انتشار : تلگرام 🗞 سطح انتشار : ملی 👈دروغ پراکنی حول تخریب خانه های مردم در شرق اصفهان توسط دولت 🚨هدف : تلاش برای نفرت پراکنی علیه دولت و نیروی انتظامی در نزد افکار عمومی 📩 بستر انتشار : تلگرام 🗞‌ سطح انتشار : ملی 👈ادعای اعتصابات سراسری مردم در زاهدان 🚨 هدف : تلاش برای امید آفرینی کاذب به آشوبگران 📩 بستر انتشار : تلگرام 🗞 سطح انتشار : ملی 👈ادعای بازداشت 51 شهروند زاهدانی 🚨هدف : تثبیت باور شعله ور بودن آتش اعتراضات زاهدان 📩 بستر انتشار : توئیتر 🗞 سطح انتشار : ملی 👈ادعای نفوذی جمهوری اسلامی بودن آرین طباطبایی 🚨هدف : تثبیت باور جاسوس پروری در جمهوری اسلامی 📩 بستر انتشار : توئیتر 🗞 سطح انتشار : بین المللی 👈شایعه «مجروح شدن دستکم ۲۳ شهروند که حداقل چهار تن کودک زیر ۱۴ سال هستند» 🚨هدف : تلاش برای انسان زدایی از نیروهای امنیتی 📩 بستر انتشار : توئیتر 🗞سطح انتشار : ملی مباحث تحلیلی جهاد تببین 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
طلائیه بودیم... باران باریده بود ... زائران به سمت سه راهی شهادت می‌رفتند... . 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬اوسا ظلم نکن ظلم نکن نکن .... ‏💥سخنان این روحانی یزدی را باید به گوش جان شنید👌 🎙حجت الاسلام 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
33.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خنده‌های زیبا و دلنشین رهبر انقلاببا من برادران زنم خوب نیستند •باید برادران زنم را عوض کنم 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
💢 . ▪️محمد زمانی که به جبهه می رفت، احمد کلاس چهارم بود. به او سفارش کرد که از کبوتر هایم مراقبت کن. برایشان گندم بریز و من هم زمانی که برگردم برایت فشنگ می آورم. احمد هم به او قول داد و مراقب بود اما زمان شهادت او کبوتر هایش بسیار سر و صدا می کردند و هر چقدر گندم می ریختیم به هیچ عنوان نمی خوردند. به نقطه نقطه اتاق می رفتند و از خود صدا در می آوردند. من دلم شک می افتاد که حتما محمد به شهادت رسید که این ها بی قراری می کنند. به احمد گفتم  تو برای کبوتر ها گندم بریز. احمد جواب داد مادر اصلا نمی خورند و دور سرم می چرخند. دو روز گندم نخوردند. بعد از سه، چهار روز خبر شهادت او را آوردند و ما فهمیدیم که از روزی که آن ها بی قرار بودند، او به شهادت رسید. روز تشییع جنازه اش، کبوتر ها روی جنازه اش آمدند. حتی عکس آن روز موجود است. ما آن ها را از امامزاده عباس بردیم اما آن ها برگشتند. زمانی که محمد تیر خورد، به دوستش گفت: «جیب کاپشن من دو تا فشنگ است من به برادرم قول دادم که از کبوترم خوب مراقبت کند و من برای او آن ها را ببرم. دوست و هم سنگرش فشنگ ها را آورد و گفت: احمد، برادرت محمد این ها را برای تو فرستاد.» . 🎥بیاد احمد و محمد یوسفی برنتی_ با شهیدان یوسفی بزودی در هفت تپه ی گمنام. . 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار سلیمانی در مراسمی رو کرد به حضار و درخواست کرد همه دو دقیقه فقط سقف را نگاه کنند !!! ... سپس سردار حرفی زد که مجلس دگرگون شد ! 😭😭😭 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
سلام صباح النور صباح الخیر سلام از کربلای خمینی ونوای صبحگاهی وهم خوانی یا امام رضا مددی همه باهم زیارت میکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام من به شهیدان کشورم ایران 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
💐گمشده ای که پیدا بود 🎥مستند خاطرات بچه های گروه تفحص شهدا 3️⃣قسمت سوم : برادر جانباز اکبر وحیدی و روایتهایی از شهیدان علیرضا گلحمدی و فرزاد زنگنه ✅فایل دانلود 📎https://aparat.com/v/C4q61 کانال🌹175نفر🌹 @nafar175
14000420-Haqshenas.EmamJavad-L.mp3
7.14M
📝 پیامبر(ص) چگونه مردم را تزکیه می‌کند؟ 🌺 ایام ولادت 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
4_5926740330845048116.mp3
8.03M
📝 مشتری نگاه تو ناهیده 🎤 حاج سیدمجید 🌺 ایام ولادت 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
صباح الخیر
صباح النور
صبح زیبای شما بخیر
اروند رود روبروی جزیره امرالرصاص
نهرخین
یاد بادآنروزگاران یادباد