🌹تذکر مهم حاج قاسم
ما با مردم کم حرف میزنیم
مگه ما دستمون خالیه که بترسیم حرف بزنیم؟
ما نباید فقط به قشر مذهبی نزدیک به خودمون بنگریم، ما باید مردممون رو حفظ کنیم.
🌷شهید احمد نجاریان (تصویر وسط)
وقتی برادر کوچکترش محمود نجاریان ( تصویر سمت چپ ) در عملیات کربلای 4 تو ام الرصاص شهید میشه
جنازه برادرش رو به عقب نمیاره
در عوض یه مجروح به نام محمد عباسی رو (تصویر راست) به دوش میگیره و میاره عقب و بهش میگه:
"من برادر #شهیدم رو عقب نیاوردم ولی تو رو آوردم عقب تا بعد از به دست آوردن سلامتیت برگردی و تو جبهه بجنگی..."
جنگ مغلوبه شد و احمد دیگه نتونست جنازه برادرش رو عقب بیاره...
"شهید محمد عباسی" بعد از #شهادت احمد آه می کشید و میگفت:
"حالا این مسوولیت خیلی روی دوشم سنگینی میکنه..."
هر سه شهید شدن...
🌷آمدیم بگوییم:
نیستید که ببینید قایق نفس ما
چه طور به گل نشسته
اما یاد مان آمد که
هستید و می بینید
این در گل ماندن را
پس به رسم خلوص و مردانه گی تان
نجات مان دهید از دنیا زده گی
🥀 شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی غیرت داشتند
🔹️ ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها میشوند.
◇ شهیدان «ثاقب و ثابت شهابی نشاط» دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور ماندهاست.
◇ غریبتر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص آن زمان، در پیچ و خمهای اداری بنیاد شهید این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان شهید دفاع مقدس ثبت نشده است.
◇ سال ۶۲ این دو بردار به عنوان امدادگر به همراه ۱۲ نفر دیگر از جوان هم پرورشگاهی وارد مناطق عملیاتی شدند.
◇ وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید و پرورشگاهی هستید برای چی آمدهاید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم.
◇ این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند و سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شهید شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنجهای بسیار به شهادت رسید.
◇ جالب بود که این دو بعد از جنگ در پرورشگاه هم حضور داشتند و به بچههای بی سرپرست خدمت میکردند.
شاید گاهی رنج های دنیا ما را از شکرگزاری بر آنچه داریم غافل کند
اما هر پنجشنبه طلب مغفرت داریم برای رفتگان و شکرگزاریم از نعمت نفس کشیدن عزیزان
📹 به مادر قول داده بود بر میگرده
چشم مادر که به استخوان های بیجمجمه افتاد.
◇ لبخند تلخی زد و گفت:
بچهم سرش میرفت ولی قولش نمیرفت...
#ابناء_الفاطمةالزهرا
#تشییع_شهدای_گمنام