16261932048214813317316.mp3
4.63M
و همانا گاهی حضـرت علی(ع)
زهـرا را اینگـونه صـدا می زد…
" ای همه آرزوی مـن "
بسیار زیبا و دلنشین
بفرستید برای همه
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فرقه رجوی در استانه قرار گرفتن مجدد در لیست گروهک های تروریستی
روز گذشته نیز پلیس فرانسه با برگزاری تجمع سالانه منافقین مخالفت کرده بود
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
🔺امروز بیش از ۱۰۰۰ پلیس آلبانی به کمپ اشرف ۳ حمله کردند و بیش از ۷۰ رأس منافق بازداشت شده است!
#دیپلماسی_فعال
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
به همین دلیل صبح روز سهشنبه و در سالگرد شورش مسلحانه منافقین در تهران در سال 1360 و سرکوب شدید آنها توسط مردم، پلیس آلبانی به کمپهای آنها حمله کرد. در بیانیه وزارت کشور آلبانی در این مورد آمده است: از صبح امروز نیروهای پلیس آلبانی برای بازرسی از این قرارگاه برای ساعتی کنترل آن را بر عهده گرفته و ضمن بازرسی دفاتر این سازمان، تمامی سیستمهای الکترونیکی، از جمله کامپیوترها، تلفنهای همراه و… مورد بازرسی قرار گرفت؛ برخی از وسائل الکترونیکی غیر متعارف از جمله تعدادی پهپاد، توسط پلیس ضبط شدند؛ نیروهای امنیتی در حین بازرسی با مقاومت و حمله تعدادی از اعضای این سازمان رو به رو شدند. همانگونه که ملاحظه کردید، این گروهک در این کمپ نه تنها سیستمهای پیشرفته ارتباطی که پهپاد هم نگهدای کرده است. سرانجام حمله این کمپهای این گروهک در سالروز بیرون کردن آنها از ایران در 30 خرداد 1360 باید درس عبرتی برای آنهایی باشد که فکر میکنند جمهوری اسلامی ضعیف و ناتوان است. این درس عبرت در تاریخ ثبت خواهد شد.
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
🍂 آیا می دانید ؟
رجوی می گفت که “همه زنان در حریم من هستند”. اعضاء تصور می کردند که او این موضوع را از منظر ایدئولوژیک می گوید و در حد حرف مطرح می کند. ولی در عمل مشخص شد که از قبل برای رسیدن به خواست های خود طرح و برنامه داشته است. در آن زمان آقای بهزاد علیشاهی (یکی از جداشدگان از فرقه) درباره بی خبری و بی اطلاعی اعضای سازمان درباره جلسات رقص رهایی گفته بود: “فرقه مجاهدین خلق مثل یک پازل است که بدلیل محدودیت های اعمال شده در آن، هر عضوی فقط اطلاعات قسمتی که در آن هست را می داند و از بقیه جاها بی خبر است.”
#دشمن شناسی
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
🍂 از هجده کشور در جنگ اسیر گرفتیم ...
شمالشرقی القرنه؛ جزیره مجنون
اسرای عراقی در منطقه عملیاتی خیبر
🔸 عراق در طول جنگ با ایران از نیروهایی با تابعیت کشورهایی چون سودان؛ اردن؛ مراکش و ... استفاده میکرد.
•┈••✾○✾••┈•
#اسرای_عراقی
#عکس
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نماهنگ زیبای
"هنگام طواف عشق"
🔹 با نوای
حاج مهدی سلحشور
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
46.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح امروز
بسیار زیبا ببینید
قرائت خطبه عقد خواهر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی توسط حضرت امام خامنه ای (سلمه الله تعالی ) ۱۴۰۲/۳/۳۰
┄┅═✧❁🇮🇷❁✧═┅┄
جهت پیوستن به جمع ما در گروه ۱۷۵ نفر لینک ذیل را لمس نمایید👇
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم این است
با دوحریق در دو میدان میجنگیم
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شناسایی و برخورد با ضاربین آمر به معروف.
دستگیری شبکه سازمان یافته ای از مردان زن نما که با استفاده از راهپیمایی های خیابانی اقدام به ترویج ابتذال و بیبند و باری در سطح شهر می نمود.
🔻#جهاد_تبیین
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظات نفسگیر پست فرماندهی پدافند هوایی سپاه برای سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا
این پهپاد آمریکایی در ۳۰ خرداد ماه ۱۳۹۸، پس از آن که وارد فضای سرزمینی کشورمان شد، توسط سامانه پدافندی ایرانی سوم خرداد نیروی هوافضای سپاه مورد هدف قرار گرفت و سرنگون گردید.
«انتشار به مناسبت سالروز ساقط کردن پهپاد جاسوسی “گلوبال هاوک“ آمریکا توسط نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میباشد»
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
ایثار و مقاومت
۲۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۰
ماجرای ۴۴ روز مفقودی یک رزمنده در خاک عراق / با برگ توت خودم را زنده نگهداشتم

ابوالفضل صادقی به سادگی همان صدایی بود که از پشت تلفن شنیده میشد، مردی از دیار حسنآباد جرقویه علیا که در طول ۴۴ روزی مفقودی، دور از چشم بعثیها بدون غذا، لباس و بدنی پر از زخم در خاک عراق با شکوفه خرما و برگ توت خودش را زنده نگه داشت.
به گزارش خبرنگار ایمنا، گنجشکها در دورهمی عصرگاهی با بالاترین حجم صدا حسابی مشغول بودند. آفتاب تمام قد آسمان را گرفته بود و سایه درختان پناه امنی بود برای عابرانی که گرما کمی کلافهشان کرده بود.
صدای «یک جفت جوراب بخر» مردی با موهای لخت و کمی هم بلند و یکی در میان سفید و سیاه بدون وقفه شنیده میشد البته با زیر صدای عصایی که هر چند ثانیه یکبار به زمین تلنگری وارد میکرد. طفلی دو، سه ساله تمام کودکیاش را روی شیب ملایمی ریخته بود و بدون وقفه بارها و بارها از آن بالا و پایین میشد.
قرارمان سر مزار فرمانده بود، فرمانده دوستداشتنی گردان یا زهرا (س)؛ شهید محمدرضا تورجیزاده. زودتر از قرار رسیده بود. یک زیرانداز خیلی ساده، یک سبد سادهتر؛ یک بطری شربت، سینی، چند لیوان شیشهای دستهدار و چند کلوچه لاهیجان در نهایت سادگی کنار هم نشسته بودند و قرار بود عصای دست میزبان باشند. خنکای شربت خاکشیر از لابهلای یخهای معلق داخل بطری حسابی به دل مینشست و تعارف اول کافی بود برای سرکشیدن جرعهای از شربت.
ابوالفضل صادقی به سادگی همان صدایی بود که از پشت تلفن شنیده میشد. آراسته، مرتب، آرام و بسیار صبور. جنس حرفهایش تازه بود حرفهایی شبیه حرفهای هیچکس.
مردی از دیار حسنآباد جرقویه علیا، قهرمانی که در طول ۴۴ روزی مفقودی، دور از چشم بعثیها و در فاصلهای کمتر از چند متر با آنها در باتلاقی که با هر تکان ممکن بود، بیشتر در آن فرو رود، ایستاد. شهادت رفقایش روی اروند را دید، صدای یا حسین (ع) و یا زهرا (س) آنها را در لحظه جان دادن و غرق شدن شنید. آب رفیقش را برد. تیر خورد و ترکش دشمن پشت سرش را نشانه رفت. رد ترکش دیگری روی سینهاش جا خوش کرد اما ایستاد و ایستادن را به رخ همه کشید. رزمنده بسیجی که در عملیات باز پسگیری فاو بدون غذا، لباس و بدنی پر از زخم در خاک عراق با خوردن شکوفه خرما و برگ توت خودش را زنده نگه داشت.

پاتک عراق برای بازپسگیری فاو
بیست وهفتم فروردینماه سال ۱۳۶۷ بود که به دارخوین رسیدیم. پنج، شش روز بیشتر از حضورمان نمیگذشت که اعلام کردند عراق پاتک زده است و قصد گرفتن فاو را دارد. بلافاصله بعد از پاتک با کمپرسی و اتوبوس به سمت اروندرود راهی شدیم. از آنجا هم با قایق به آن طرف اروند رفتیم و در واقع در خاک عراق مستقر شدیم. نزدیکهای غروب کمی نان خشک و پنیر که حکم شام را داشت، خوردیم و پشت سر هم حرکت کردیم و در پشت خاکریز مستقر شدیم. طرفهای ساعت ۱۰ شب بود. آن زمان من کمک آرپیجیزن بودم. آنقدر تانکهای عراقی به ما نزدیک بودند که نیاز به هدفگیری نبود. چیزی حدود ۱۵۰۰ تانک در فاو مستقر شده بود. آرپیجیزن هرچه میزد، میخورد. حدود نه تانک زده بودیم همین که بلند شد تانک بعدی را بزند تیر دشمن، مستقیم به پیشانیاش خورد و به شهادت رسید. بعد از شهادت او، آرپیجی را گذاشتم کنار و اسلحه برداشتم.
زوزه چرخ تانکهای عراقی و گردانی تنها با چند نفر
حجم آتش دشمن بسیار زیاد بود. از چپ و راست زیر گلوله عراقیها بودیم. صدای زوزه چرخ تانکهای عراقی هر لحظه نزدیکتر میشد و آمار شهدا و مجروحان بالا و بالاتر میرفت. یکی دست نداشت، یکی پا. یکی ذکر یا زهرا (س) میگفت، یک نفر دیگر ذکر یا حسین (ع). نزدیکیهای صبح بود که دیدیم لوله تانکهای عراقی از خاکریز بالا میآیند. حدود ۷ نفر زنده مانده بودیم که خودمان را رساندیم لای نیزارها تا از چشم عراقیها دور باشیم. نیروهای پیاده عراقی از خاکریز بالا آمدند و هر کسی که زنده بود به او تیر خلاص زدند. با تانک از روی جسدها رد شدند و…
۷۰؛ ۸۰ نفری میشدند. آن موقع تقریباً فاو را گرفته بودند. ما گردان خطشکنی بودیم که تمام نیروهایمان یا به شهادت رسیده بودند یا شدت جراحاتشان زیاد بود. تصمیم گرفتیم به سمت اروند عقبنشینی کنیم. در حال فرار به سمت نیزارها بودیم که سه نفر از ما ۷ نفر شهید شدند. آنها را از مسیر عراقیها به سمت نیزارها بردیم و روی آنها را پوشاندیم.
از ما چهار نفر باقی مانده دو نفر زخمی و دو نفر دیگر سالم بودیم. با اصابت شش ترکش به بدنم و خونریزی و در
33.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی حاج مجتبی رمضانی
حتما ببینید
حرف دل خیلی هاست..
آخرش از قطار جا ماندیم،
جنگ هم ته کشید و ما ماندیم..
د از یک طرف و تعقیب عراقیها از طرف دیگر شرایط برایم سختتر شده بود. با تمام توان به سمت اروند میدویدیم به امید اینکه از روی پل عبور کنیم غافل از اینکه دیگر پلی در کار نبود و تنها راه ارتباطی ما با نیروهای خودی به صورت کامل قطع شده بود.
تیر خلاصی که به رزمندههای مجروح زده میشد
هیچ راه برگشتی نبود. حتی نمیتوانستیم به آب بزنیم چراکه هیچکدام از ما چهار نفر شنا بلد نبود. اروند هم از لحاظ حجم آب و موج در اوج بود. عمق آب جایی به بیش از ۴۰ متر میرسید. وجود کوسه در آب هم نگرانیهای ما را بیشتر میکرد. رسیدن ما به اروند شبیه رسیدن به بنبست بود. دو نفر از بچهها گفتند بمانیم و اسیر شویم اما اگر اسیر میشدیم باز هم ما را میکشتند، چراکه با چشمهای خودمان دیده بودیم چطور تیر خلاص به رزمندههای مجروح میزدند.
زمان زیادی نداشتیم. هر لحظه عراقیها به ما نزدیک و نزدیکتر میشدند. آن زمان رزمندهها از یونولیت به عنوان پل شناور استفاده میکردند. همان نزدیکیهای اروند یونولیتی به طول دو متر و عرضی حدود ۷۰ و ضخامتی نزدیک ۳۰ سانتیمتری پیدا کردیم که تحمل حمل سه تا چهار نفر را داشت.
قبل از اینکه سوار یونولیت شویم لباس، تجهیزات، اسلحه و حتی پلاکهایمان را هم داخل اروند انداختیم درواقع میخواستیم هیچ مدرکی از ما دست عراقیها نیفتد. دست خالی با یونولیت وارد آب شدیم. دو نفر روی یونولیت نشستند و من و یک نفر دیگر پایین و داخل آب بودیم و فقط سرهایمان بیرون از آب بود.
۵۰ متری از کنار اروند فاصله گرفته بودیم. تا چشم کار میکرد آب بود و موج که عراقیها رسیدند درست همان جایی که لباسهایمان را درآورده بودیم. ما اگر مسلسل هم داشتیم نمیتوانستیم از پس آنها بر بیاییم دیگر چه برسد به اینکه دست خالی هم بودیم. یک زیرپوش و یک شلوار بسیجی و یک جفت جوراب تنها دارایی ما در آن لحظه بود.
شهادت دوستان روی موجهای خروشان اروند
عراقیها ۷۰ نفری میشدند. ما را به رگبار بستند. همینطور که روی امواج اروند بالا و پایین میشدیم، تمام حواسمان بود که از یونالیت جدا نشویم، چراکه به خاطر فشار آب حتماً خفه میشدیم.
حرکت بر خلاف جریان آب کار ما را سختتر کرده بود. با پا شنا میکردیم و دستهایمان به شناور بود. ناگهان یکی از بچهها تیر به سرش خورد و جلوی چشمهای ما داخل آب افتاد. تا چند ثانیه صدای یا زهرا (س) و یا فاطمه (س) گفتنهایش را میشنیدیم که به یکباره در آب ناپدید شد. یک نفر دیگر از بچهها طوری خوابیده بود که پشت سرش به سمت من بود. فکر کردم اینطور خوابیده که تیر به او نخورد اما نگو تیر به سرش خورده بود.
هرچه صدایش کردم هیچ جوابی نداد و هیچگونه تکانی هم نداشت. به سختی سرش را برگرداندم و دیدم صورتش با خون یکی شده است. تمام کرده بود. وزن یک سمت شناور غالب بود و شرایط خوبی نداشتیم. تیر به کتف رزمندهای که کنار من در آب بود خورد. تا تیر خورد لبه یونولیت را رها کرد. خواستم به هم گلاویز شویم تا همدیگر را گم نکنیم اما شهیدی که روی یونالیت بود، در آب افتاد و به زیر آب رفت.
آن دوست ما هم که تیر به کتفش خورده بود، درحالی که صدای ذکر گفتنهایش را میشنیدم در آب غرق شد. عراقیها دستبردار نبودند. باران تیر و ترکش بود که به سمت من میبارید. ترس از شهادت نداشتم اما از اینکه خوراک کوسهها شوم، میترسیدم. به سختی پشت شناور را گرفتم و در حال بالا رفتن از شناور بودم که با قناصه پشت سرم زدند. احساس داغی کردم. دست زدم و دیدم کف دستم پر از خون است. دست راستم پشت سرم بود و دست چپم در بغل و با سینه روی فیبر خوابیدم. عراقیها به گمان اینکه من کشته شدم تیراندازی را بهطور کامل قطع کردند. چشمهای من به سمت عراقیها بود و آنها را میدیدم.
ادامه دارد…
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هشدار!!!
🔹ولله هر کس تیر به سمت این نظام انداخت آواره شد!
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهارت خیره کننده و بدون کمترین حرکت اضافه از فرشتگان آبی
جنگنده بومی کوثر نماد خودکفایی
کوثر جنگنده ایرانی چندمنظوره ساخته شده در دو نوع دو سرنشین و تک سرنشین است.
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞
اربعین داره نزدیک میشه ❤️
اماده ایم✅
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله
🌺اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰاعَبْدِالله
🌺وَ عَلَی الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ
🌺عَلَیکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
🌺ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ
🌺وَلاجَعَلَهُاللهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ
💎اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
💎وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
💎و عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
💎وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْنِ
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175