دست_بسته
امروز رو یعنی سوم دی ماه در سال ۶۵ را اروندرود از یاد نخواهد برد.....
دلنوشته از غواصان کربلای ۴ را بنویسید و هدیه ای به کانال ۱۷۵ نفرارسال کنید
➕
پیرزن عراقی، مادر شهدای ایرانی
یاد مادرشون افتادم و گفتم که من براتون مادری می کنم .......
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا، حسین عشقی"فرمانده قرارگاه عملیاتی کمیته جستجوی ستاد کل نیروهای مسلح" در جمع زائران معراج شهدای تهران خاطره آخرین روز تفحص در سال ۹۳ را این گونه بیان کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
روز ۲۹ اسفند ماه سال ۹۳ که روز جمعه بود ، ما با گروه تفحص از الاماره راه افتادیم به سمت منطقه زبیدات. همین که به اصطلاح تفریحی باشه برای بچه ها و هم اگر شد کاری را هم انجام داده باشیم. وارد منطقه ای شدیم که میدان مین وسیعی بود، در قسمتی که به اصطلاح کمتر آلوده بود پیاده و مستقر شدیم ، تعدادی از بچه ها شروع کردند به آماده کردن ناهار و غذا و من و بقیه در میدان مین و اطراف شروع کردیم به گشت زنی برای شناسایی. الحمدلله اون روز با توسل به آقامون امام زمان (عج) که روز جمعه، روز خاص ایشان است دو شهید پیدا کردیم جالب اینکه یکی از این دو شهید پیشانی بند یا مهدی ادرکنی (عج) داشت و شهید دیگر هم پشت پیراهنش یا بقیه الله (عج) نوشته بود.
ظهربچه ها (جا تون خالی) مرغ کباب کرده بودند و یک مقداری از غذا باقی موند. در واقع مقداری از گوشت اضافه اومد که هنوز کباب نشده بود. آشپزمون گفت که این گوشت رو کباب نکنیم ببریم الاماره برای شام. یک دفعه به ذهنم رسید که شاید یکی رو تو جاده پیدا کردیم که گرسنه باشه ،گفتم کباب کنیم بذاریم تو ماشین تو راه به یک نفر میدیم. رفتیم در روستای زبیدات یک بنده خدا بود که بر اثر انفجار مین هم انگشتان دستش قطع شده بود و هم نابینا شده بود. غذا رو به ایشون دادیم همین که غذا رو بهشون دادیم به ما گفت : حالا که غذا رو دادید یه خبری رو به شما میگم ما رو کشید بیرون از مغازه و جایی خلوت. گفت، خانم سالخورده ای اومده اینجا مهمونی خانه ی شیخ عشیره . یک اطلاعاتی در مورد شهدا دارد. رفتیم این خانم را پیدا کردیم این خانم گفتند ، بله این قضیه درست است سوار ماشین شد و ما رو به جایی برد که شهدا آن جا بودند. این خانم خودش شهدا رو در زمین کشاورزی اش تدفین کرده بود ، خوب شاید در حالت عادی ما هیچ وقت اونجا نمی رفتیم چون منطقه ای بود خارج از مناطق عملیاتی ، حالا این شهدا شاید اسیر شده بود و بردن اونجا دفنشون کردن شاید هم اتفاق دیگری افتاده، من نمی دونم چطوری منتقل شدند اون جا.
اون خانم تعریف می کرد وقتی من این شهدا پیدا کردم پراکنده بودند من همون جور که اینها رو جمع می کردم گریه می کردم و یاد مادرشون افتادم و گفتم که من براتون مادری می کنم و میگفت من چند شب شام نذری دادم برای این شهدا.
وقتی پیکر شهدا را بیرون آوردیم آن زن مدام خدا رو شکر می کرد و می گفت: بالاخره امانتی بود نزد من و این امانت رو دارم به ایرانیان بر می گردونم و تحویلشان می دم .
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀.
ده ثانیه تا شهادت
روایت هفتم
بمناسبت سالروز
عملیات کربلای 4
دراین
سوی اروند اسکله نهر عرایض....سال 65
دریک نبردجانانه گردانها درانسوی اروند درجزیره ام الرصاص
ساعت 11صبح بود که شهید ان گلگون واسحاقی بمن گفتن خود راآماده کن نیروها امکان دار ه برگردن عقب وتمامی شناورها راسازماندهی کن دربرگشت نیروها
این خبر رامن نمی تونستم به نیروهابخاطر روحیه انها بگم
وآز آن طرف تعداد10فروند شناور داخل گل ولای لب اروند مقابل نهر
کنار اسکله ومحل تردد وجابجایی بخاطر مد آب اروند زمین گیر شدن
به مصطفی ومحسن گفتم باشه بعدمیآیم شناورهایی که
که کنار اروند گیرکرده راخودم بابچه ها ازاد ش میکنم
میدونستم تواون شلوغی کار سختیه وشناورها هم سنگین وحجم اتش هم بی نهایت
ساعتی گذشت درهدایت شناورهای داخل نهر درترابری مشغول وهربار تعدادی مجروح شهید ونیرو به این سو وداخل نهر عرایض مشعول شدیم دیگر تک تک تیر ها بصورت مستقیم از هر طرفی بسمت ما وقایق ها می امد وتعدادی از شناورها درحال برگشت هم مورد اصابت قرار گرفت دربرگشت خودم رابه ساحل گل لای اول نهر عرایض رساندم به برادر عباس بابایی وچند نفر دیگر گفتم بیایدپایین امدندعراقی ها
زودباشیدبیاید پایین اسکله.
جزر اب هم زیادتر وساحل هم فقط گل ولای
دیگه آخرین افرادی بودند که به این طرف ساحل انتقال داده شد
به بچه هاگفتم میدونید این قایقها وموتورهاچقدر ارزش داره وباپول مردم خریداری شده پس تا دشمن انسوی اروند مستقر نشد ماهمت کنیم این قایقهارا ازگل ولای بیرون وبسمت نهر هدایت کنیم
چند ثانیه نگدشت یک ارپی چی ازان سوی اروند بسمت ما شلیک شد
ولی بافاصله
به بچه ها گفتم عراقی ان طرف اروند رسیدند ماهم جان پناهی نداریم پس یاعلی بگید
باشلیک مستقیم کلاش از سوی جزیره .
ام الرصاص بسمت ما کار برای ما
مشکل تر شد وهرثانیه تغییر جابجامیدادیم
ولی بچها شجاعانه شناورهارایک یک از گل ولای ازاد وتوجه ای به شلیک عراقی به سمت ما که ازبیخ گوش ما میرفت رانمی کردند
اخرین شناور راکه ازاد کردیم بسمت نهرعرایض
باده ثانیه حرکت بطرف داخل نهر فرود بمب های خوشه ای از هواپیماههای عراقی درمکان ما که قبلا شناورها بود وبمب ها رها شده داخل اروند وکنار اسکله وساحل فرود امد
خداروشکر برای نیروها اتفاقی نیافتاده وهمگی سالم همه شناورها رابه داخل نهر انتقال دادند
وبازهم من ماندم وبه ثانیه های شهادت
در ثانیه های آخر ونفر آخر از ساحل بسمت نهرعرایض
راوی ..حامی.....
چحامی:
کانال🌹175نفر🌹 کانال شهدایی یادبود شهدای غواض های دست بسته ..
نشردهید
@nafar175
سلام بر همسنگران مجازی
سوم دی 65 عملیات کربلای 4
امشب یادآور ان شب فراموش نشدنی است
یا ایامی که در یگان دریایی لشگر
شش ماه قبل از عملیات
عملیات بکلی محرمانه انتقال تجهیزات عبور از اروند را از راه جاده آبادان بسمت جاده ماهشهر بسمت
جاده اروند بهمنشیر نخلستانهای
ابوشانک بعد از راه نخلستانها بسمت خرمشهر
آماده سازی این همه امکانات خود یک
عملیات بود
شب عملیات شب عاشورا
وقتی آتش سنگین دشمن بر موقعیت
ما ریخته شد
غواصان ما آن آتش سنگین دشمن را
ندیده باز به دل اروند زدند
و دریا دلان یگان دریایی بصورت انتهاری
به آنسوی ساحل لابلای میله های هشت پری وسیم خاردارها
نیروی گردانهای پیاده را بساحل دشمن رسانده
خاکریزهای ساحل اروند را یکی پس از دیگری فتح کردند
همه میدانستیم که ساحل ام الرصاص
دژ آسیب پذیری نیست
ولی رزمندگان با دل ایمانی از این سد گذشتند و دژقابل نفوذرا انهدام کردند
که این نبرد در تمامی نبردها بی سابقه است
و این نبرد و نفوذ زبانزد نظامیان جهان شده
و متوجه شدند جمهوری اسلامی با قدرت ایمانی از هرسدی میگذرد آن را نابود خواهد کرد
دلم هنوز درد نگاه پیکرهای بیجان داخل آب اروندوانتقال آن از آنسوی اروند با قایق هاست
یاد همه حماسه سازان
عملیات کر بلای 4-گرامی باد
بسوز د دلم که بعد از 29 سال
در کشف 175شهید این عملیات
دستان بسته آنها را دردل خاک دیدم
نامشان جاودان
تو کجه وا من کجه
اتا اروند میونه
امه دل غرقه خونه
یاد بیارین آموزش وینسمی غواصی
اوه پشت
شما بینی پذیرش
اما بیمی سرزنش
نوای محلی شهید جهانگرد برای شهید شکری در کنار اروند خرمشهر