وقتی می خواهید کودکتان را تمجید کنید به جای ارزیابی و کلی گویی آن کار خوب را برای فرزندتان توصیف کنید.
❌ آفرین که اتاقتو تمیز کردی چه دختر خوبی.
✅ می بینم که کارهای زیادی انجام دادی. تمام وسایلت رو توی کمدت چیدی. اسباب بازی هاتو جمع کردی و لباس ها تو داری تا می کنی. آدم وقتی میاد توی اتاقت لذت میبره آفرین دخترم.
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#پنــــــــــدانـهــــ
🔹 پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟
🔸 دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان.
🔹 پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...
🔸 هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود، که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد.
🔹 پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟
🔸 مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم.
🔹 پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد.
🔸زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن!خيلى شرمنده ام!
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🌱 امامـ صـادق عليه السلامـ
اِحمِلْ نَفسَكَ لِنَفسِكَ، فإن لَم تَفعَلْ لَم يَحمِلْكَ غَيرُكَ.
خودت بارِ خود را به دوش بكش، كه اگر چنين نكنى، كسى ديگر بار تو را به دوش نمىكشد.
🌹
📚 الكافي، ج٢، ص۴۵۴، ح۵
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
「❤️🧸」
🕊#عاشقانه✨
ببین!
من تو رو یه دریآ دوست دارم...
آخه دریآ آبیه، صداش قشنگه، پَناهه، مهربونه،
از همه مهم تر، زیاده...خیلی زیاد...
تموم هم نمیشه!
من تو رو با اینهمه زیبایی،
یه دریا دوست دارم...🫀♥️🧿✨
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🕊#ࢪفیقونـــــــــــــــــــه💌
رفاقت خیلی پیچیده است .
رفاقت یعنی همه چیزِ رفیقت باشی ،
یعنی باباش باشی،مامانش باشی
داداشش باشی،ابجیش باشی
دوست و رفیق خیلی فرق داره
مثلا وقتی که دعوا کنی
دوستت جدا میکنه
ولی رفیقت جنگ
رفیقاتو خوب بشناس🔮🧚♂️.
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#رباعیات_خیام
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
زآن پیش که کوزهها کنند از گل ما
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فال_حافظ
#تفأل_حافظ
مشکلی داری به جای اینکه آن را حل کنی کاری می کنی که اوضاع بدتر شود. با دغل بازی و دروغ کاری از پیش نمی بری. عقلت را به کار نمی اندازی. به عبادت بپرداز و کمی فکر کن تا دلت قوی شود. تو حسن های زیادی داری که پنهان مانده اند ذات تو خوب است ولی ظاهرا خود را بد نشان می دهی.
__
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
می دهند آبی که دل ها را توانگر می کنند
حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر می کنند
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🕊🕊🕊
#حتما_بخونید_خییلی_قشنگه ✨
اگه تونستید تو گروه هایی که عضو هستید ارسال کنید،شاید یه نفر #توبه کرد.
سلام من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانوادهام نداشتم
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗
رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐
#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند😟
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم، آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد😇
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم
نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن #جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍
چند ماه بعد با دختری عقد کردم💍
یه روز توی خونشون #عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این #پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم
مگه میشه؟😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران نرود
✍#آرامش_ماندگار
🆔@nafas_eshgh2💞
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈