اتاق فرمان سلبریتیها...
وقتی جناب حجاریان بعنوان یکی از تئوریسینهای اصلاحطلبان صراحتاً اذعان میکند که باید حرفمان را از زبان سلبریتیها بزنیم، باید به پست هماهنگ سلبریتیها با عنوان تحریم بانکی، کمی با دیدهی تردید نگریست؛ شاید قرارست برای دادن امتیاز، این بار در کنار معیشت مردم، عواطف و احساسات آنها نیز به گروگان گرفته شود !!
🔺 سلبریتیها از چه کسی دستور میگیرند که با گذاشتن یک پست هماهنگ،
🔴 #دهه_محسنیه از دیدگاه آیت الله مکارم و استاد رحیم پور ازغدی:
✍ آیت الله مکارم شیرازی:
«توسل به ذیل عنایت معصومین (علیهمالسلام) و فرزندان آنها کار بسیار خوبی است ولی بهتر این است که برنامههای جدیدی که در میان شیعه سابقه نداشته است ترتیب داده نشود.»
✍ استاد حسن #رحیم_پور_ازغدی :
«سالی که 6 ماهش عزاداری است، آن عزاداری دیگر ارزشی ندارد! هی ایام خلق میکنند؛ ایام محسنیه جدیداً خلق شده. آن روز دیدم یک کتاب قطور برای حضرت محسن نوشتهاند، کسی که به دنیا نیامده! بعد از همان شخص پرسیدم شما کل کتابهایی که برای حضرت زهرا(س) چاپ کردهاید به این قطر نمیرسد، چطور برای حضرت محسن با این قطر کتاب درآوردید؟ اینجور که شما ایام درست میکنید آقا جان باید کل سال که عزاداری کنیم و مردم به کارشان نمیرسند... اگر نصف سال را در تقویم به بهانههای مختلف شروع کنیم به عزاداری، کمترین ضررش این است که کسی رغبتی برای آمدن در مجلس عزاداری نخواهد داشت و برایش عادی میشود. این موضوع از ایام اهلبیت قداستزدایی میکند. چیزی که نادر نباشد، دیگر مرغوب نیست. به نظر بنده این وهن اهلبیت است. باید کاری کنیم تا گفتیم مراسم عزاداری شخص بدود، نه اینکه بگوید ای بابا باز هم مجلس عزا!»
🔃لطفا رسانه باشید...
▪️ @nafastazeh ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معماری بینظیر سقف یک بار و رستوران ساحلی در یونان!
روزهایی که وزش باد شدید و دریا طوفانی است تلاطم سقف هم بیشتر است و برعکس!
🎀 @nafastazeh 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه مجری صداسیما به ورزشگاه نرفتن روحانی برای بازی پرسپولیس:
🔻ممکنه تماشاچیها انتقاداتی که به فعالیتهاتون دارن رو به زبان حاکم بر ورزشگاه بهتون بگن! 😂
🔆| #طنزیـــــنه_سیاسے
🔆| @nafastazeh
نفس تازه
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ بسم رب الحسین #روز_های_با_تو_بودن #قسمت_سی_و_ششم صدای سید حسین کم کم بلند تر می شو
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
بسم رب الحسین
#روز_های_با_تو_بودن
#قسمت_سی_و_هفتم
سیدحسین لبخند میزند: "چی بگم مثلا؟ درباره چی؟"
- این خراش های روی دست من! نمیخواین دلیلشو بپرسین؟
سیدحسین کارش را بلد است. سر تکان می دهد و با بی تفاوتی شانه بالا می اندازد: "مگه من فضولم که آمار دست مردمو بگیرم؟!"
- جدی میگم سید! میخوام امروز حرفمو بزنم. جلوی شما، سیدمصطفی، علی؛ نیما هم که میدونه قضیه رو...
سیدحسین به چشمان سامیار نگاه نمی کند. انگار دوست ندارد همه چیز همینجا فاش شود. اما حالا که سامیار خودش راضی ست، با سکوتش اجازه می دهد سامیار هر چه می خواهد بگوید.
- تجربه دست انداختن و چت کردن و قرار گذاشتن با دخترا رو زیاد داشتم. ولی با هیچکدوم دوست نمی شدم. خوش بودم؛ دلم نمی خواست خوشیم رو با گرفتار یه دختر شدن تموم کنم! یه بار دختره اومده بود زار میزد، التماس می کرد باهم مچ بشیم. ولی به هیچکدوم محل نمی ذاشتم. نابود میشدناااا. ولی خوب! من دلم نمی خواست!
علی بنده خدا دارد سرخ و سفید می شود و آرام آرام استغفار قورت می دهد و به روی خودش نمی آورد. بیچاره! آخر بچه آنقدر خویشتن دار و مظلوم؟!
- شاخ اینستا بودمااا. با خیلی از دخترا همونجا آشنا می شدم. قرار می ذاشتیم... پارکی، شهربازی جایی باهم می رفتیم و تمام! مثل دوستای کاملا معمولی! ولی تو یکی از همون قرارا، یه دختره اومد...
حرفش را می خورد، شاید هم بغض اجازه اش نداد ادامه دهد.
نیما زیر لب می گوید: "مهناز!"
علی کوه و ابر و آسمان را نگاه می کند که نفهمیم حالش را! سیدحسین جلوتر و تقریبا همپای سامیار می آید و من با کمی فاصله، همراه علی و نیما هم با فاصله از هر دو کمی جلوتر از همه حرکت می کند.
سیدحسین هم نگاهش را از سامیار می دزدد.
- برام با همه فرق داشت، با خودم گفتم وضع مالیم که بد نیست، عین بچه آدم میرم خواستگاری و تمام! اما دیدم... دیدم دخترۀ بیشعور...
دوباره ساکت می شود و از نیما کمک می خواهد. نیما هم کمک می دهد: "مهناز با همه فرق داشت. لباس پوشیدنش مثل بقیه نبود و وانمود می کرد به غیر از سامیار با هیچکس دیگه نیست به طوری که فکر می کردیم دختر خیلی محجوبیه، خیلی هم به سامیار ابراز محبت می کرد. اما یهو عکساش تو اینستا لو رفت، وااااای وحشتناک بود. سامیار هم عکسای دختره رو که دید شوکه شد، رگشو زد... سامیار می خواستش، ولی برای دختره، سامیار مثل بقیه پسرایی بود که چند روز باهاشون بود و بعد خلاص! دست هرچی داف بود رو از پشت بسته بود."
سامیار سعی دارد گریه نکند. دلم آتش گرفته؛ نه بخاطر این تراژدی تلخ و عشق پاک و فنا شده سامیار؛ اصلا چرا باید بچه هایمان به همین زودی درگیر روابطی شوند که به اینجا برساندشان؟
سامیار گله مندانه و بغض آلود می غرد: "چیکار کنم سید؟ به کی بگم دردمو؟ کی رو دارم الان؟ خدا کجاست که به دادم برسه؟ اینهمه هیئت رفتی و بچه مسجدی هستی و حالیته این چیزا، ما بد، تو خوب! تو بگو وقتی داشتم زار و ضجه میزدم، کجا بود قرآن و خدا و پیغمبر که به دادم برسن؟ دعای مادرم کجا بود؟ نکنه دروغه اینا؟ چرا امام حسینت برام یه کاری نمیکنه که حالم خوب شه؟"
تو دلم گفتم، بیچاره خبر نداری که الانم خدا و امام حسین علیه السلام کمکت کردن و گرنه الان عکس های تو با اون دختره همه جا بود دیگه نمی تونستی سرت را بلند کنی.
سیدحسین به محض شنیدن نام اباعبدالله (علیه السلام) لحظه ای می ایستد؛ انگار تکان خورده باشد. تا می آید حرفی بزند، نیما هم سر درد و دلش باز می شود؛ چیزی شبیه به انفجار که حکایت از تجربه های مشابه دارد: "اصلا چرا امام حسینی که آنقدر براش تو سر و سینه تون میزنین نمیاد بزنه به کمر ما؟ چرا وقتی من شب عاشورا میرم حسین پارتی، خدا سنگم نمی کنه؟"
صدای اذانِ همراه من، ساکتشان می کند. علی هم بیچاره انگار می خواهد همینجا مثل بچه ها بنشیند و گریه کند...!
سیدحسین بطری آبی درمی آورد و با همان آب کم، وضو می گیریم.
زیرانداز را علی پهن می کند و سیدحسین جلو می ایستد به نماز. فقط نیماست که ایستاده و نگاهمان می کند.
نماز زیر آسمان، بالای کوه، روبروی افق، انقدر زیباست که دوست نداری تمام شود. چون با چشمان خودت می بینی دنیا هم باتو نماز می خواند.
نماز که تمام می شود، شروع می کنیم به تسبیحات گفتن؛ اما نیما به سیدحسین مجال نمی دهد. با لحنی جسورانه می گوید: "چرا نماز میخونی؟"
سامیار چشم غره می رود که: "همه که مثل تو کافر نیستن."
سیدحسین با نگاه مهربانی به سامیار ساکتش می کند.
انتظار دارم سیدحسین بنشیند درباره آثار روحی نماز حرف بزند، روایات را برای نیما بخواند یا مثال بزند که مثلا مثل غذا خوردن است که به آن نیاز داریم و... اما سیدحسین بعد از کمی مکث، با سادگی تمام می گوید: "چون دستور خداست!"
چون دستور خداست... به همین راحتی!
احساس می کنم چقدر خودمان را معطل کرده بودیم که بنشینیم برای نماز و روزه و حجاب و... آثار روحی و جسمی و اجتماعی بشماریم که جوانان قبول کنند دین را بپذیرند! شکی در این نیست که احکام دین، جسم و روح و اجتماع را سالم نگه می دارد؛ اما ما که تمام حکمت ها را نمی دانیم، اگر ندانیم پس نباید عمل کنیم؟! اگر هدف خودمان باشیم، پس رضای خدا و قصد قربت معنا ندارد! سیدحسین منظورش همین بود؛ دستور خدا چون و چرا ندارد!
نیما هم از سادگی جواب سیدحسین تعجب کرده، چندثانیه ای به سیدحسین نگاه می کند که مشغول گفتن تسبیحات است.
بعد می پرسد: "خدا چرا اینقدر بد تا میکنه با بنده هاش؟ نرو، نخور، نکن، نپوش، بمیر! حلال است، حرام است، که چی؟"
سیدحسین با همان سادگی قبلش می گوید: "تو بیشتر می فهمی یا خدا؟ اگه فکر می کنی بیشتر می فهمی بسم الله! یه قانون جدید بنویس که همه رو خوشبخت کنه! فقط خیلی ها اینکارو کردن، ولی آخرش گفتن عجب غلطی کردمااا...!
سیدحسین امروز انگار می خواهد در اوج سادگی و صراحت حرف بزند. نیما سوالی دیگر می پرسد: "چرا خدا انتظار داره به حرفش گوش بدیم، در حالی که اینقدر بلا سرمون میاره؟ دائم بدبختی و بیچارگی؛ لابد از اون بالا هم داره می خنده بهمون!"
سیدحسین اذکار آخر تسبیحاتش را می گوید و جواب می دهد: "همش برای آدم شدن ماست، وگرنه خدا که محتاج ما نیست! اگرم بدبختی و بلا هست بازم برای آدم شدنه! بلکه اون وسط، یادت بیفته خدا اون بالاها نیست، کنارته! درضمن خدا میدونه داره چکار میکنه، مثل ما نیست که تا جلوی دماغمونو می بینیم. بعدم وجدانا اگه همین مشکلات نبود و همه چی خوب بود، خیلی بی مزه نمیشد زندگی؟"
نیما دیگر جواب نمی دهد. سیدحسین رو به ما می گوید: "زیارت عاشورا بخونیم؟"
بجز نیما که حواسش به ما نیست و آنطرفتر روی سنگی نشسته، همه موافقند.
علی زیارت را می خواند. صدای قشنگی دارد؛ مخصوصا صدایی که با بغض آمیخته شود.
زیارت عاشورا، یک سلام و چندخط روضه کوتاه، بغضی که راه نفسمان را گرفته بود را می شکند و آراممان می کند.
چشم های نیما هم خیس است. آنقدر دور نیست که صدایمان را نشنود.
السلام علیک یا اباعبدالله، و علی الارواح التی حلت بفنائک...
#ادامه_دارد
#خ_شکیبا
@nafastazeh
❤️
❤️❤️
❤️❤️❤️
🚨 #وهابیت و #فرقه_شیرازی دو بازوی یک تَن‼️
🔰تنها تفکری که میتونه بشر رو از #ظلم به #آزادی برسونه #تفکر_شیعه است!
( #تفکر_عاشورایی و #تفکر_مهدوی)
از این رو
دو فرقه ماموریت دارند به مذهب #تشیع ضربه بزنند;
1⃣ #فرقه_وهابیت( #اسلام_آمریکایی) شبکه ها و کانالهای به ظاهر #آتئیستی و روشنفکری و مثلا مبارزه با خرافه گری رو ایجاد کردن
تا جوانانی که #سواد_دینی ندارن رو با چندتا حدیث غیرمعتبر و روایتهای غیرمستند و اکاذیبی از منابع وهابی هدف قرار بدن
2⃣ و دیگری #فرقه_شیرازی ( #شیعه_انگلیسی) که با بدعتهاشون قشر مذهبی رو هدف قرار دادن
👈 #انگلیس برای از بین بردن قداست یک #عمل (مثلا عزاداری)
بجای اینکه کل #عمل رو زیر سوال ببره
میاد با افراطی گری در انجام همون #عمل
هم اعتماد #مذهبیون_بی_بصیرت رو جلب میکنه
هم عوام رو از اون #عمل دل زده میکنه و وجهه اون مذهب رو در بین عموم خراب میکنه ..
⛔️ چکیده افکار این فرقه، خلاصه کردن #اسلام در 4 چیز است:👇
1️⃣ ثواب داشتن #قمه_زنی و #قلاده_بستن و مثل سگ #عو_عو کردن و #لخت سینه زدن و ..(نتیجه: معرفی مذهب #شیعه بعنوان مذهب #خشونت و خونریزی در شبکه های جهانی و ذهن غیرمسلمانان)
2️⃣ #عزاداری پی در پی و #افراطی و دائمی #ایام_محسنیه و #ایام_کاظمیه و.. (نتیجه: معرفی #شیعه بعنوان مذهب #عزا و ایجاد دلزدگی در جامعه)
3️⃣ توهین و #لعن مقدسات #اهل_سنت (برای شعله ور نگهداشتن جنگ شیعه و سنی و فتنه های مذهبی)
#صادق_شیرازی به مریدانش بجای آموزش #مناظره و #مباحثه برای اثبات حقانیت #ولایت امیرالمومنین
فقط فحش و لعن یاد میده
برای همین پیروان فرقه شیرازی که با اینکه دم از تشیع میزنند ولی #سواد_دینی برای مناظره و اثبات ولایت ندارند!
4️⃣ مخالفت با جمهوری اسلامی و گروههای مقاومت #ضداسرائیلی (لیدر این فرقه که یک "آیت الله قلابی به اسم شیرازی است"! حتی یک جمله علیه جنایات #اسرائیل ندارد.
و جالب است بدانید در #عربستانی که همه #شیعیان خود را میکشد، فعالیت این فرقه آزاد است!)
از اینرو ، این فرقه #شیعه_انگلیسی یا #شیعه_اسرائیلی نیز خوانده میشود.
⚠️راستی چنتا سوال از پیروانش:
🔺️این شیخ صادق که خودش داخل یه اتاق ساده زندگی میکنه
پول اداره اینهمه #شبکه_های_ماهواره_ای رو از کجا میاره⁉️
🔺️این شبکه ها از کدوم کشور روی آنتن قرار میگیرن⁉️
🔺️چرا وقتی مریدانش به #سفارت_ایران در #لندن حمله کردن پلیس انگلیس هیچ واکنشی نشون نداد⁉️
🔺️(به قول #سیدحسن_نصرالله) شما که ادعای شیعه بودن دارین
چرا شما رو در #دفاع_از_حرم (چه در زمان بمب گذاری و حمله تکفیری ها به حرمین عسکریین , چه نجف و چه سالها بعد در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب) ندیدیم⁉️
#یاسرالحبیب
#ملکه_الیزابت
#صادق_شیرازی
💠 @nafastazeh 💠
#آموزش_نظم_و_ترتیب_به_کودکان
اول 👈 رابطه شما با فرزندتان باید بر پایه همکاری باشد نه لجبازی
بنابراین سعی کنید تا جای ممکن نه نگویید و تا زمانی که اشتباهات فرزندتان خطری ندارد او تصمیم گیرنده برای زندگی خود باشد مانند انتخاب لباس، بازی و غذا.
دوم👈 باید به فرزندتان مطابق سنش مسئولیت بدهید مانند غذا خوردن با دست قبل از یکسالگی، دراوردن کفش حتی با کمک شما بعد از یک سالگی.
سوم👈 قبل از آموزش نظم و ترتیب کارها را با بازی به فرزندتان بیاموزید مانند مسابقه دادن هنگام تمیز کردن اتاقش.
چهارم👈 از سه سالگی به فرزندتان مسئولیت های کوچک بدهید مانند انداختن لباس کثیفش در سبد مخصوص، آب دادن به گل کوچکش.
پنجم👈 از جدول ستاره ها استفاده کنید تا در مقابل انجام هر کار درست یک برچسب جایزه بگیرد.
ششم 👈 هرگز با داد و دعوا تهدید و منت گذاشتن محروم کردن فرزندتان را مجبور به انجام کاری نکنید و مسئولیت بیشتر از سنش به او واگذار نکنید.
#تربیت_کودک
💠 @nafastazeh 💠