💢ماجرای مرگ اسکندر مقدونی
روزی که او اين جهان را ترک ميکرد می خواست يک روز ديگر هم زنده بماند- فقط يک روز ديگر- تا بتواند مادرش را ببيند آن 24 ساعت فاصله ای بود که بايد طی ميکرد تا به پايتختش برسد.
اسکندر از راه هند به يونان برمیگشت و به مادرش قول داده بود وقتی که تمام دنيا را به تصرف خود درآورد باز خواهد گشت و تمام دنيا را يکپارچه به او هديه خواهد کرد.
بنابراين اسکندر از پزشکانش خواست تا 24 ساعت مهلت برای او فراهم کنند و مرگش را به تعويق اندازند.
پزشکان پاسخ دادند که کاری از دستشان بر نمیآيد و گفتند که او بيش از چند دقيقه قادر به ادامه زندگی نخواهد بود!
اسکندر گفت: "من حاضرم نيمی از تمام پادشاهی خود را، يعنی نيمی از دنيا را در ازای فقط 24 ساعت بدهم"
آنها گفتند: "اگر همه دنيا را هم که از آن شماست بدهيد ما نميتوانيم کاری براي نجاتتان صورت بدهيم امری غير ممکن است"
آن لحظه بود که اسکندر بيهوده بودن تمامی کوشش هايش را عميقا درک کرد با تمام داراييش که کل دنيا بود نتوانست حتی 24 ساعت را بخرد.
سی و سه سال از عمرش را به هدر داده بود برای تصاحب چيزی که با آن حتی قادر به خريدن 24 ساعت هم نبود.
از قناعت هیچکس بی جان نشد
از حریصی هیچکس سلطان نشد
💢صاحب این قبر دروغگوست!
بهلول با چوبی بلند بر قبرهای گورستانی می زد. پرسیدند: چرا چنین می کنی؟ گفت: صاحب این قبر دروغگوست، چون تا وقتی در دنیا بود، دائم می گفت: باغِ من، خانه من، زمینِ من و ... ولی حالا همه را گذاشته و رفته است و هیچ یک از آنها مال او نیست. برای رسیدن به آرامش حقیقی، باید به این باور برسیم که همۀ ما در این دنیا فقط امانتداریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام دنیا انگشت به دهان این همه صبر و استقامت ملت فلسطین// ویدیویی از دو زن فلسطینی با کودکانشان روی ویرانه های خانه شان در غزه بعد از 50 روز جنگ و نسل کشی صهیونیستهای کودک کش
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
چه کنیم که خدا بهترین مصلحت را برای زندگی ما مقدّر کند؟!
حضرت فاطمه زهرا (س) در پاسخ به این سوال میفرمیند: «هر کس بندگی خالصانه خود را به سوی خدا بفرستد، خدا بهترین مصلحت را برای زندگی او مقدر می کند.»
توضیح: بندگی خالصانه یعنی فقط عبد خدا بودن و فقط از خدا اطاعت کردن و فقط از خدا دستور گرفتن. این یعنی همان انجام همیشگی واجبات و ترک همیشگی حرامها و مخالفت با دستورات کسانی که مخالف انجام واجبات و ترک حرامها هستند.
ثمره این نوع از سبک زندگی این است که خدا بهترین مقدرات را برای بنده، تعیین میکند.
منبع: عدة الداعی، صفحه ۲۳۳
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
هدایت شده از دکتر رضامنتظر
این دعای مدامِ ۴ کلمه ای حضرت زهرا سلاماللهعلیها را زیاد تکرار کنیم ...
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 یک نگاه متفاوت به زندگی!
🔻بیایید از این زاویه زندگی را ببینیم!
👈 کیفیت بهتر + متن
#تصویری
@Panahian_ir
#امتحان
💢میمون های نادان
ﺑﻮﻣﯿﺎﻥ آﻓﺮﯾﻘﺎ ، ﺭﻭﯼ ﺗﻨﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎﯾﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻧﺪ !
ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﺮﺩﻭ ، ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺸﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ، ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ...
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺟﯿﻎ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﭘﺮﺩ ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻡ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎً ﺷﮑﺎﺭ ﺷﮑﺎﺭﭼﯿﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ !
#ﺍﻓﮑﺎﺭ و باورهای غلطی که بدون فکر قبولش کردهایم ، ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺍﮔﺮ ﺁنها ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﻢ ، ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽﺷﻮیم ، بنابراین نه مشتمان که باید ذهنمان را باز کنیم تا آزاد شویم
#باورها
💢چرا بادکنک دیگران را بترکانیم؟
یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید هر کس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم
سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت «من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چرا که قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد ما انسانها رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم میتوانیم با هم بخوریم با هم رانندگی کنیم با هم شاد باشیم پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟»
#مقایسه و #رقابت
💢 كريم ترين مردم
عربى بيابان نشين وارد مدينه شد و از كريمترين مردى كه در آن ساكن است جويا شد، او را به حضرت امام حسين عليه السلام راهنمايى كردند، عرب وارد مسجد شده، حضرت را در حال نماز ديد؛ در برابر حضرت ايستاد و شعرى به اين مضمون سرود:
آنكه بر در خانه ات حلقه كوبد، اميدش نا اميد نمی گردد، تو عين جود و سخايى و تو تكيه گاهى، پدرت هلاك كننده طاغيان نافرمان بود، اگر شما نبوديد دوزخ بر ما منطبق بود.
حضرت به آن عرب سلام كرد و به قنبر فرمود: از مال حجاز چيزى باقى نمانده؟ گفت: آرى، چهار هزار دينار، فرمود:آن را بياور كه او از ما به آن مال سزاوارتر است سپس رداى مباركش را از دوشش برداشت و دينارها را در آن پيچيد و دست باكرامتش را به سبب حياى از آن عرب از روزنه در بيرون كرد و شعرى به اين مضمون سرود:
اين مال را از من بگير كه من از تو پوزش می خواهم، بدان كه من نسبت به تو مهربان و دوستدارم، اگر حكومت در اختيار ما بود باران جود و سخاى ما بر تو فرو می ريخت ولى حوادث زمان امور را جابه جا می كند و فعلًا دستِ دهنده ما تنها همين اندك را می تواند انفاق كند.
عرب، مال را گرفت و به گريه نشست، حضرت فرمود: شايد آنچه را به تو عطا كردم كم و اندك است، گفت: نه، گريه ام از اين است كه خاك چگونه اين دست دهنده را خواهد خورد!
#امام_حسین
المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 66؛ بحار الأنوار: 44/ 190، باب 26، حديث 2.