eitaa logo
قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
8.6هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
#قصه ها و کلیپ های کودکانه ایده و #نقاشی و #کاردستی #دستورزی مورد استفاده در پایه ابتدایی قابل استفاده برای معلمان و اولیا و دانش آموزان ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 دوستی صبح زود خرس کوچولو از خواب بیدار شد، رفت جلوی آینه، دید لپاش سرخ شده، یکم هم گلوش درد می کرد، احساس کرد سرش هم درد می کنه.با خودش گفت بهتره برگردم به تخت خواب و کمی استراحت کنم. دوستان خرس کوچولو در علف زار منتظر بودن تا خرس کوچولو بیاد و بازی رو شروع کنند... ولی هر چی منتظر شدن خرس کوچولو نیومد خرگوش گفت یه دور بازی کنیم، بعدش میاد، حتما تنبلی کرده و خواب مونده. بعد از یک دور بازی، بازم خرس کوچولو نیومد این دفعه همه نگران شده بودن. میمون گفت نکنه اتفاقی افتاده؟! کانگورو گفت من دیشب باهاش بودم، خبری نبود. خرگوش گفت شاید مریض شده؟! فیلی گفت: وای وای حالش بده! طوطی گفت: من الان میرم و ازش خبر میارم. طوطی پرواز کرد رفت به سمت خونه خرس کوچولو. روی شاخه نزدیک پنجره نشست و توی اتاق رو نگاه کرد، دید خرسی توی تخت دراز کشیده و پتو رو تا روی گوش هاش بالا آورده، لپ هاش هم سرخ شده. سریع پرواز کرد و اومد پیش حیوانات، گفت خرسی مریضه... فکر کنم تب داره. کانگورو گفت من یک دستمال تمیز تو خونه دارم، میرم اون رو خیس می کنم و میذارم روی پیشونی خرسی تا تبش پایین بیاد.... خرگوش گفت من تو خونه سبزیجات دارم، میرم براش یک سوپ داغ و خوشمزه درست میکنم. میمون گفت: منم میرم و میوه های تازه از درختان میچینم و میارم براش. فیلی هم گفت منم تو خونه شیر دارم، میرم از زنبور ها یکم عسل می گیرم و براش شیر عسل درست می کنم. همه رفتن.... کانگورو از همه زودتر رسیده بود خونه خرس کوچولو و دستمال تمیز و خیس میکرد و میذاشت روی پیشونی خرسی، تازه خرسی رو پاشویه هم کرده بود. فیلی با یک ظرف شیر عسل گرم اومد و داد به خرسی خورد. بعد خرگوش با یه قابلمه سوپ داغ و خوشمزه رسید، توی یک بشقاب سوپ ریخت و آروم آروم داد به خرس کوچولو. میمون و طوطی با میوه های تازه و آبدار رسیدن.... آب میوه ها رو به خرسی دادن تا بخوره.... کم کم داشت خورشید غروب می کرد و هوا تاریک می شد. خرسی احساس کرد دیگه سرش درد نمی کنه از تختش پایین اومد انگار حالش خیلی بهتر شده بود. دید کانگورو پای تخت خوابش برده... فهمید دوستانش خیلی براش زحمت کشیدن و مواظبش بودن تا حال خرسی خوب بشه. خرس کوچولو از همیشه بیشتر دوستانش رو دوست داشت و قدرشون رو می دونست. ای چینه چینه چینه دوستی چقدر شیرینه آخر قصه ی ما همینه و همینه😊 ✍نویسنده: خانم مرضيه خیاط زاده
ایده درست کردن کاردستی ماهی، هشت پا وذخرچنگ با مقوای رنگی و چوب بستنی و چشم عروسکی ( چشم‌عروسکی را میتونید با بسته خالی قرص به کمک بزرگترها درست کنید)
تصویری از فیلم بالا 👆
🐘 فیل تنها در جنگل یک روز یک فیل وارد یک جنگل شد و دنبال دوست می‌گشت. فیل قصه ما روی درخت یک میمون را دید. ازش پرسید باهام دوست میشی؟ میمون بهش گفت: تو خیلی گنده ای! تو نمیتونی مثل من از روی درخت بالا بری. آقا فیل داستان ما بعد از این یک خرگوش رو دید و ازش خواست که باهاش دوست بشه. اما خرگوش گفت تو خیلی گنده ای و نمیتونی داخل لونه من بازی کنی. فیل بعد از خرگوش، سراغ یک قورباغه رفت. بهش گفت باهام دوست میشی؟ قورباغه گفت مگه میشه؟! تو خیلی گنده ای و نمیتونی مثل من بپری. فیل داستان ما که ناراحت شده بود، به یک روباه رسید. ازش پرسید که باهاش دوست میشه یا نه که روباه گفت: ببخشید جناب! شما خیلی بزرگ هستید! روز بعد، فیل حیوانات رو داخل جنگل دید که دارن از دست کسی فرار می‌کنن. ازشون با عجله پرسید چی شده؟ چرا فرار می‌کنین؟ خرس گفت که یک ببر حیله گر داخل جنگله و میخواد هممون رو بخوره. حیوونا فرار کردن و پنهان شدن. فیل داشت فکر میکرد که چجوری می‌تونه جون حیوونا رو نجات بده که ناگهان، یک فکر بکر به سرش زد. تو این مدت ببر هر حیوونی رو سر راهش می‌دید می‌خورد. فیل به سمت ببر حرکت کرد و گفت: جناب ببر، لطفا این حیوانات بی نوا رو نخورین! ببر بهش گفت: سرت به کار خودت باشه! فیل هیچ راهی نداشت جز این که بهش محکم حمله کنه! این کارو کرد و ببر به همین خاطر پا به فرار گذاشت. فیل به سمت جنگل برگشت و گفت که یک خبر خوب برای همه داره! همه حیوونای جنگل ازش تشکر می‌کردن. اونا گفتن: اندازه تو برای دوستی با ما کامل درسته!
تصویری از کاردستی فیلم بالا👆