eitaa logo
قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
8.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
#قصه ها و کلیپ های کودکانه ایده و #نقاشی و #کاردستی #دستورزی مورد استفاده در پایه ابتدایی قابل استفاده برای معلمان و اولیا و دانش آموزان
مشاهده در ایتا
دانلود
١- شمارش ۵ تا ۵ تا رو به جلو و عقب به کمک شکل ها ٢ -تمرين شمارش ۵ تا ۵ تا به صورت ذهنی بدون کمک شکل ٣- ترسيم اشکال متقارن نسبت به خط عمود
١ -تمرين کامل کردن شکل متقارن با تقارن های افقی و عمودی ٢ -درک اعداد ترتيبی و نسبت دادن آن به فعاليت های روزمره زندگی
١- توانايی شمارش اشياء به صورت پشت سر هم نوشتن عدد مربوط به تعداد اشياء ٢- توانايی بردن عدد داخل جدول ارزش مکانی ٣- توانايی ادامه دادن الگوهای عدد به ترتيب اعداد (يکی يکی ادامه دادن)
١- انجام عمليات جمع های چندتايی عددهای ۱۰ تايی يا ۵تايی به صورت ذهنی ٢- تمرين حل مسئله با استفاده از رسم شکل ٣- نوشتن جلونويسی برای پاسخ مسئله
✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
مناسب سه سال به بالا ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
هدایت شده از Ltms
📚مُطالعه 💰💰 بهترین فُرصت شُغلی عالی با دوره مُربیگری ؛💥━━━━━━━ᯱ💰━━━━━━━━ آیا تا کُنون به روش های فِکر کرده اید؟؟؟؟ ؛💥━━━━━━━ᯱ💰━━━━━━━━ بیش از ۱۳ سال سابقه با سَرتیم تَحقیقاتی ؛💥━━━━━━━ᯱ💰━━━━━━━━ ما یک شِرکت بین المِللی با مِحوریت مَباحث آموزشی و فَرهنگی هستیم. ؛💥━━━━━━━ᯱ💰━━━━━━━━ 🏅 شِرکت در دوره مُربیگری و کَسب 🏅درآمد💶💰 🏅ارائه۲۰تکنیک کاربُردی ✨ 🏅آموزشِ اُصول و قَوانین. 🔍 🏅 پُشتیبانی حِرفه ای تَوسط 👨‍💻 🏅اَساتیدباتَجربِه ؛💥━━━━━━━ᯱ💰━━━━━━━━ برای اطلّاع بیشتر در کانال زیر عُضو شَوید👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/motaleservatsaz
(ص) (ص) شعر کودکانه مبعث غار حرا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هست مشغول نماز می شود درهای عرش سوی او آهسته باز غار را پر می کند ناگهان فرمان وحی با طراوت می شود قلبش از باران وحی باز می گردد به شهر بر لبش پیغام دوست می رود تا پر کند شهر را از نام دوست (ص) (ص) داستان میلاد پیامبر اکرم(ص) از دوردست های مکه صداهایی می آمد . شب کم کم می رفت و سپیده سر میزد . جمعه بود . باد خنکی توی خانه ها بازی می کرد . در یکی از خانه ها مادری بی تاب بود . مادری از درد عرق می ریخت . پیش از آفتاب بچه به دنیا آمد . مادر که بچه اش را دید خندید . نوزاد مثل فصل بهار خواستنی بود . زیبا بود . پوستش سرخ و سفید بود . مژه هایش بلند بود . آنقدر پر بود که یکپارچه به نظر می رسید . چثه اش متوسط بود . دست و بازوهایش گوشتالو . کف دستش پهن و پنجه هایش بلند . مادر دستی به صورت نوزاد کشید . چشم پدر بزرگ که به نوزاد افتاد او را روی دو دستش گرفت . با سپاس از خدا برایش دعا کرد . بعد به کعبه رفت . نوزاد را به سینه اش چسبانده بود . دوباره خدا را سپاس گفت . آن وقت برای سلامتی فرزند یادگار از دست رفته اش عبدالله دعا کرد . لب و دست پدربزرگ می لرزید . خیلی خوشحال بد . انگار مرگ پسرش عبدالله پیرش کرده بود . اما حالا امید تازه ای داشت . پدربزرگ همیشه نگران بچه ای بود که آمنه در راه داشت . اما حالا آرام شده بود . شادی با نوزاد به خانه ی آن ها آمده بود . روز هفتم تولد نوزاد پدربزرگ اسم نوزاد را محمد گذاشت . استفاده از این اسم میان اعراب رسم نبود . کمی عجیب به نظر می آمد . بابابزرگ در برابر تعجب آن ها می گفت : آرزو دارم این فرزند پیش خدا و در نظر مردم پسندیده باشد و ستایش شود . از طرف دیگر مادر پسرش را احمد صدا می زد . احمد یعنی کسی که خدا را بیشتر ستایش می کند . آن روز پدر بزرگ چند شتر قربانی کرد و به همه بی چیزها و بینوایان غذا داد . آن شب همه ی مردم مکه مهمان پدربزرگ بودند . آن ها با شادی و سرور به خواب خوش رفتند . همیچ کس نمی دانست که این نوزاد همان کسی است که حضرت ابراهیم برای آمدنش دعا کرده است . حضرت موسی از او خبر داده است .داوود پیامبر در آوازهایش نام او را زمزمه کرده است و حضرت مسیح مژده ی آمدنش را داده بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 (ص) (ص) یه شب تو غار حراء شنیده شد یک ندا بخوان محمد (ص) بخوان بهش می‌گفت اون صدا غار شده بود پر از نور دنیایی از ستاره بخوان محمد (ص) بخوان صدا پیچید دوباره گفت تو جواب محمد(ص) چه چیزی رو بخوانم؟ گفت با صدایی لرزان: خواندن نمی‌توانم! فرشته گفت به نام پروردگارت بخوان من جبرییل اویم تویی رسول زمان بود بیست و هفت رجب که شد محمد(ص) نبی بود روز مبعث که شد پیامبر آخری خدیجه (س) وعلی(ع) زود ایمان آوردن به او اون‌ها بودن اولین مسلمون خدا جو به جای بت پرستی آورد خدا پرستی با آیه‌های روشن رفتش به جنگ پستی آن شب ستاره تا صبح بارید روشن‌تر از پیش مهتاب تابید دنیا لباسی از نور پوشید قلب ملایک از شوق جوشید روی زمین شد مانند گلشن از نور شب شد چون روز روشن آن نور و گل‌ها آن شور و غوغا آن شب برایم شد یک معما تا صبح آن شب جشنی به پا بود سرچشمه نور غار حرا بود زیرا در آن شب پیغمبر ما از جانب حق شد رهبر ما پیغمبر خوب ما نور خدا محمد (ص) چراغ راه مردم رهبر ما محمد (ص) ما کودکان همیشه گوییم محمد (ص) ما پیرو تو هستیم صل علی محمد ای پیرو محمد ای کودک مسلمان قلب تو پاک و روشن از نور دین و ایمان یار و نگهدار تو باشد خدا و قرآن بگو تو، یا محمد صل علی محمد حضرت محمد (ص) یا محمد با کتاب آسمانی آمدی یا محمد با پیام مهربانی آمدی دین تو راه نجات از ظلمت است یا محمد جان من قربان تو شد چراغ راه من قرآن تو در 27 رجب ، رسيده عيد مبعث تو جشنهاي اين روزا،خوش ميگذره به هر كس محمد شده پيامبر ، درون غار حرا جبرئيل به او مي گويد بخوان به نام خدا مي ترسيد و مي پرسيد من هيچ سواد ندارم يك چوپان فقيرم ، من هيچ پولي ندارم حالا تو با سواد شدي ، تو آخرين رسولي معصوم و خيلي خوبي ، از گناهان به دوري تو بهترين پيامبر خدايي ، خاتم انبيائي تو بهترين فرشته زميني ، محمد اميني با اينكه تو يتيمي ، پدر عالميني با اينكه تو فقيري ، در اخلاق بهتريني ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
خدیجه (س) وعلی(ع) زود ایمان آوردن به او اون‌ها بودن اولین مسلمون خدا جو به جای بت پرستی آورد خدا پرستی با آیه‌های روشن رفتش به جنگ پستی مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آلهشعر کودکانه مبعث گوشه غار حرا هست مشغول نماز می شود درهای عرش سوی او آهسته باز غار را پر می کند ناگهان فرمان وحی با طراوت می شود قلبش از باران وحی باز می گردد به شهر بر لبش پیغام دوست می رود تا پر کند شهر را از نام دوست شعر در مورد مبعث پیامبر (ص) چهره محمد(ص) بود پاک و مهربان چون ماه زیر لب چنین می گفت لا اله الا الله بین مردم نادان بین مردم گمراه ناگهان محمد(ص) گفت لا اله الا الله او نشان­مان داده هم مسیر حق هم چاه گفته یادتان باشد لا اله الا الله امت محمد(ص) شد از وجود حق آگاه هدیه ای الهی بود لا اله الا الله ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
l ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
قصه "حدیث کسا" با # کودکانه و شعر گونه از داستان های پر پند خانم ناظمی مربی و مدرس پیش دبستانی ها 👇👇👇👇👇 "یه روز حضرت زهرا(س) مادر ما بچه ها که خیلی مهربونه تنها بود و نشسته بود تو خونه" 🌸🌸 که یهوی دیدن تق و تق و تق در میزنن, حضرت زهرا (س) فرمودن: "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی (ع) سر میزنه" اون کسی که پشت در بود فرمود: "منم منم پیامبر (ص) که اومدم پشت در سلام بر دخترم فاطمه اطهرم" 🌸🌸 حضرت زهرا (س) جواب سلام پدر رو دادن و گفتن بفرمایید تو, بچه ها پیامبر بابای حضرت زهرا بودن. پیامبر فرمودن: "ای دختر مریضم و مریضم یدونه عبا میاری که رو سرم بذاری" 🌸🌸 حضرت زهرا هم رفتن و یدونه عبا که مثل پتو بود اوردن و روی پیامبر انداختن, بچه ها عبا یه پارچه بزرگه که عرب ها روی دوششون می انداختن, مثل همین چیزی که روحانی ها رو دوششون می اندازن. بچه ها اگر گفتید اسم عباشون چی بود? کسا بود و کسا بود. 🌸🌸 ( بعد از یکی دو بار تکرار این بیت, به بچه ها بگید هر جای قصه پرسیدم "اسم عباشون چی بود" باید بپرید بالا و بگید "کسا بود و کسا بود") 🌸🌸 یه کمی گذشت که حضرت زهرا (س) دیدن دوباره تق و تق و تق در میزنن. "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی سر میزنه" "کی بود? امام حسن (ع) سرور هر مرد و زن" بچه ها امام حسن که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن. ایشون فرمودن: "سلام مامان خوبم مامان " حضرت زهرا هم در جواب گفتن: "سلام نور دو چشمم سلام میوه قلبم" امام حسن فرمودن: "چه بوی خوبی میاد بوی پیامبر میاد? این بویی که پیچیده توی خونه شبیه بوی عطر بابا بزرگ خوب و مهربونه" بچه ها پیامبر, پدر بزرگ امام حسن بود, حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسن دادن. "اسم عباشون چی بود کسا بود و کسا بود" امام حسن رفتن پیش پیامبر گفتن: "سلام ای بابا بزرگ خوبم اجازه می دید منم زیر عباتون بشینم و بمونم" پیامبر هم اجازه دادن و امام حسنم رفتن زیر عبا " اسم عباشون چی بود؟ کسا بود و کسا بود" یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن: "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی سر میزنه" "کی بود؟ امام حسین(ع) عزیز و نور دو عین" بچه ها امام حسین هم که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن. ایشون فرمودن: "سلام مامان خوبم مامان " حضرت زهرا هم در جواب گفتن: "سلام نور دو چشمم سلام میوه قلبم" امام حسین فرمودن: "چه بوی خوبی میاد بوی پیامبر میاد؟ این بویی که پیچیده توی خونه شبیه بوی عطر بابا بزرگ خوب و مهربونه" حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسین دادن. "اسم عباشون چی بود کسا بود و کسا بود" امام حسین رفتن پیش پیامبر گفتن: "سلام ای بابا بزرگ خوبم اجازه می دید منم زیر عباتون بشینم و بمونم" پیامبر هم اجازه دادن و امام حسینم رفتن زیر عبا " اسم عباشون چی بود؟ کسا بود و کسا بود"یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن: "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی سر میزنه" "کی بود؟ امام علی(ع) وصی بعد از نبی(ص)" امام علی فرمودن: "سلام حضرت زهرا دختر رسول خدا" حضرت زهرا هم در جواب گفتن: "سلام امیر مومنین سلام امام اولین" بچه ها حضرت علی, همسر حضرت زهرا بودن, ایشون فرمودن: "بوی خوش پیامبر پر شده توی خونه آیا رسول خدا مهمون خونمونه؟" حضرت زهرا فرمودن بله, و جای پیامبر و دو تا پسرای حضرت علی و عبا رو نشونشون دادن, بچه ها "اسم عباشون چی بود کسا بود و کسا بود" حضرت علی رفتن پیش پیامبر و گفتن: "سلام رسول خدا اجازه می دید منم باشم با شما بشینم زیر عبا" پیامبر هم اجازه دادن و امام علی هم رفتن زیر عبا, تا الان کیا نشستن زیر عبا, چند نفر بودن ؟ "اسم عباشون چی بود؟ کسا بود و کسا بود." "خب بچه ها به نظرتون دیگه کی مونده بود که بره بشینه زیر عبا پیش پیامبر خدا آفرین بانو حضرت زهرا" حضرت زهرا رفتن پیش پیامبر و دوباره سلام کردن و گفتن: "سلام رسول خدا اجازه می دید منم باشم با شما بشینم زیر عبا" پیامبر فرمودن: "سلام به تو دخترم سلام پاره تنم بیا تو هم بشین کنار ماها تا که همه با هم بشیم پنج تن آل عبا" "بچه ها پنج تن آل عبا کیا بودن؟ پیامبر و امام علی حضرت زهرا امام حسن و امام حسین" "اسم عباشون چی بود؟ کسا بود و کسا بود" بچه ها بعد پیامبر دو سر عبا رو گرفتن و دست راستشون رو به طرف آسمون بلند کردن و برای کسانی که زیر عبا بودن و همه کسانی که اون ها رو دوست دارن دعا کردن. 🍂🍃 ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese