🔰برگزاری وبینار هم اندیشی اساتید با موضوع نقش انسان شناسی در علم 🔸حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد حسین شریفی استاد تمام موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به ارائه بحث پرداختند. 🔹در این نشست هم اندیشی تعدادی از اساتید دانشگاه علوم پزشکی شیراز و اساتید دانشگاه حوزه حضور داشته و پیرامون چگونگی شناخت نقش انسان در علم بحث و تبادل نظر شد. 🔸این کارگاه در ادامه سلسله دوره های نقش انسان شناسی اسلامی در علم ویژه اساتید می باشد که به همت دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ( هم اندیشی استادان ) در تاریخ ۲۹ آذر ماه سال۹۹ برگزار شد. http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6559 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰 سخن‌نگاشت | پرستار غمگسار روح و بهبودبخش جسم بیمار است 🔹️رهبر انقلاب: پرستار فرشته‌ی رحمت بیمار است؛ هم با جسم بیمار سر و کار دارد، هم با روح بیمار. در مورد جسم بیمار، پرستار در واقع شریک و همکار و مددکار پزشک است. بخش مهمّی از کار بهبودی جسمی بیمار را پرستار انجام میدهد. در مورد ارتباط با روح مریض، پرستار در واقع غمگسار و نوازشگر و آرامش‌بخش مریض است؛ این نقش بسیار مهمّی است. 🔸️سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار ۹۹/۹/۳۰ 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰 #بلاگردون؛ مجموعه خاطرات کوتاه "همياران سلامت" 🚩 قسمت بیستم 🔹توی حسینه امام خمینی نشسته بودم، با تعداد معدودی دیگر و منتظر بودیم؛ ناگهان پرده کنار رفت و مقام معظم رهبری وارد حسینیه شدند، ما دست از پا نشناختیم، توصیه های چند دقیقه قبل را فراموش کردیم و به سمت ایشان حرکت کردیم که محافظ ها ما را سر جایمان نشاندند! توی یک صف ایستادیم و ایشان به نوبت با همه حال و احوال می کردند. سر از پا نمی شناختم، احساس می کردم قلبم تا گلویم بالا آمده و تند تند می تپد! حالا فاصله ما یک نفر بود و من مات و مبهوت شده بودم، آقا به من رسیدند و من دهانم قفل شد؛ لباس شخصی تنم بود. فقط گفتم سلام! جوابم را دادند و فرمودند: لباس هایت را بپوش! درجه هایت را هم بعدا برایتان می فرستیم... لبخندی از جنس لبخندهای همیشگی بهم زدند و رد شدند؛ صدای اذان آمد، چشمانم را باز کردم و سقف اتاقمان را دیدیم... کل نماز صبح را به خوابم فکر می کردم و باهاش آرام می‌شدم، ساعتی دیگر من باید توی بیمارستان نمازی، به بیماران کرونایی خدمت می‌کردم و این خواب چقدر حالم را خوب کرد! شک و دودلی را کنار گذاشتم و با عمامه در بیمارستان حاضر شدم و با افتخار در خدمت بیماران کرونایی بودم. (نظام الدین برکم، ۳۸ساله، سطح ۳ حوزه) ادامه دارد... 🔸تمام خاطرات را در لینک زیر مطالعه کنید👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6559 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰 وبینار رایگان "عاشقی به وقت دانشگاه" 🔸️با حضور دکتر کریمی و خانم نمازی(متخصصین مشاوره پیش از ازدواج) 🔹️سه شنبه ۲ دی ماه، ساعت ۱۸ http://baharnekou.ir/hatef 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰تجلیل از مدیران پرستاری بیمارستان های درگیر با کرونا توسط نهاد 🔹️به گزارش روابط عمومی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی شیراز؛ به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) و گرامی داشت مقام پرستار طی جلسه ای به نمایندگی از همه پرستاران و کادر درمان از مدیران پرستاری بیمارستان های حضرت علی اصغر(ع)، نمازی و شهید فقیهی تقدیر و تشکر به عمل آمد. 🔸️جزئیات بیشتر در👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6579 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰 #بلاگردون؛ مجموعه خاطرات کوتاه "همياران سلامت" 🚩 قسمت بیست و یکم 🔹قد بلند، هیکل درشت و لبان خندانش، باعث شده بود همه توی بخش او را بشناسند، با این که حال خودش خوب نبود اما پا به پای نیروهای جهادی به بیماران دیگر کمک می کرد، حالا وخامت حالش و زمین گیر شدندش همه را به هم ریخته بود؛ رفتم کنارش، رنگی به صورتش نمانده بود، چشمانش را به سختی باز کرد، مرا که دید لبخند سردی زد، لبهایش خشک بود؛ لب هایی که همیشه می خندید؛ پنبه ای خیس کردم و روی لبها و صورتش کشیدم، چشمانش برقی زد. پرستارها دوستش داشتند و همگی برای بهتر شدندش تلاش می کردند. چند روز بعد که برگشتم، تخت پیرمرد با بیمار دیگری پر شده بود، تمام تن و بدنم لرزید... نکند پیرمرد... فوری از پرستارها احوالش را پرسیدم، گفتند حالش بهتر شده و به بخش دیگری منتقل شد. خودم را به اتاقش رساندم، حالش کمی بهتر شده بود، تا مرا دید گل از گلش شکفت و با صدای ضعیفی گفت: دوباره این آخونده پیداش شد! خندیدم، کمی با هم حرف زدیم و من برگشتم... برگشتم تا یادم نرود کادر درمان از پزشک و پرستار و بهیار در چه شرایط سخت و دردناکی مشغول نجات جان هموطنانم هستند. (اسماعیل غلامی، ۲۰ ساله، بسیجی) ادامه دارد... 🔸تمام خاطرات را در لینک زیر مطالعه کنید👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6559 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰تبریک متفاوت فرهنگسرای نهاد به مناسبت شب یلدا به دانشجویان جدید الورود 🔹️به گزارش روابط عمومی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی شیراز؛ خانم نامجو مسوول فرهنگسرای نهاد دانشکده پیراپزشکی شیراز با اشاره به عدم حضور دانشجویان در دانشکده، به خاطر شیوع بیماری کرونا گفت: به جهت آشنایی، ارتباط گیری و تعامل متقابل دانشجویان جدید الورود با دفتر فرهنگسرا، به مناسبت شب یلدا پیام تبریک در قالب طرح (ناردونه) به صورت اختصاصی برای هر یک از دانشجویان جدید الورود رشته رادیولوژی ارسال شد. 🔹️وی افزود: در طرح ناردونه اسامی هر یک از دانشجویان به همراه پیام تبریک با خط نستعلیق، شکسته و یا تحریر به صورت دستی نوشته شده و تصویر آن برایشان به صورت مجازی ارسال شد. 🔹️ لیلا نامجو با اشاره به اینکه طرح ناردونه با استقبال خوب دانشجویان مواجه شد بیان کرد: به گفته ی تعداد زیادی از دانشجویان ارسال متفاوت پیام تبریک شب یلدا از سوی دفتر فرهنگسرای نهاد رهبری به عنوان یک هدیه متفاوت و کاری نو بود و حتی بعضی قصد داشتند که این تصویر را چاپ و در اتاق خود نصب کنند. http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6584 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰 #بلاگردون؛ مجموعه خاطرات کوتاه "همياران سلامت" 🚩 قسمت بیست و دوم 🔹️توی راهرو بخش کووید ۱۹ ایستاده بودم، یه آقای نسبتاً مسنّی آوردن که خیلی هم ناله میکرد. پیدا بود از سختی تنفس به تنگ اومده که اینطور ناله میکنه. با کمک بهیار، تختش رو جابجا کردیم. چند دقیقه ای که گذشت، من نزدیکش رفتم و خودم رو معرفی کردم: مهدوی هستم از گروه جهادی نصیر در خدمتتونم. اگه کاری از دستم بر بیاد حتما براتون انجام میدم. او خوشحال شد و تشکر کرد. معلوم بود خیلی دلتنگه. لحظاتی گذشت... گفتم: مایل هستین برای شما تماس تصویری برقرار کنم که با خانواده تون دیدار و صحبت کنید؟ بغض گلوش ترکید و گفت: دو تا فرزند دارم یه پسر، یه دختر گفتم: نوه هم دارین؟ بله، بچه های دخترم؛ خیلی قشنگن، نمیدونید چقدر نازن !! گفتم: پس معلوم میشه دخترتون رو خیلی دوست دارید دوباره بغضش باز شد و با گریه گفت: آره، دختر خیلی باباییه. منم خیلی بهش علاقه دارم. خدا میدونه چقدر دلم براش تنگ شده، هم برا خودش هم بچه هاش... مرد درد میکشید، با اینحال توی صورتش اون علاقه و محبت زیاد به دخترش رو دیدم. حتما دختر هم همین حال رو داشت اما چاره ای نبود. باید دور از فرزندانش بسر میبرد تا حالش بهتر و مرخص شود. گهگاه که اسم دخترش می اومد، اشک میریخت. انگار همه درداش از یادش میرفت و فقط دردِ دوری و فراق از دختر براش زیاد و طاقت فرسا بود. اشک میریخت، و مدام قربون صدقه ش میرفت هرچند تا آخرش هم نتونست بغضش رو کنترل کنه که تماس تصویری برقرار بشه ولی کمی باهاش شوخی کردم. پدر خیلی روحیه ش بهتر شد. قاطیِ سرفه هاش، با چند جمله کوتاه در مورد علاقه به فرزندان هم میگفت. او از من و همکارام تشکر و برامون دعا کرد. چقدر خوشحال شدم که کمی خنده روی لبهاش نقش بست. این مدت که توی بیمارستان و در بخش های مختلف کووید۱۹ میرفتم، دلتنگی بیمارها برام خیلی جالب بود. اینکه "پدرها" خیلی دلتنگ " دختر" هاشون بودند برام جالبتر بود. انگار گمشده ای داشتند و وقتی دختراشون کنار اونها نیستن، انگار چیزی کم دارن! (محمد مهدوی، دانشجو دکتری تاریخ و فرق تشیع و طلبه سطح ۳ حوزه، عضو گروه تبلیغی، فرهنگی نصیر) ادامه دارد... 🔸تمام خاطرات را در لینک زیر مطالعه کنید👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6559 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰برگزاری جلسه ملی بررسی وضعیت آموزش های مجازی زوجین 🔹️به گزارش روابط عمومی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، جلسه ای با موضوع بررسی وضعیت آموزش های مجازی زوجین در هنگام ازدواج در سالن فرهنگ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و به طور هم زمان به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد. 🔸️جزئیات بیشتر در👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6585 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰 #بلاگردون؛ مجموعه خاطرات کوتاه "همياران سلامت" 🚩 قسمت بیست و سوم 🔹️هر وقت دلم می گرفت و از این دنیای بی عدالت خسته و آزرده می شدم، شماره امام رضا(ع) را می گرفتم! ۰۵۱-۳۲۰۰۳۳۳۴ شماره ای که مستقیما به روضه منوره وصل می شود و بدون واسطه با امام رضا(ع) حرف می زدم درد دل هایم را می گفتم. اخیرا هم که شماره ۱۶۴۰ مرا مستقیم وصل می کرد به حرم امام حسین(ع)! و چه شوق انگیز... حالا وسط بخش کرونایی و پیرزنی خواهر دو شهید که هر روز باهام درد دل می کرد؛ وقتی گفت هنوز به مشهد و زیارت امام رضا(ع) نرفتم، فوری گوشی را درآوردم و شماره را برایش گرفتم و گفتم بفرما اینم امام رضا(ع)! ماتش برد، بغض کرد؛ گوشی را که کنار گوشش گرفت، زد زیر گریه... سلام داد و برای همه بیماران اتاق دعا کرد، درد دل کرد و هر چه توی دلش بود به امام رضا(ع) گفت. گوشی را که بهم داد، ازش پرسیدم دوست داری با امام حسین(ع) هم حرف بزنی؟ گریه امانش نداد، شماره را برایش گرفتم، بلند شد رفت گوشه اتاق که کسی صدایش را نشوند، گریه می کرد و حرف های نامفهوم می‌زد... وقتی برگشت پیرزن دیگری شده بود، دلشاد شده بود... امید عسکری ادامه دارد... 🔸تمام خاطرات را در لینک زیر مطالعه کنید👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6559 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰🎥 سورپرایز یلدایی "همیاران سلامت" در بخش کرونایی بیمارستان نمازی 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums

🔰تقدیر از پرستاران بیمارستان نمازی به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) و گرامی داشت هفته پرستار 🔸️با همکاری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی شیراز و بسیج جامعه پزشکی 🔸️تصاویر بیشتر در👇 http://nahad.sums.ac.ir/news.aspx?id=6588 🚩 در ایتا و سروش به ما بپیوندید👇 @nahad_sums