*✨ الحكمة ۲۰۲ ✨
🍃 الامام و النظرة السياسية*
وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ: نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ؛
⚜️ قال أميرالمؤمنين على عليهالسلام:
لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ، وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ.
*✨ حکمت ۲۰۲ ✨
🍃 واقع نگرى در مسائل سياسى*
طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند: با تو بيعت میكنیم (به شرطی) که در حكومت شريك تو باشيم؛
⚜️ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود:
نه هرگز، بلكه شما در نيرو بخشيدن و يارى خواستن شركت داريد(شریک باشید)، و دو ياور (من باشید) به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختىها.
✒️ ترجمه: محمد دشتی
*✨ شرح حکمت ۲۰۲ ✨
🍃 بيعت مشروط*
امام عليهالسلام اين كلام حكيمانه را در پاسخ طلحه و زبير فرمودند آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مىكنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم. امام علیهالسلام فرمود: نمىشود (شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك، و ياور (من) به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد»، (وَقَدْ قالَ لَهُ طَلْحَةُ وَالزُّبِيرُ: نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الاَْمْر؛ لاَ، وَلكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَالاِْسْتِعَانَةِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ).
آيا منظور طلحه و زبير اين بود كه واقعاً خلافت شورايى باشد و آنها با على عليهالسلام شريك در تصميمگيرى شوند يا مقصود اين بود كه بخشى از قلمرو حكومت اسلامى را به آنها بسپارد آن گونه كه از بعضى روايات استفاده مىشود؟ در بعضى از منابع معروف آمده است آن روز كه زبير با امام عليهالسلام بيعت كرد امام علیهالسلام به او فرمود: من از اين مىترسم كه تو پيمان خود را بشكنى، عرض كرد: هرگز بيم نداشته باش تا ابد چنين كارى را نخواهم كرد. امام علیهالسلام فرمود: آيا خداوند شاهد و گواه بر اين موضوع باشد، عرض كرد: آرى. چيزى نگذشت كه آن دو به امام عليهالسلام عرض كردند: مىدانى در زمان عثمان چه اندازه به ما جفا شد و او همواره طرفدار بنى اميه بود؛ اما اكنون كه خداوند خلافت را به تو سپرده بعضى از اين فرماندارىها را در اختيار ما بگذار، امام فرمود: به قسمت الهى راضى باشيد تا در اين باره فكر كنم. سپس افزود: آگاه باشيد من كسى را در اين امانت شريك مىكنم كه از دين و امانت او راضى و مطمئن باشم.
از سویى دیگر هنگامى که امام علیهالسلام به معاویه نامه نوشت که مردم با من بیعت کردند تو هم از اهل شام براى من بیعت بگیر و بزرگان شام را نزد من بفرست، معاویه (سخت دست پاچه شد) و نامهاى براى زبیر نوشت و او را به عنوان امیرالمؤمنین خطاب کرد و گفت: از تمام مردم شام براى تو بیعت گرفتم با سرعت به سوى کوفه و بصره برو و این دو شهر را تسخیر کن که اگر آن دو را تسخیر کنى دیگر هیچ مشکلى نخواهى نداشت.(۱)
از اینجا روشن مىشود این که طلحه و زبیر به هنگام بیعت و طبق بعضى از روایات مدتى بعد از بیعت خدمت امام علیهالسلام آمدند و گفتند: ما بیعت کردهایم که با تو شریک باشیم منظورشان این بود که حکومت بصره و کوفه را امام به آنها بسپارد و به این ترتیب بر تمام عراق مسلط شوند و دست به دست معاویه بدهند و شام را هم در اختیار بگیرند تا قسمت عمده کشور اسلام تحت سیطره آنها واقع شود. با این توضیح مىفهمیم چرا امام علیهالسلام دست رد بر سینه آنها گذاشت و این جواب حکیمانه پرمعنا را به آنها داد.
در کتاب خلفاى ابن قتیبه که از علماى مشهور اهل سنت است و در قرن سوم مىزیسته تحت عنوان رفت و آمد طلحه و زبیر نزد على علیهالسلام چنین آمده است: بعد از تمام شدن بیعت، طلحه و زبیر نزد آن حضرت آمده عرض کردند: مىدانى براى چه با تو بیعت کردهایم؟ فرمود: آرى براى این که گوش به فرمان من باشید و اطاعت کنید، همان بیعتى که با ابوبکر و عمر و عثمان کردید. آنها (با صراحت) گفتند: نه ما با تو بیعت کردیم که شریک تو در امر خلافت باشیم. امام علیهالسلام فرمود: چنین نیست. بلکه شما شریک در همکارى و کمک در برابر مشکلات و رنجها هستید. این در حالى بود که «زبیر» شک نداشت که على علیهالسلام حکومت عراق را به او مىسپارد و حکومت یمن را به «طلحه». هنگامى که براى آنها روشن شد که على علیهالسلام حکومتى را به آنها نمىسپارد شکایت خود را از آن حضرت آشکار ساختند، «زبیر» در میان جمعیتى از قریش گفت: «هذا جَزائُنا مِنْ عَلِىّ قُمْنا لَهُ فی أمْرِ عُثْمانَ حَتّى أثْبَتْنا عَلَیْهِ الذَّنْبُ وَسَبَبْنا لَهُ الْقَتْلُ وَهُوَ جالِسٌ فی بَیْتِهِ وَکَفَى الاْمْرُ فَلَمّا نالَ بِنا ما أرادَ جَعَلَ دُونَنا غَیْرَنا، این پاداش ماست از سوى على! ما در کار عثمان به نفع او قیام کردیم و گناهکارى او را ثابت نمودیم و عوامل قتل او را فراهم ساختیم در حالى که على در خانه خود نشسته بود و ما مشکل را حل کردیم، اما هنگامى که به وسیله ما به مقصودش رسید (و حکومت را در اختیار گرفت) دیگران را بر ما مقدم داشت.(۲)
✒️ ادامه... 👇🏻
*✨ ادامه شرح حکمت ۲۰۲ ✨*
از این عبارت به خوبى روشن مىشود که آنها واقعاً اهل توطئه و سیاستهاى مکارانه و دور از تقوا و پرهیزکارى بودند و این که بعضى گمان مىکنند خوب بود على علیهالسلام مقامى به آنها مىداد تا ساکت شوند اشتباه بزرگى است، آنها نه صلاحیت و شایستگى و تقوا براى فرماندارى و استاندارى کشور اسلام داشتند و نه به آن قانع بودند. دست در دست معاویه داشتند و مىخواستند حکومت بر مسلمانان را به زور و از طریق دغل کارى به چنگ آورند و تقواى امام على علیهالسلام هرگز پذیراى چنین مطلبى نبود.
در ذیل روایت بالا نیز آمده است که على علیهالسلام هنگامى که از سمپاشىهاى طلحه و زبیر آگاه شد به ابن عباس فرمود: تو چه پیشنهاد مىکنى؟ ابن عباس گفت: من چنین فکر مىکنم که آنها عاشق حکومتاند، بصره را به زبیر بسپار و کوفه را به طلحه. امام علیهالسلام خندید و فرمود: واى بر تو! در کوفه و بصره مردان باشخصیت و اموال فراوانى وجود دارد که اگر آن دو به حکومت آن برسند بر گردن مردم سوار مىشوند، سفیهان را از طریق طمع و ضعیفان را با فشار و قدرتمندان را با زور تحت سیطره خود مىگیرند (و مردم را بدبخت مىکنند و چهره حکومت اسلامى را به کلى تغییر مىدهند).
ا----------------------------------------
*پی نوشت:*
۱ . شرح ابنابىالحدید . جلد ۱ . صفحه ۲۳۰ و ۲۳۱
۲ . الامامة و السیاسة . جلد ۱ . صفحه ۷۰ و ۷۱
✒️ آیتالله مکارم شیرازی
*✨ الحكمة ۲۰۳ ✨
🍃 التقوى و ذكر الموت*
⚜️ قال أميرالمؤمنين على عليهالسلام:
أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ؛ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ، وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ، وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ.
*✨ حکمت ۲۰۳ ✨
🍃 ياد مرگ و پرهيزكارى*
⚜️ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود:
اى مردم از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد مىشنود، و اگر پنهان داريد مىداند، و براى مرگى آماده باشيد، كه اگر از آن فرار كنيد شما را مىيابد، و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مىگيرد، و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.
✒️ ترجمه: محمد دشتی
*✨ شرح حکمت ۲۰۳ ✨
🍃 اندرزى بسيار حكيمانه*
امام عليهالسلام در اين گفتار نورانى كه به گفته «ابن عباس» شبيه آيات قرآنى است روى دو نكته تكيه مىكند: نخست درباره آگاهى خدا بر افعال و رفتار و نيات انسانها هشدار مىدهد و سپس درباره مرگى كه هرگز انسان را فراموش نمىكند و مىفرمايد: «اى مردم! از خدايى بترسيد كه اگر سخنى بگوييد مىشنود و اگر چيزى را در دل پنهان داريد مىداند و بر مرگ پيشى گيريد كه اگر از آن فرار كنيد به شما دست مىيابد و اگر بايستيد شما را مىگيرد و اگر فراموشش كنيد شما را فراموش نخواهد كرد»، (أَيُّهَا النَّاسُ، اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَإِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ، وَبَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ، وَإِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ، وَإِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ).
خدای متعال در قرآن مىفرماید: «(أَلَمْ تَرَى أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَّجْوَى ثَلاَثَة إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلاَ خَمْسَة إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلاَ أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلاَ أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللهَ بِكُلِّ شَىْء عَلِيمٌ)، آيا نمىدانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مىداند، هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اين كه خدا چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اين كه خداوند ششمين آنهاست، و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن مگر اين كه او همراه آنهاست هر جا كه باشند، سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مىسازد، چرا كه خدا به هر چيزى داناست».(۱)
در جایى دیگر مىفرماید: «(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)، ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!».(۲)
در جایى دیگر مىفرماید: «(قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)، بگو مرگى که از آن فرار مىکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد، سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگردانده مىشوید، آن گاه شما را از آنچه انجام مىدادید خبر مىدهد».(۳)
به راستى اگر انسان ایمان محکمى به محتواى این آیات و محتواى کلام امام علیهالسلام داشته باشد تسلیم هواى نفس و وسوسههاى شیطان و آلوده به گناه و معاصى نخواهد شد.
نیز اگر انسان مرگى را که براى همه مسلم است فراموش نکند و بداند این زندگى دیر یا زود پایان مىگیرد و آنچه را براى گردآورى آن تلاش کرده رها مىسازد و رخت بر مىبندد و سپس در دادگاه عدل پروردگار حضور مىیابد و نامه اعمال خود را که به مقتضاى (لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا)(۴) همه اعمال و گفتار او از کوچک و بزرگ را در دست دارد و باید پاسخگوى همه آنها باشد، به یقین چنین انسانى با چنین اعتقادى جز در راه تقوا گام برنمىدارد.
مشکل انسان از آنجا شروع مىشود که حضور نظارت خدا را در اعمال و گفتارش در همه حال فراموش کند و مرگ را به دست نسیان بسپارد. عجیب این است که در زندگى معمولى دنیا اگر تبهکاران احساس کنند مأموران انتظامى در جایى حضور دارند و آنها را دستگیر مىکنند و به دادگاه تحویل مىدهند قطعاً دست به کار خلافى نمىزنند، حضور پلیس از یک طرف و دادگاهى که در انتظار است از طرفى دیگر آنها را از اعمالشان باز مىدارد. تنها به جایى مىروند که پلیس حضور نداشته باشد و یا اگر گرفتار شوند مدرکى در دادگاه براى اعمال خلاف آنها به دست قضات نیفتد. با این حال چگونه ممکن است انسان ایمان به خدایى داشته باشد که از رگ قلب یا رگ گردنش به او نزدیکتر است و در همه جا فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند و همه را ثبت و ضبط مىکنند. به علاوه دادگاه قیامت قطعى و یقینى است. چگونه ایمان به این امور با آلودگى به ظلم و گناه مىسازد؟
✒️ ادامه... 👇🏻
*✨ ادامه شرح حکمت ۲۰۳ ✨*
مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از امام علیهالسلام نقل مىکند که ضمن خطبه مفصلى معروف به خطبه «دیباج» فرمود: «وَأفیضُوا فی ذِکْرِ اللهِ جَلَّ ذِکْرُهُ فَإنَّهُ أحْسَنُ الذِّکْرِ وَهُوَ أمانٌ مِنَ النِّفاقِ وَبَرائَةٌ مِنَ النّارِ وَتَذْکیرٌ لِصاحِبِهِ عِنْدَ کُلِّ خَیْر یَقْسِمُهُ اللهُ جَلَّ وَعَزَّ وَلَهُ دَوِىٌّ تَحْتَ الْعَرْشِ، بشتابید به سوى ذکر خداى متعال که بهترین ذکر است و انسان را از نفاق در امان مىدارد و سبب برائت از آتش دوزخ است و نعمتهایى را که خدا به او مىدهد یادآورى مىکند و این ذکر صدایى در زیر عرش خدا طنین انداز دارد».(۵)
پیامبر اکرم صلىالله میفرماید: «أکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإنَّهُ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَیَزْهَدُ فِى الدُّنْیا، زیاد به یاد مرگ باشید که گناهان را محو مىکند و انسان را نسبت به زرق و برق دنیا بى اعتنا مىسازد».(۶)
ا----------------------------------------
*پی نوشت:*
۱ . سوره مجادله . آیه ۷
۲ . سوره ق . آیه ۱۶
۳ . سوره جمعه . آیه ۸
۴ . سوره کهف . آیه ۴۹
۵ . بحارالانوار . جلد ۷۴ . صفحه ۲۹۱
۶ . مجموعه ورام . جلد ۱ . صفحه ۲۶۹
✒️ آیتالله مکارم شیرازی