هدایت شده از گناه یعنی دورشدن از مـــ💚ـــدی(عجل الله)
4_253083275789074595.mp3
5.2M
🎤 حجت الاسلام #دارستانی
🖱خـدمت بـہ پدر و مــادر🖱🌹
✅ #پیشنهاددانلود👌👌
کانال گناه یعنی دورشدن از مهدی(عج)
https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi
هدایت شده از مردان خدا 📿
🌝🌚آیا مؤمن و فاسق برابرند ؟
أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا ۚ لَا یَسْتَوُونَ (سوره سجده ، آیه ۱۸)
آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.
«فاسق»: خارج از دین خدا. کافر.
در این آیه، «فاسق» در مقابل «مؤمن» قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گستردهای دارد که هم کفر را شامل میشود، و هم گناهان دیگر را. (تفسیر نمونه)
توضیح بیشتر 👇👇👇👇👇
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
غم فراق تو در باورم نمی گنجد
روحانی وارسته و انقلابی و یار ولایت و رهبری، حجت الاسلام والمسلمین #سید_محمد_صدری
روحش شاد و یادش گرامی
نثار روح پاکش فاتحه با صلوات 🍀🌺
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
ترجمه و شرح حکمت 82 نهج البلاغه: سفارش به پنج چیز مهم
وَ قَالَ (علیه السلام): أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا:
لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ؛ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ.
فرمود (ع): شما را به پنج چيز وصيت مى كنم كه براى به دست آوردن آنها اگر بر شتر سوار شويد و تند بتازيد، شايسته است:
هيچ يك از شما جز به پروردگار خود اميد نبندد و از چيزى جز گناه خود نترسد و اگر چيزى كه از او پرسند كه نداند از گفتن «نمى دانم» شرمنده نباشد و از آموختن چيزى كه نمى داند، ننگ نداشته باشد.
بر شما باد به شكيبايى، زيرا شكيبايى نسبت به ايمان چون سر است نسبت به بدن، در بدنى كه سر نباشد، خيرى نيست. همچنين است در ايمانى كه با شكيبايى توأم نباشد.
پنج اصل مهم:
امام در این حکمت پربار به پنج موضوع از مهم ترین مسائلى که در زندگى انسان سرنوشت ساز است و اهمیت فوق العاده اى دارد با تأکید اشاره مى کند. نخست مى فرماید: «شما را به پنج چیز سفارش مى کنم که اگر براى تحصیل آن شتران راهوار را به سرعت حرکت دهید (و همه جا را براى به دست آوردن آن گردش کنید) سزاوار است»; (أُوصِیکُمْ بِخَمْس لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الاِْبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلاً).
تعبیر به «ضَرَبْتُمْ إلَیْها آباطَ الاْبِلِ; زیر بغل شتران را بزنید) کنایه از نهایت تلاش و کوشش در این راه است، زیرا هنگامى که مى خواستند شتر را با سرعت به سوى مقصد حرکت دهند به یکى از نقاط حساس بدن او از جمله زیر بغل ضربه مى زدند تا با سرعت حرکت کند.
آن گاه به بیان آنها یکى پس از دیگرى پرداخته مى فرماید: «هیچ یک از شما جز به پرورگارش امیدوار نباشد (و دل نبندد)»; (لاَ یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلاَّ رَبَّهُ).
زیرا اولاً: مسبب الاسباب خداست و بر اساس توحید افعالى معتقدیم: لا مؤثر فى الوجود الا الله; همه چیز به فرمان او و رشته تمام امور در قبضه قدرت اوست، بنابراین چه بهتر که انسان آب را از سرچشمه بگیرد و هرچه مى خواهد از او بخواهد و سرنوشت خود را در تفکرى شرک آلود در دست دیگرى نبیند.
ثانیاً به فرض که دیگران هم سرنوشت ساز باشند، خضوع و تواضع در برابر غیر خدا ذلت است و در برابر پروردگار عزت.
در روایتى آمده است هنگامى که برادران یوسف مى خواستند او را به چاه بیفکنند و بر اثر حسادت او را مى زدند ناگهان یوسف شروع به خندیدن کرد. برادران سخت در تعجب فرو رفتند که اینجا جاى خنده نیست گویى برادر ما مسئله به چاه افکندن را شوخى مى انگارد; ولى یوسف پرده از این راز برداشت و درس بزرگى به آنها و به همه ما آموخت. گفت: به خاطر دارم روزى به شما برادران نیرومند با آن بازوان قوى و قدرت فوق العاده نظر انداختم و با خود گفتم کسى که این همه یار و یاور نیرومند دارد چه غمى دارد. آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان نیرومندتان دل بستم ولى امروز خود را در چنگال شما گرفتار مى بینم و از شما به شما پناه مى برم ولى به من پناه نمى دهید. خدا از این طریق به من آموخت که من بر غیر او تکیه نکنم.(1)
البته این مسئله منافاتى با استفاده از عالم اسباب و نیروهاى دیگران براى رسیدن به اهداف مادى و معنوى ندارد; مهم آن است که انسان بداند هر سببى که تأثیرى دارد آن هم از ناحیه خداست و اگر لحظه اى چشم الطاف الهى بر جهان اسباب بسته شود همه آنها از کار باز مى مانند. آرى باید در پشت پرده اسباب مسبب الاسباب را دید.
سپس امام(علیه السلام) دومین توصیه را بیان مى دارد و مى فرماید: «هیچ کس جز از گناه خود نترسد»; (وَلاَ یَخَافَنَّ إِلاَّ ذَنْبَهُ).
دلیل آن روشن است چیزى که دشمن واقعى انسان است گناه اوست که او را در دنیا و آخرت به درد و رنج گرفتار مى کند. در حالى که اسباب هولناک این جهان حتى بمب اتم آخرین کارى که با انسان مى کند این است که حیات او را مى گیرد. اگر این مسئله در راه رضاى خدا باشد به افتخار شهادت مى رسد که بزرگترین افتخار است.
آن گاه به سومین دستور پرداخته مى افزاید: «هیچ کس از شما اگر چیزى را از او پرسیدند که نمى داند حیا نکند و (صریحاً) بگوید: نمى دانم»; (وَ لاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لاَ یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ: لاَ أَعْلَمُ).
گفتن نمى دانم عیب نیست. عیب آن است که انسان جواب خطایى بدهد و دیگران را به گمراهى بیفکند و عقلاً و شرعاً در برابر آنها مسئول باشد. مخصوصاً هرگاه قول بدون علم در مقام قضاوت یا فت
وا بوده باشد که مسئولیت بسیار عظیمى دارد.
در کتاب شریف کافى حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْم وَلاَ هُدًى لَعَنَتْهُ مَلاَئِکَةُ الرَّحْمَةِ وَمَلاَئِکَةُ الْعَذَابِ وَلَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیَاهُ; کسى که بدون علم و هدایت فتوا بدهد فرشتگان رحمت و عذاب، او را لعنت مى کنند و گناه کسانى که به فتواى او عمل کرده اند بر دوش او خواهد بود».(2)
شمول لعن فرشتگان عذاب نسبت به چنین کسى روشن است; اما چرا ملائکه رحمت او را لعن مى کنند؟ ظاهرا به این دلیل است که از گفتن نمى دانم در جواب، که مایه رحمت الهى است خوددارى کرده است.
افراد مغرور به علم، خود باید بدانند که به قول معروف «همه چیز را همگان مى دانند و همگان از مادر نزاده اند» بلکه مى توان گفت: همگان نیز همه چیز را نمى دانند. پس چه عیبى دارد که انسان جمله نمى دانم را در این گونه موارد به فراموشى نسپارد.
آن گاه در چهارمین دستور مى افزاید: «اگر کسى از شما چیزى را نمى دانست از فرا گرفتن آن خجالت نکشد»; (وَ لاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ).
هنگامى که انسان از مادر متولد مى شود چیزى نمى داند و با گذشت زمان با سؤالات پى در پى از این و آن حقایق بسیارى را فرا مى گیرد. بزرگترین دانشمندان جهان یکى از دلایل پیشرفتشان در علم و دانش، سؤال بوده است. آرى سؤال، کلید علم و دانش است.
همان گونه که در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَالْمَفَاتِیحُ السُّؤَالُ فَاسْأَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهُ یُؤْجَرُ فِی الْعِلْمِ أَرْبَعَةٌ السَّائِلُ وَالْمُتَکَلِّمُ وَالْمُسْتَمِعُ وَالْمُحِبُّ لَهُمْ; علم و دانش به منزله خزائنى است و کلید آن سؤال و پرسش است، بنابراین (هرچه را نمى دانید) سؤال کنید، زیرا در آموزش علم چهار کس پاداش مى گیرند: سؤال کننده، گوینده، شنونده (زیرا ممکن است در مجلس شنوندگانى غیر از سؤال کننده وجود داشته باشند) و آن کس که آنها را دوست دارد».(3)
در پایان به پنجمین و مهم ترین دستور پرداخته مى فرماید: «بر شما باد که صبر و استقامت را پیشه کنید، زیرا صبر و استقامت در برابر ایمان همچون سر است در برابر تن. تن بى سر فایده اى ندارد همچنین ایمان بدون صبر و استقامت»; (وَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَلاَ خَیْرَ فِی جَسَد لاَ رَأْسَ مَعَهُ، وَلاَ فِی إِیمَان لاَ صَبْرَ مَعَهُ).
مى دانیم مهم ترین حواس انسان در سر اوست: بینایى، شنوایى، چشایى و بویایى و مهم ترین ابزار ارتباط انسان با دیگران که زبان است در سر قرار دارد. دروازه ورود غذا به بدن; یعنى دهان نیز جزء این پیکر است. از همه مهم تر، فرمانده تمام اعضا که مغز است در وسط جمجمه قرار دارد که اگر کمترین آسیبى به آن برسد بخشى از فعالیت هاى بدن تعطیل مى شود. در سکته مغزى که گاه نیمى از بدن انسان فلج مى گردد عامل اصلى خونریزى بعضى از رگ هاى مغز است که آن بخش را از کار انداخته است.
امروز در بسیارى از شهرهاى صنعتى اتاق کنترلى وجود دارد که از آنجا به تمام بخش ها فرمان لازم داده مى شود و یا دستور توقف مى دهند. مغز انسان در واقع اتاق کنترل تمام بدن است.
همه اینها در سر قرار دارد; اگر سر از بدن جدا شود، انسان دست و پاى مذبوحانه اى مى زند و پس از چند دقیقه تمام دستگاه ها تعطیل مى شود. صبر و استقامت نسبت به ایمان نیز چنین است. اگر از ایمان جدا شود دوام و بقایى براى ایمان نخواهد بود، زیرا نه در برابر گناه تاب تحمل ترک دارد، نه در برابر مشکلات اطاعت، توانى در خود مى بیند و نه در مصائب صبر مى کند.
به همین دلیل هنگامى که فرشتگان رحمت به استقبال بهشتیان مى آیند به آنها مى گویند: «این همه نعمت در برابر صبر و استقامتى است که به خرج دادید»: «(وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ باب * سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ); مؤمنان وارد باغ هاى جاویدان بهشتى مى شوند و همچنین پدران، همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى شوند و به آنها مى گویند سلام بر شما (اینها همه) به دلیل صبر و استقامت تان است چه نیکو است سرانجام آن سراى جاویدان».(4)
این سخن را با حدیث پرمعنایى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم. فرمود: «الصَّبْرُ خَیْرُ مَرْکَب ما رَزَقَ اللّهُ عَبْداً خَیْراً لَهُ وَ لا أوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ; صبر بهترین مرکب راهوار است و خداوند هیچ بنده اى را چیزى بهتر و گسترده تر از صبر (و استقامت) نداده است(5).
(1)تفسیر نمونه، ج 9، ذیل آیه 15، سوره یوسف.
(2)کافى، ج 1، ص 42، ح 3.
(3)بحارالانوار، ج 1، ص 196، ح 1.
(4)رعد، آیه 23 و 24.
(5)میزان الحکمه، ج 5، ح 10025.
#حکمت شماره ۸۲ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از همراه با نهج البلاغه 📚
هدایت شده از کانال پیام های منتخب
#حدیث
💠 امیرالمومنین(ع):
تعجب است از كسى كه دعا مى كند
و اجابت آن را كند مى شمارد،
درحالی كه راه اجابت را با گناهان، بسته است!
منبع : نهج الدعا جلد اول صفحه 460
اللّهمَّ اغفِر لِيَ الذُّنوب الَّتي تَحبسُ الدُّعاء
دعای کمیل
هدایت شده از 🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
🔹 چه کسانی در روز قیامت از دیدار پیامبر اکرم (ص) محروم می شوند ؟
#حجت_الاسلام_فرحزاد
#نکته_های_صلوات
ترجمه و شرح حکمت 83 نهج البلاغه: نکوهش افراط در مدح و ثنا
وَ قَالَ (علیه السلام) لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً: أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ، وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ.
به مردى كه در ستايش او افراط مى كرد و او مى دانست كه دلش با زبانش يكى نيست چنين فرمود: من فروترم از آنچه مى گويى و فراترم از آنچه در دل دارى.
دوگانگى و غلوّ:
گرچه مدح و ثناى افراد به سبب كارهاى خوبى كه انجام داده اند باعث تشويق آنها مى شود; ولى به يقين افراط در مدح و ثنا افزون بر اينكه دروغ و گناه كبيره اى محسوب مى شود سبب اغفال طرف مقابل مى گردد و او را از كوشش و تلاش براى رسيدن به مقامات بالاتر باز مى دارد و آثار غرور و خودبرتربينى در او آشكار مى گردد. به همين دليل، امام در برابر كسى كه در ستايش او مبالغه مى كرد ولى در دل او را متهم مى دانست فرمود: «من كمتر از آن هستم كه تو مى گويى و بالاتر از آنم كه در دل دارى»; (قال(عليه السلام): لِرَجُل أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ، وَكَانَ لَهُ مُتَّهِماً: أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ، وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ).
ممكن است آن شخص در مورد امام غلو كرده باشد و امام با اين سخن مى خواهد جلوى غلو او را بگيرد; ولى اين احتمال نيز داده شده است كه چه بسا او تنها بخشى از صفات واقعى امام را برشمرده ولى امام متواضعانه چنين سخنى را مى گويد. در هر حال جمله ذيل اين سخن كه مى فرمايد «برتر از آنم كه در دل دارى» در واقع كرامتى است از سوى امام(عليه السلام) كه باطن و درون مخاطب خود را مى خواند و مى داند او منافقانه تعريف و تمجيد مى كند و در دلش حتى صفات واقعى امام(عليه السلام) را نيز قبول ندارد.
در روايات اسلامى نيز مذمت زيادى در مورد مداحان و مبالغه گران در مدح و ستايش آمده است. از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «إذا لَقيتُمُ الْمَدّاحينَ فَاحْثُوا فى وُجُوهِهِمُ التُّرابَ; هنگامى كه مداحان را ملاقات كرديد خاك در صورتشان بپاشيد» كنايه از اين كه از كار آنها برائت و بيزارى جوييد و اجازه ادامه سخن به آنها ندهيد».(1)
در حدیث دیگرى مى خوانیم که مردى ستایش مبالغه آمیزى درباره شخص دیگرى در محضر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) کرد پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لا تُسْمِعْهُ فَتُهْلِکُهُ لَوْ سَمِعَکَ لَمْ یُفْلَحْ; آنچه را گفتى به گوش او نرسان که سبب هلاکت او مى شود و اگر مدح مبالغه آمیز تو را بشنود هرگز رستگار نخواهد شد».(2)
در فرمان مالک اشتر نیز همین مطلب به صورت جامع ترى آمده است آنگاه که امام(علیه السلام) فرمود: «(ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوکَ وَلاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَتُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ; سپس آنها را طورى تربیت کن که از تو ستایش بى جا نکنند (و از تملق و چاپلوسى بپرهیزند. نیز) تو را نسبت به اعمال نادرستى که انجام نداده اى تمجید ننمایند، زیرا مدح و ستایش فراوان عُجب و خودپسندى به بار مى آورد و انسان را به کبر و غرور نزدیک مى سازد».
متأسفانه در هیچ یک از کتبى که ما دیده ایم سخنى در این باره که آن شخص در مقام افراط در ثنا چه گفت که امام برآشفت نیامده است و اگر عین آن کلام نقل مى شد مى توانستیم قضاوت کنیم که افراط در مدح بوده است یا تواضع امام.
پی نوشت:
(1). سنن ابن داود مطابق نقل میزان الحکمه، ج 9، ص 3785. شبیه همین معنا در منابع معروف پیروان اهل بیت از جمله من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11 آمده است.
(2). کنزالعمال، ج 3، ص 652، ح 8339 .
#حکمت شماره ۸۳ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97