هدایت شده از بیداری بیداری
سلام
با لمس آدرسهای زیر عضو این کانالها در تلگرام و ایتا شوید:
تفسیر قرآن:
@alquran_ir
نهج البلاغه:
@nahj_ir
صحیفه سجادیه:
@sahifeh_ir
اخلاق، اوج نیاز
@nyaz_ir
عرفان، اوج ناز
@nazz_ir
خانواده امن در ایتا
@amn_org
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۴۸)
وقال علیه السلام:
الأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَة
وَالسَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ،
وَ(كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ)،
وَالنَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ:
سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ
وَمُجِيبُهُمْ مُتَكَلِّفٌ
يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ
وَيَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!
حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود:
گفتار انسانها نگهدارى مى شود
و باطن آنها آزموده خواهد شد
و هركس در گرو اعمال خويش است.
مردم همگى در نُقصانند و داراى عيوبى هستند جز كسى كه خدا او را حفظ كند
(زيرا) سؤال كنندگان آنان درپى بهانه جويى و آزارند
وپاسخ دهندگان، توجيه گر و گرفتار تكلفند.
حتى برترين آنها ازنظر فكر وانديشه، به سبب حب وبغض، از رأى خود بازمى گردد
و با استقامت ترين آنها (گاه) با يك نگاه يا يك كلمه دگرگون مى شوند (از چنين افرادى بايد به خدا پناه برد).
بخش هفتم
از مجموع آنچه امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه و هشدارگونه بيان فرمود به خوبى استفاده مى شود كه همه افراد اعم از مؤمنان عادى و مؤمنان والامقام، همه بايد مراقب خويش باشند، چراكه خطرهايى از ناحيه زبان و نيت هاى باطن، همه را تهديد مى كند و گاه ممكن است صحنه هاى هوس آلود، هدايا و سخنان تملق آميز، انسان را بلغزاند و آثار اعمال او را از ميان ببرد.
در تواريخ آمده است كه «خالد بن معمر» از ياران بااستقامت على علیه السلام بود؛ اما يك جمله معاويه او را دگرگون ساخت و آن اينكه در صفين، «خالد» صدا زد : چه كسى آماده شهادت است و حاضر است جان خود را به خداوند بفروشد؟ هفت هزار نفر با او بيعت كردند به اين شرط كه دست از نبرد برندارند تا وارد خيمه معاويه شوند.
آنها جنگ عظيمى كردند حتى غلاف شمشير را شكستند (اشاره به اينكه اين شمشير نبايد در نيام رود). هنگامى كه به نزديك خيمه معاويه رسيدند او فرار كرد و به بعضى از خيمههاى لشكر پناه برد و كسى را نزد خالد فرستاد وگفت:
تو پيروزى، اگر ادامه ندهى من حكومت خراسان را به تو وامىگذارم. در اين هنگام طمع بر خالد مسلط شد و كار خود را ناقص رها كرد وبعد از آنكه معاويه مسلط بر عراق شد و مردم با او بيعت كردند، حكومت خراسان را به «خالد» داد؛ ولى عجيب اينكه پيش از آنكه «خالد» به مركز حكومت خود برسد از دنيا رفت.
از قديم گفته اند: هدايا چشم دانشمندان را كور مى كند و عقل عاقلان را مى گيرد. نيز گفته اند: هنگامى كه هديه از در وارد مى شود حق از پنجره خارج مى گردد
پایان شرح حکمت ۳۴۳ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۴۹)
وقال علیه السلام:
مَعَاشِرَ النَّاسِ، اتَّقُوا اللّهَ
فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لاَ يَبْلُغُهُ،
وَبَانٍ مَا لاَ يَسْكُنُهُ،
وَجَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ،
وَلَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ،
وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ:
أَصَابَهُ حَرَاماً،
وَاحْتَمْلَ بِهِ اثَاماً،
فَبَاءَ بِوِزْرِهِ،
وَقَدِمَ عَلَى رَبِّه
اسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ).
حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود:
اى مردم! تقواى الهى را رعايت كنيد.
چه بسيار آرزومندانى كه به آرزوى خود نرسند
و چه بسيار سازندگانى كه در آنچه ساخته اند سكونت نمى كنند
و چه بسيار جمع آورى كنندگان اموال كه به زودى اندوخته هاى خود را ترك مى گويند
و اى بسا از طريق باطل گردآورى كرده
و يا حق آن را نپرداخته اند
يا از راه حرام به آن رسيده
وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده
و وزر آن را بر عهده دارند،، درنتيجه وزر ووبالش به گردن آنهاست
و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مى شوند
ومصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار».
بخش اول:
زيانكاران هر دو جهان!:
امام علیه السلام: در اين كلام حكيمانه و كوبنده به دنياپرستان هشدارهاى جدى مى دهد:
نخست مى فرمايد:
«اى مردم! تقواى الهى پيشه كنيد چه بسيار آرزومندانى كه به آرزوى خويش نمى رسند و بناكنندگانى كه در آنچه ساخته اند ساكن نمى شوند و گردآورندگان اموالى كه به زودى آن را ترك مى گويند»؛
(مَعَاشِرَ النَّاسِ، اتَّقُوا اللّهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لاَ يَبْلُغُهُ، وَبَانٍ مَا لاَ يَسْكُنُهُ، وَجَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ).
درواقع امام علیه السلام: نخست به طور كلى از آرزوهاى عقيم و دست نيافتنى سخن مى گويد، سپس انگشت روى دو مورد خاص؛ يعنى بناها و قصرها، و اموال وثروتها مى گذارد.
بناهايى كه انسان مى سازد و رها مى كند و مى رود و اموالى كه گردآورى كرده و بى آنكه از آنها بهره ببرد رها مى سازد و دنيا راترك مى گويد.
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۵۰)
وقال علیه السلام:
.....
وَلَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ،
وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ:
أَصَابَهُ حَرَاماً،
وَاحْتَمْلَ بِهِ اثَاماً،
.......
حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود:
......
و اى بسا از طريق باطل گردآورى كرده
و يا حق آن را نپرداخته اند
يا از راه حرام به آن رسيده
وبه سبب آن، گناهانى بر دوش کشیده
بخش دوم:
سپس به اين نكته اشاره دارد كه مشكل اين گروه از دنياپرستان تنها اين نيست كه از نتيجه زحمات خود بهره مند نمى شوند، بلكه مشكل مهم ترى در پيش دارند و آن تهيه اين اموال از طرق نامشروع و مسئوليت آفرين است.
مى فرمايد: «چه بسا آنها را از طريق باطل گردآورى كرده و يا حق آن را نپرداخته اند»؛
(وَلَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ، وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ).
در اينجا نيز امام علیه السلام: به دو موضوع از منابع حرام اشاره فرموده است:
نخست، به دست آوردن مال از طريق باطل، مانند اينكه در بخت آزمايى ها وامثال آن اموالى به دست آورد و يا اشيايى را كه معامله بر آن باطل است مورد استفاده قرار دهد
و ديگر اينكه حقوقى را كه به آن اموال تعلق مى گيرد ـ اعم از حقوق شرعى و حق الناس ـ نمى پردازد. «(درنتيجه) آن را از طريق حرام به دست آورده و گناهان آن را بر دوش مى كشند»؛
(أَصَابَهُ حَرَاماً، وَآحْتَمْلَ بِهِ آثَاماً ).
در حديثى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است مى خوانيم:
«قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام: يقُولُ لا يجْتَمِعُ الْمَالُ إِلاَّ بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِيدٍ وَأَمَلٍ طَوِيلٍ وَحِرْصٍ غَالِبٍ وَقَطِيعَةِ الرَّحِمِ وَإِيثَارِ الدُّنْيا عَلَى الاْخِرَةِ؛
راوى مى گويد: از امام على بن موسىالرضا علیه السلام شنيدم كه مى فرمود:
مال، (غالبآ) انباشته نمى شود مگر از پنج راه:
بخل شديد،
آرزوهاى دور و دراز،
حرص غالب بر انسان،
قطع رحم
و ترجيح دنيا بر آخرت».
بديهى است اگر انسان بخيل نباشد و گرفتار آرزوهاى طولانى نگردد وحرص نورزد و خويشاوندان خود را از اموالش بهره مند سازد و آخرت را بر دنيا از طريق انجام دادن كارهاى خير با اموالش ترجيح دهد، اموال، غالبآ انباشته نخواهد شد.
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۵۱)
وقال علیه السلام:
......
فَبَاءَ بِوِزْرِهِ،
وَقَدِمَ عَلَى رَبِّه
اسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ).
حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود:
......
وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده
و وزر آن را بر عهده دارند،، درنتيجه وزر ووبالش به گردن آنهاست
و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مى شوند
ومصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار».
بخش سوم:
آنگاه امام علیه السلام: به نتيجه نهايى اسف انگيز و شوم اين اعمال اشاره كرده مى فرمايد:
«اين افراد بر پروردگار خويش (در قيامت) وارد مى شوند در حالى كه غمگين هستند و افسوس مى خورند كه هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را واين زيان آشكارى است»؛
(فَبَاءَ بِوِزْرِهِ، وَقَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ آلدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ آلْخُسْرَانُ آلْمُبِينُ)).
علامه مجلسى؛ اين كلام شريف را با مقدمه پرمعنايى از آن حضرت در بحارالانوار آورده و مى فرمايد: «انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا فَإِنَّهَا عَنْ قَلِيلٍ تُزِيلُ السَّاكِنَ وَتَفْجَعُ الْمُتْرَفَ فَلا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يصْحَبُكُمْ مِنْهَا فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ وَاعْتَبَرَ وَأَبْصَرَ إِدْبَارَ مَا قَدْ أَدْبَرَ وَحُضُورَ مَا قَدْ حَضَرَ فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يكُنْ وَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الاْخِرَةِ لَمْ يزَلْ وَكُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِيبٌ...؛
(اى مردم!) به دنيا نگاه زاهدانه كنيد، چراكه به زودى ساكنان خود را زائل مى كند
و مترفان و ثروتمندان بى درد را ناگهان گرفتار مى سازد،
بنابراين فزونى آنچه مايه اعجاب شماست در دنيا شما را نفريبد، زيرا بسيار كم با شما خواهد بود.
خداوند رحمت كند كسى را كه فكر مى كند و عبرت مى گيرد
و به پشت كردن آنچه از دنيا پشت كرده و حضور آنچه حاضر است نظر مى كند.
گويى آنچه در دنيا موجود است به زودى نابود مى شود و آنچه در آخرت است همواره باقى است.
(بدانيد) آنچه مى آيد نزديك است به وقوع بپيوندد».
سپس جمله هاى بالا را تا آخر ذكر مى كند.
@nahj_ir
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۲۵۲)
وقال علیه السلام:
......
فَبَاءَ بِوِزْرِهِ،
وَقَدِمَ عَلَى رَبِّه
اسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ).
حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه
امام علیه السلام فرمود:
......
وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده
و وزر آن را بر عهده دارند،، درنتيجه وزر ووبالش به گردن آنهاست
و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مى شوند
ومصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار».
بخش چهارم:
امام علیه السلام: حال اينگونه افراد را مصداق خسران مبين دانسته است، زيرا انسان گاه بهره اى مىبرد؛ ولى به دنبال آن گرفتار خسارت مهمى مى شود؛ مانند اينكه غذاى بسيار لذيذى مى خورد و به دنبال آن گرفتار بيمارى هايى مى گردد. اين خسران است اما نه خسران مبين.
يا اينكه اموال نامشروعى فراهم مى كند و با آن چند صباحى به عيش و نوش مى پردازد؛ ولى عذاب طولانى مدت الهى را براى خود فراهم مى بيند.
اين، «خسران مبين» است كه امام علیه السلام: با استفاده از آيات قرآن در بالا به آن اشاره فرموده است. اما ممكن است ازنظر ظاهربينان خسران مبين نباشد.
«خسران مبين» جايى است كه از راه نامشروع، اموال و ثروتهايى گردآورى وكاخهايى بنا مى كند و بى آنكه كمترين بهره اى ببرد، رها كرده به ديار باقى مى شتابد در حالى كه مسئوليت همه گناه آن بر دوش اوست.
از آنجا كه بسيارند كسانى كه به همين سرنوشت گرفتار مى شوند و انسان نمى داند جزء كدامين دسته است، جاى آن دارد كه به هوش آيد و به جبران گذشته بپردازد.
شاهد گوياى اين مطلب داستانى است كه طبرى در كتاب خود در حوادث سال ۶۱ نقل مىكند وى مى گويد:
عبيدالله بن زياد پس از اقدام عمر سعد به قتل امام حسين علیه السلام: به او گفت: آن نامه اى كه به تو نوشتم و دستور قتل حسين را دادم كجاست؟ (گويا مى خواست آن را بازپس بگيرد و خود را از مسئوليت آن جدا كند)
عمر گفت: من دستور تو را انجام دادم ولى آن نامه از بين رفت.
ابن زياد گفت: حتمآ بايد آن نامه را بياورى.
عمر باز هم گفت: نامه از بين رفته است.
ابن زياد گفت: به خدا سوگند بايد نامه را بياورى.
عمر گفت: به خدا قسم اين نامه حتى به دست پيرزنان قريش هم رسيده است تا عذر مرا در مدينه بر آنها آشكار سازد. به خدا سوگند من تو را نصيحتى درباره حسين كردم؛ نصيحتى كه اگر به پدرم سعد بن ابى وقاص كرده بودم حق او ادا شده بود.
عثمان بن زياد، برادر عبيدالله بن زياد در آنجا حاضر بود گفت: عمر راست مى گويد. به خدا سوگند من دوست داشتم كه تمام طايفه بنى زياد تا روز قيامت در بينى مردانشان مهارى بود و حسين به وسيله آنها به قتل نمى رسيد.
راوى اين روايت مى گويد: به خدا سوگند عبيدالله بن زياد اين سخن را كه شنيد سكوت كرد و انكار نكرد. آرى او هم مى دانست كه مصداق خسر الدنيا والآخرة شده است.
پایان شرح حکمت ۳۴۴ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی
@nahj_ir