eitaa logo
نهج البلاغه
266 دنبال‌کننده
313 عکس
0 ویدیو
0 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
را از بیاموزیم (۲۵۰) وقال علیه السلام: ..... وَلَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ، وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ: أَصَابَهُ حَرَاماً، وَاحْتَمْلَ بِهِ اثَاماً، .......  حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: ...... و اى بسا از طريق باطل گردآورى كرده و يا حق آن را نپرداخته اند يا از راه حرام به آن رسيده وبه سبب آن، گناهانى بر دوش کشیده بخش دوم: سپس به اين نكته اشاره دارد كه مشكل اين گروه از دنياپرستان تنها اين نيست كه از نتيجه زحمات خود بهره مند نمى شوند، بلكه مشكل مهم ترى در پيش دارند و آن تهيه اين اموال از طرق نامشروع و مسئوليت آفرين است. مى فرمايد: «چه بسا آنها را از طريق باطل گردآورى كرده و يا حق آن را نپرداخته اند»؛ (وَلَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ، وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ). در اينجا نيز امام علیه السلام: به دو موضوع از منابع حرام اشاره فرموده است: نخست، به دست آوردن مال از طريق باطل، مانند اينكه در بخت آزمايى ها وامثال آن اموالى به دست آورد و يا اشيايى را كه معامله بر آن باطل است مورد استفاده قرار دهد و ديگر اينكه حقوقى را كه به آن اموال تعلق مى گيرد ـ اعم از حقوق شرعى و حق الناس ـ نمى پردازد. «(درنتيجه) آن را از طريق حرام به دست آورده و گناهان آن را بر دوش مى كشند»؛ (أَصَابَهُ حَرَاماً، وَآحْتَمْلَ بِهِ آثَاماً ). در حديثى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است مى خوانيم: «قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام: يقُولُ لا يجْتَمِعُ الْمَالُ إِلاَّ بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِيدٍ وَأَمَلٍ طَوِيلٍ وَحِرْصٍ غَالِبٍ وَقَطِيعَةِ الرَّحِمِ وَإِيثَارِ الدُّنْيا عَلَى الاْخِرَةِ؛ راوى مى گويد: از امام على بن موسىالرضا علیه السلام شنيدم كه مى فرمود: مال، (غالبآ) انباشته نمى شود مگر از پنج راه: بخل شديد، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب بر انسان، قطع رحم و ترجيح دنيا بر آخرت». بديهى است اگر انسان بخيل نباشد و گرفتار آرزوهاى طولانى نگردد وحرص نورزد و خويشاوندان خود را از اموالش بهره مند سازد و آخرت را بر دنيا از طريق انجام دادن كارهاى خير با اموالش ترجيح دهد، اموال، غالبآ انباشته نخواهد شد. @nahj_ir
را از بیاموزیم (۲۵۱) وقال علیه السلام: ...... فَبَاءَ بِوِزْرِهِ، وَقَدِمَ عَلَى رَبِّه اسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ).  حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: ...... وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده و وزر آن را بر عهده دارند،، درنتيجه وزر ووبالش به گردن آنهاست و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مى شوند ومصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار». بخش سوم: آنگاه امام علیه السلام: به نتيجه نهايى اسف انگيز و شوم اين اعمال اشاره كرده مى فرمايد: «اين افراد بر پروردگار خويش (در قيامت) وارد مى شوند در حالى كه غمگين هستند و افسوس مى خورند كه هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را واين زيان آشكارى است»؛ (فَبَاءَ بِوِزْرِهِ، وَقَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ آلدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ آلْخُسْرَانُ آلْمُبِينُ)). علامه مجلسى؛ اين كلام شريف را با مقدمه پرمعنايى از آن حضرت در بحارالانوار آورده و مى فرمايد: «انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا فَإِنَّهَا عَنْ قَلِيلٍ تُزِيلُ السَّاكِنَ وَتَفْجَعُ الْمُتْرَفَ فَلا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يصْحَبُكُمْ مِنْهَا فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ وَاعْتَبَرَ وَأَبْصَرَ إِدْبَارَ مَا قَدْ أَدْبَرَ وَحُضُورَ مَا قَدْ حَضَرَ فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يكُنْ وَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الاْخِرَةِ لَمْ يزَلْ وَكُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِيبٌ...؛ (اى مردم!) به دنيا نگاه زاهدانه كنيد، چراكه به زودى ساكنان خود را زائل مى كند و مترفان و ثروتمندان بى درد را ناگهان گرفتار مى سازد، بنابراين فزونى آنچه مايه اعجاب شماست در دنيا شما را نفريبد، زيرا بسيار كم با شما خواهد بود. خداوند رحمت كند كسى را كه فكر مى كند و عبرت مى گيرد و به پشت كردن آنچه از دنيا پشت كرده و حضور آنچه حاضر است نظر مى كند. گويى آنچه در دنيا موجود است به زودى نابود مى شود و آنچه در آخرت است همواره باقى است. (بدانيد) آنچه مى آيد نزديك است به وقوع بپيوندد». سپس جمله هاى بالا را تا آخر ذكر مى كند. @nahj_ir
را از بیاموزیم (۲۵۲) وقال علیه السلام: ...... فَبَاءَ بِوِزْرِهِ، وَقَدِمَ عَلَى رَبِّه اسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ).  حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: ...... وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده و وزر آن را بر عهده دارند،، درنتيجه وزر ووبالش به گردن آنهاست و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مى شوند ومصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار». بخش چهارم: امام علیه السلام: حال اينگونه افراد را مصداق خسران مبين دانسته است، زيرا انسان گاه بهره اى مىبرد؛ ولى به دنبال آن گرفتار خسارت مهمى مى شود؛ مانند اينكه غذاى بسيار لذيذى مى خورد و به دنبال آن گرفتار بيمارى هايى مى گردد. اين خسران است اما نه خسران مبين. يا اينكه اموال نامشروعى فراهم مى كند و با آن چند صباحى به عيش و نوش مى پردازد؛ ولى عذاب طولانى مدت الهى را براى خود فراهم مى بيند. اين، «خسران مبين» است كه امام علیه السلام: با استفاده از آيات قرآن در بالا به آن اشاره فرموده است. اما ممكن است ازنظر ظاهربينان خسران مبين نباشد. «خسران مبين» جايى است كه از راه نامشروع، اموال و ثروتهايى گردآورى وكاخهايى بنا مى كند و بى آنكه كمترين بهره اى ببرد، رها كرده به ديار باقى مى شتابد در حالى كه مسئوليت همه گناه آن بر دوش اوست. از آنجا كه بسيارند كسانى كه به همين سرنوشت گرفتار مى شوند و انسان نمى داند جزء كدامين دسته است، جاى آن دارد كه به هوش آيد و به جبران گذشته بپردازد. شاهد گوياى اين مطلب داستانى است كه طبرى در كتاب خود در حوادث سال ۶۱ نقل مىكند وى مى گويد: عبيدالله بن زياد پس از اقدام عمر سعد به قتل امام حسين علیه السلام: به او گفت: آن نامه اى كه به تو نوشتم و دستور قتل حسين را دادم كجاست؟ (گويا مى خواست آن را بازپس بگيرد و خود را از مسئوليت آن جدا كند) عمر گفت: من دستور تو را انجام دادم ولى آن نامه از بين رفت. ابن زياد گفت: حتمآ بايد آن نامه را بياورى. عمر باز هم گفت: نامه از بين رفته است. ابن زياد گفت: به خدا سوگند بايد نامه را بياورى. عمر گفت: به خدا قسم اين نامه حتى به دست پيرزنان قريش هم رسيده است تا عذر مرا در مدينه بر آنها آشكار سازد. به خدا سوگند من تو را نصيحتى درباره حسين كردم؛ نصيحتى كه اگر به پدرم سعد بن ابى وقاص كرده بودم حق او ادا شده بود. عثمان بن زياد، برادر عبيدالله بن زياد در آنجا حاضر بود گفت: عمر راست مى گويد. به خدا سوگند من دوست داشتم كه تمام طايفه بنى زياد تا روز قيامت در بينى مردانشان مهارى بود و حسين به وسيله آنها به قتل نمى رسيد. راوى اين روايت مى گويد: به خدا سوگند عبيدالله بن زياد اين سخن را كه شنيد سكوت كرد و انكار نكرد. آرى او هم مى دانست كه مصداق خسر الدنيا والآخرة شده است. پایان شرح حکمت ۳۴۴ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی @nahj_ir
را از بیاموزیم (۲۵۳) وقال علیه السلام:الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الاِسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ، وَالتَّقْصِيرُ عَنِ الاِسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ.  حکمت ۳۴۷ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : مدح و ستايشِ بيش از حدّ استحقاق، تملّق است و كمتر از استحقاق، عجز ودرماندگى و يا حسد است. بخش اول: حدّ مدح و ستايش امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به مطلب مهمى درباره افراط و تفريط در ستايش افراد اشاره كرده، مىفرمايد: «مدح و ستايشِ بيش از حدّ استحقاق، تملق است و كمتر از استحقاق، عجز و درماندگى و يا حسد است»؛ (الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ آلاِسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ، وَالتَّقْصِيرُ عَنِ آلاِسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ). شك نيست كه مدح و ستايش در حد اعتدال، كارى است بسيار پسنديده، زيرا از يكسو سبب تشويق شخصى مىشود كه كارى در خور ستايش انجام داده و يا فضيلتى ازنظر اوصاف انسانى دارد، و احساس مىكند كه افراد، قدردانِ كارها و صفات او هستند و همين امر او را در ادامه راه دلگرم مى سازد، به گونه اى كه مشكلات را به راحتى تحمل مى كند. از سوى ديگر هنگامى كه ديگران ببينند افراد نيكوكار و يا كسانى كه موصوف به صفات انسانى هستند مورد مدح و ستايش قرار مىگيرند، آنها نيز تشويق مى شوند و همين امر سبب گسترش كارهاى نيك و صفات نيك در جامعه مى شود. به همين دليل در هر عصر و زمان به خصوص در عصر ما برنامه هايى براى بزرگداشت افراد و دادن جوايز به آنها در حضور جمعى از شخصيتها برپا مى شود و بهترين ها را ستايش و تشويق مى كنند تا درسى براى همگان باشد ونشانه اى از حق شناسى و قدردانى از سوى مديران جامعه تلقى شود. ولى اين كارِ نيك و پرفايده هرگاه دستخوش افراط و تفريط گردد تبديل به ضد خواهد شد و آثار بد فراوانى خواهد داشت و اگر از حد بگذرد شكل تملق وچاپلوسى به خود مى گيرد كه از زشت ترين كارهاست؛ كارى است آميخته با دروغ و اظهار ذلت! كارى است كه چه بسا سبب گمراهى افرادى خواهد شد كه مورد ستايش واقع مى شوند و آنها در آغاز ممكن است آن اغراق گويى ها را باطل بدانند ولى كم كم آن را صحيح پندارند و گمراه شوند و اينگونه افراد اگر از مديران و روساى جامعه باشند آثار سوء اين حالت به مردم هم سرايت مى كند وآنها نيز زيان مى بينند. به همين دليل امام علیه السلام مى فرمايد: مدح و ستايشِ بيش از استحقاق، تملق است (و تمام زيانهاى آن را دربر دارد). ولى اگر مدح و ثنا كمتر از استحقاق باشد؛ يعنى گوينده نخواهد يا نتواند حق آن را به جاى آورد و يا كار مهمى را كه از طرف سر زده كم ارزش بشمرد وصفات فضيلت او را كم اهميت معرفى كند، از يكى از اين دو چيز ممكن است سرچشمه بگيرد كه: يكى مربوط به گوينده ازنظر ذاتى است و ديگرى در ارتباطش با طرف مقابل: ازنظر ذاتى آن است كه در بيان ارزش خدمات وصفات اشخاص ناتوان باشد و نتواند حق مطلب را ادا كند و در صورت دوم مانعى جلوى او را مى گيرد كه حق مطلب را ادا كند و آن ممكن است غالبآ حسد و گاه كينه و عداوت و زمانى حفظ منافع مادى باشد. @nahj_ir
را از بیاموزیم (۲۵۴) وقال علیه السلام:الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الاِسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ، وَالتَّقْصِيرُ عَنِ الاِسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ.  حکمت ۳۴۷ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : مدح و ستايشِ بيش از حدّ استحقاق، تملّق است و كمتر از استحقاق، عجز ودرماندگى و يا حسد است. بخش دوم: از همين رو امام علیه السلام مى فرمايد: (مدح و ستايش كمتر از استحقاق، ناشى از عجز و درماندگى و يا حسد است). قرآن مجيد بارها مومنان و مجاهدان و افرادى را كه كارهاى مهمى انجام داده اند ستايش مى كند. درمورد فداكارى اميرمومنان على علیه السلام در «ليلة المبيت» مى فرمايد: «(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)؛ یعنی: بعضى از مردم (باايمان و فداكار، همچون على علیه السلام در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر صلی الله علیه و آله) جان خود را براى خشنودى خدا مى فروشند؛ و خداوند به بندگان مهربان است». در سوره «دهر»، هجده آيه درباره فداكارى اميرمومنان علیه السلام و همسرش زهراى مرضيه و فرزندانش امام حسن و امام حسين: كه سه روز روزه گرفتند و طعام افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند بيان داشته و كار آنها را بسيار ستوده و وعده انواع نعمتهاى بهشتى را به آنها داده است. در آيه ولايت (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) خاتمبخشى اميرمومنان علیه السلام را در حال نماز ستوده است. درباره ياران پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نيز نمونه هاى فراوانى هست؛ از جمله «(لَقَدْ رَضِىَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحآ قَرِيبآ)؛ یعنی: خداوند از مومنان ـ هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند ـ راضى و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست، ازاينرو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد وپيروزى نزديكى به عنوان پاداش نصيب آنها فرمود». از اين قبيل آيات در قرآن فراوان ديده مى شود كه همه آنها درسى است براى ما كه بايد كارهاى نيك نيكوكاران و صفات برجسته آنها را در برابر آنها و در مقابل مردم ستود تا هم آنها تشويق شوند و هم ساير مردم درس بگيرند. ولى اين حكم، استثنايى هم دارد و آن جايى است كه اگر كسى را پيش روى او مدح و ثنا بگوييم مغرور مىشود و همان غرور، او را طلبكار از مردم و گاهى طلبكار از خدا مىسازد و گاه سبب درجازدن يا عقبگرد او مى شود. ازاينرو در حديثى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مى خوانيم: «إذا مَدَحْتَ أخاکَ فِي وَجْهِهِ فَكَأَنَّما أَمْرَرْتَ عَلى حَلْقِهِ الْمُوسى؛ یعنی: هنگامى كه برادرت را پيش روى او مدح و ثنا بگويى مانند اين است كه تيغ بر گلويش كشيده باشى». پایان شرح حکمت ۳۴۷ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی @nahj_ir
را از بیاموزیم (۲۵۵) وقال علیه السلام: مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ، وَمَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ، وَمَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ، وَمَنْ كَابَدَ الاُْمُورَ عَطِبَ، وَمَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ، وَمَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ. وقال علیه السلام: وَمَنْ كَثُرَ كَلاَمُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَمَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قُلَّ حَيَاؤُهُ، وَمَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ، وَمَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ. وَمَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ، فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذلِکَ الاَْحْمَقُ بِعَيْنِهِ وَالْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ يَنْفَدُ. وَمَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ، وَمَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلاَمَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ كَلاَمُهُ إِلاَّ فِيَما يَعْنِيهِ.  حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : هركس به عيب خود بنگرد از عيبجويى ديگران بازمى ماند و هركس به آنچه خدا به او روزى داده راضى شود بر آنچه از دست داده اندوهناك نمى گردد، و آنكس كه تيغ ستم بركشد (سرانجام) خودش با آن كشته مى شود و كسى كه (بى مقدمه) به سراغ كارهاى سخت رود هلاك مى شود و هركس خود را در گرداب هاى خطرناك بيفكند غرق مى شود و آنكس كه در موارد سوءظن وارد شود متهم مى گردد. (امام علیه السلام فرمود:) آنكس كه زياد سخن مى گويد زياد اشتباه مى كند و آنكس كه زياد اشتباه كند حيائش كم مى شود و كسى كه حيائش كم شود تقوايش نقصان مى يابد و كسى كه تقوايش نقصان يابد قلبش مى ميرد و كسى كه قلبش بميرد داخل آتش دوزخ مى شود. كسى كه به عيوب مردم بنگرد و آن را بد شمرد ولى براى خويش آن را خوب بداند، احمق واقعى است و قناعت، سرمايه اى است فناناپذير و آنكس كه فراوان ياد مرگ كند به اندكى از دنيا راضى مى شود. آنكس كه بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مى شود سخن كم مى گويد مگر در آنجا كه به او مربوط است. ان شاالله از شماره بعد به شرح و تفسیر این توصیه های مولایمان خواهیم پرداخت. توصیه هایی که تاثیر فوق العاده ای در تنظیم رفتار اجتماعی ما خواهد داشت. @nahj_ir