eitaa logo
نهج البلاغه 📜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
653 ویدیو
27 فایل
📍مطالعه ترتیبی کتاب ارزشمند نهج البلاغة 🖇به همراه شرح مختصر ارتباط با ادمین 👇 Yazahra256 کپی آزاد به شرط: _ 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح حکمت ۴۲ قسمت ۱.mp3
2.14M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 1⃣ ⭕️ بیماری و پاک شدن گناهان 🎙حجت الاسلام
‍ 🌷 – قسمت 1⃣ ✅ پدرم مریض بود. می‌گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوب خوب شد. همه فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می‌دانستند. عمویم به وجد آمده بود و می‌گفت: « چه بچه خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر. » آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند، که همه یا خیلی بزرگتر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند. به همین خاطر، من شدم عزیزکردﺓ پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم. ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می‌کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای قایش برایم لذت‌بخش بود. دورتادور خانه‌های روستایی را زمین‌های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین‌های گندم و جو، تاکستان‌های انگور. از صبح تا عصر با دخترهای قد و نیم‌قد همسایه توی کوچه‌های باریک و خاکی روستا می‌دویدیم. بی‌هیچ غصه‌ای می‌خندیدیم و بازی می‌کردیم. عصرها دم غروب با عروسک‌هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می‌رفتیم روی پشت‌بام خانة ما. تمام عروسک‌ها و اسباب‌بازی‌هایم را توی دامنم می‌ریختم، از پله‌های بلند نردبان بالا می‌رفتیم و تا شب می‌نشستیم روی پشت‌بام و خاله‌بازی می‌کردیم. 🔰ادامه دارد....🔰 @nahjamira
🔴 دزدی که علی دست او را قطع کرد، و او ثنای علی را میگفت❗️ 🔻اصبغ نباته می گوید: 🔻در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی (علیه السلام)بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی (علیه السلام ) امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. 🔻آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. 🔻در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود به بدگویی بر علیه امام علی علیه السلام تحریک نماید، لذا به او گفت: 🔻«ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟! او در جواب ابن کوا چنین گفت: 🔻دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست. 🔻دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است. » 🔻بعد از این مدح و ثنای زیبا، ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر علی علیه السلام رسانده و گفت: 🔻یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید. 🔻امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید: «ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!» 🔻او پاسخ داد: «یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟» 🔻امیرمؤمنان علیه السلام دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند. 🔻آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده و فرمود: ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.» 📚بحارالانوار، ج٣٤ص٢٦٧ 📚التحصین ابن طاووس، ص٦١٣ ✨✨✨✨✨✨ 🔷🔹اگر با شمشيرم بر بينی مومن بزنم، كه دشمن من باشد، با من دشمنی نخواهد كرد، و اگر تمام دنيا را بر منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد... 📚 ،حکمت ۴۵
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 💠 آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است. 📒 نهج البلاغه، حکمت2 🌹شرح حکمت2 (۱) 🔻امیر المومنین سه عامل از عوامل خفت و ذلت در نهج البلاغه را بیان فرمودند. 1⃣ اول طمع: تفاوت طمع با حرص در این است که طمع کار به آنچه که از مال و قدرت و احترام و شهرت متعلق به دیگران است چشم دوخته است اما حریص دوست دارد مال و مقام بیشتری داشته باشه ، چه در دست دیگران باشه چه نباشد. 🔻شش اثر برای طمع ورزی در نهج البلاغه بیان شده است: 1. خواری و ذلت: 1.1 در حکمت 2 1.2 درحمکت226 که فرمودند: « طمع کار همواره زبون و خوار است». 1.3 درانتهای بند 4 خطبه 160 که امیرالمومنین در مورد حضرت عیسی (ع) فرمودند: «آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید». 2. بردگی که بالاترین مصداق خفت و ذلت است: در حکمت 180 میفرمایند:«طمع ورزی بردگی همیشگی است» 3. آفت تفکر و بی اثر کردن عقلانیت :درحکمت 219 میفرمایند :« قربانگاه اندیشه ها زیربرق طمع ورزی ها است». 4.هلاکت : 4.1 در حکمت 275 می فرمایند: «طمع به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشنده آبى كه پيش از سيراب شدن گلو گيرش شد، و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود». 4.2 در بند 14 نامه 31خطاب به فرزند عزیزشان فرمودند: «بپرهيز از آن كه مركب طمع ورزى، تو را به سوى هلاكت به پيش راند، اگر توانستى كه بين تو و خدا هیچ صاحب نعمتى قرار نگيرد، (یعنی امید و طمع به غیر خدا نداشته باشی) چنين باش، زيرا تو، روزى خود را دريافت مى كنى، و سهم خودت را بر مى دارى، و مقدار اندكى كه از طرف خداى سبحان به دست مى آورى، بزرگتر و با ارزش تر ازمال فراوانى است كه از دست بندگان دريافت مى کنی». 5. مقدم کردن دنیا بر آخرت یا به تعبیر قران کریم (فروختن آخرت باقی به دنیای فانی است): در بند 7 خطبه 91 در صفات والای فرشتگان می فرمایند: «طمع ها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند». 6. ایجاد ناامیدی و یاس : در حکمت 108 در حالات قلب می فرمایند: «پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را از بین خواهد برد». 🎙 حجت الاسلام مهدوی‌ ارفع 🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
ادمین بین الطلوعین: 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ در ۱۹۲ روز 🔷 سهم روز دوم 🔻حکمت ۱۳ تا ۲۵ ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : چون نشانه های نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسی نعمتها را از خود دور نسازيد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : كسی را كه نزديكانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا باشد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : هر فريب خورده ای را نمی شود سرزنش كرد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : كارها چنان در سیطرهٔ تقدير است كه چاره انديشی به مرگ می انجامد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : (از امام پرسيدند كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: موها را رنگ كنيد و خود را شبيه يهود نسازيد يعني چه؟ ) فرمود: پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اين سخن را در روزگاری فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، اما امروز كه اسلام گسترش يافته و نظام اسلامی استوارشده، هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 (در باره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده، باطل را نيز ياری نكردند. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : آن كس كه در پی آرزوی خويش تازد، مرگ او را از پای درآورد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردی نمی لغزد جز آنكه دست خدا او را بلندمرتبه می سازد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : ترس با نااميدی و شرم با محروميت همراه است و فرصتها چون ابرها مي گذرند، پس فرصتهای نيك را غنيمت شماريد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : ما را حقّی است اگر به ما داده شود، وگرنه بر پشت شتران سوار شويم و برای گرفتن آن برانيم هر چند راه رفتن ما در شب به طول انجامند. (اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعنی اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترك شتر چون بنده بنشينيم.) ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : كسی كه كردارش او را به جایی نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايی نخواهد رسانيد. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : كفاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن و آرام كردن مصيبت ديدگان است. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 📒 : ای فرزند آدم! زمانی كه می بينی خداوند انواع نعمتها را به تو می رساند، در حالیکه تو معصيت كاری، بترس. ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 〰〰〰〰〰〰〰〰 @nahjamira
‍ 🌷 – قسمت 2⃣ ✅ بچه‌ها دلشان برای اسباب‌بازی‌های من غنج می‌رفت؛ اسباب‌بازی‌هایی که پدرم از شهر برایم می‌خرید. می‌گذاشتم بچه‌ها هر چقدر دوست دارند با آن‌ها بازی کنند. شب، وقتی ستاره‌ها همة آسمان را پر می‌کردند، بچه‌ها یکی‌یکی از روی پشت‌بام‌ها می‌دویدند و به خانه‌هایشان ‌می‌رفتند؛ اما من می‌نشستم و با اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌هایم بازی می‌کردم. گاهی که خسته می‌شدم، دراز می‌کشیدم و به ستاره‌های نقره‌ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می‌زدند، نگاه می‌کردم. وقتی همه‌جا کاملاً تاریک می‌شد و هوا رو به خنکی می‌رفت، مادرم می‌آمد دنبالم. بغلم می‌کرد. ناز و نوازشم می‌کرد و از پشت‌بام مرا می‌آورد پایین. شامم را می‌داد. رختخوابم را می‌انداخت. دستش را زیر سرم می‌گذاشت. برایم لالایی می‌خواند. آن‌قدر موهایم را نوازش می‌کرد، تا خوابم می‌برد. بعد خودش بلند می‌شد و می‌رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می‌گرفت. آن‌ها را توی سینی می‌چید تا صبح با آن‌ها برای صبحانه نان بپزد. صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می‌شدم. نسیم روی صورتم می‌نشست. می‌دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می‌شستم و بعد می‌رفتم روی پای پدر می‌نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می‌گرفت و توی دهانم می‌گذاشت و موهایم را می‌بوسید. پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک‌بار از روستاهای اطراف گوسفند می‌خرید و به تهران و شهرهای اطراف می‌برد و می‌فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست می‌آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می‌کرد. در این سفرها بود که برایم اسباب‌بازی و عروسک‌های جورواجور می‌خرید. 🔰ادامه دارد....🔰 @nahjamira
🌹 سهم ختم نهج البلاغه، از حکمت ۲۶ تا حکمت ۳۱ ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 💠 كسی چیزی را در دل پنهان نكند جز آنكه در لغزشهاي زبان و رنگ رخسار، آشكار خواهد شد. 📒 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 💠 با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است. 📒 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 💠 برترين زهد، پنهان داشتن زهد است. 📒 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 💠 هنگامي كه تو زندگي را پشت سر مي گذاري و مرگ به تو روي مي آورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود. 📒 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 💠 هشدار! هشدار! به خدا سوگند! خداوند چنان پرده پوشی كرده كه می پنداری تو را بخشيده است. 📒 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 💠 (از ايمان پرسيدند، فرمود:) شناخت پایه های ایمان: ايمان بر چهار پايه استوار است، صبر، يقين، عدل و جهاد. صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد. شوق، هراس، زهد، انتظار. آن كس كه اشتياق بهشت دارد، شهوتهايش كاستي گيرد، و آن كس كه از آتش جهنم مي ترسد، از حرام دوري مي گزيند، و آن كس كه در دنيا زهد مي ورزد، مصيبتها را ساده پندارد، و آن كس كه مرگ را انتظار مي كشد در نيكی ها شتاب مي كند. يقين نيز بر چهار پايه استوار است، بينش زيركانه، دريافت حكيمانه واقعيتها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان. پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيتها نگريست، حكمت را آشكارا بيند، و آنكه حكمت را آشكارا ديد، عبرت آموزي را شناسد، و آنكه عبرت آموزي شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مي زيسته است. و عدل نيز بر چهار پايه برقرار است، فكري ژرف انديش، دانشي عميق و به حقيقت رسيده، نيكو داوري كردن، استوار بودن در شكيبايي. پس كسي كه درست انديشيد به ژرفاي دانش رسيده، و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه زلال شريعت نوشد، و كسي كه شكيبا باشد در كارش زياده روي نكرده با نيكنامي در ميان مردم زندگي خواهد كرد. و جهاد نيز بر چهار پايه استوار است، امر به معروف، نهي از منكر، راستگويي در هر حال، و دشمني با فاسقان، پس هر كس به معروف امر كرد، پشتوانه نيرومند مومنان است، و آن كس كه از زشتي ها نهي كرد، بيني منافقان را به خاك ماليد، و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه پايداري كند حقي را كه بر گردن او بوده ادا كرده است، و كسي كه با فاسقان دشمني كند و براي خدا خشم گيرد، خدا هم براي او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد. شناخت اقسام كفر و ترديد: و كفر بر چهار ستون پايدار است، كنجكاوي دروغين، ستيزه جويي و جدل، انحراف از حق، و دشمني كردن، پس آن كس كه دنبال توهم و كنجكاوي دروغين رفت به حق نرسيد. و آن كس كه به ستيزه جويي و نزاع پرداخت از ديدن حق نابينا شد، و آن كس كه از راه حق منحرف گرديد، نيكويي را زشت، و زشتي را نيكويي پندارد و سرمست گمراهي گشت، و آن كس كه دشمني ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و كارش سخت، و نجات او از مشكلات دشوار است. و شك چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسيدن، دودل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن. پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد، شب تارش به صبح نمی رسد( از تاريكي شبهات بيرون نخواهد آمد) و آن كس كه از هر چيزي ترسيد همواره در حال عقب نشینی است، و آن كس كه در ترديد و دودلي باشد زير پاي شيطان كوبيده خواهد شد، و آن كس كه تسليم حوادث گردد و به تباهي دنيا و آخرت گردن نهاد، هر دو جهان را از كف خواهد داد. (سخن امام طولاني است چون در اين فصل، حكمتهاي كوتاه را جمع آوري مي كنم از آوردن دنباله سخن خودداری كردم) 📒 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹شرح (4) 🔻دوم افشا کردن مشکلات شخصی نزد دیگران: 🔷اگر افشا کردن مشکلات شخصی نزد متخصص برای حل مشکل باشد مثل مراجعه مریض به پزشک یا مراجعه به قاضی اشکالی ندارد. اما مقصود امیرالمومنین مواردی است که انسان مشکلات و گرفتاری های خودش را پیش دیگران بازگو می کند، در حالی که نه آنها میتوانند کاری بکنند نه مسئولیتی دارند. در خطبه 105 می فرمایند:« خدا را، مبادا شكايت نزد كسى بريد كه نمى تواند آن را بر طرف سازد، و توان گره گشايى از كارتان ندارد». واین باعث ذلت و خواری میشود. 🔷در حکمت 427 فرمودند: «كسى كه از نياز خود نزد مؤمنى شكايت كند، گويى به پيشگاه خدا شكايت برده است، و كسى كه از نيازمندى خود نزد كافرى شكوه كند، گويى از خدا شكوه كرده است». لذا بردن شکایت و مشکلات شخصی نزد مومن هم برای اینکه مومن برای رفع آن دعا بکند و حاجت ما را نزد خدا ببرد اشکال ندارد. 🔷 مقصود کلی حکمت 2 این است که در مقابل این افشای مشکلات، انسان رازداری را تمرین بکنیم یعنی انسان مشکلات خودش را، که بخشی مالی ،خانوادگی و شخصی است باید بتواند در سینه خودش مدیریت بکند لذا حضرت در حکمت 6 فرمودند:« سينه خردمند صندوق راز اوست....» و این رازداری در حکمت 48 به عنوان نشانه صحت اندیشه بیان شده وفرمودند:«پيروزى در دورانديشى، و دور انديشى در به كار گيرى صحيح انديشه، و انديشه صحيح به راز دارى است». 🔷 در حکمت 162 فرمودند : «آن كس كه راز خود را پنهان دارد، اختيار آن در دست اوست». 🔷در بند 10 نامه 31 خطاب به امام مجتبی می نویسند: « هر گاه خدا را بخوانى، ندايت را مى شنود، و چون با او راز دل گويى راز تو را مى داند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پيشگاه او مطرح كن، تا غم هاى تو را بر طرف كند و در مشكلات تو را يارى رساند». ✅ در نتیجه این صبر وبردباری در نگه داشتن اسرار و زبان بستن از افشای اسرار خودش یک فضیلت بسیار بزرگ است مخصوصا برای کسانی که میخواهند یک مسئولیت بزرگ به عهده بگیرند یا مسئولیتی برعهده دارند. در حکمت 176 می فرمایند : «بردبارى و تحمّل مشکلات، ابزار رياست است». که به آن سعه صدر(سینه گشاده) می گویند. ✅ نتیجه مراقبت ازاسرار و مشکلات شخصی در بند 2 خطبه 99 می فرمایند : « پس در عزّت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد، و فريب زينت ها و نعمت ها را نخوريد و مغرور نشويد و از رنج و سختى آن نناليد و ناشكيبا نباشيد، زيرا عزّت و افتخارات دنيا پايان مى پذيرد، و زينت و نعمت هايش نابود مى گردد، و رنج و سختى آن تمام مى شود». 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع 🔷🔷🔹✨🌿🌹🌿✨🔹🔷🔷