eitaa logo
قرآن و حدیث و نهج البلاغه
329 دنبال‌کننده
551 عکس
9 ویدیو
1 فایل
به ذره گر نظر لطف بو تراب کند بر آسمان رود و کار آفتاب کند
مشاهده در ایتا
دانلود
حکمت 2 : شناخت ضد ارزش ها (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ . و درود خدا بر او، فرمود : آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پُست كرده ، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده ، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است. @nahjjj97
💠 به پدر و مادرت اُف مگو ✨ سوره اسراء آیه 23 @nahjjj97
۱۴ مهرسال۹۷ برنامه تلاوت روزانه | صفحه صد و سی و هشتم، سوره مبارکه انعام @nahjjj97
🔔 بهترین بی نیازی⁉️ 👌بهترین بی نیازی ترک آرزوهاست. 🌸 ع 📘 ۳۴ @nahjjj97
حكمت 3 : شناخت ضد ارزش ها(اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِى بَلْدَتِهِ . و درود خدا بر او ، فرمود : بْخل ننگ و ترس نقصان است . و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كُند مى سازد و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است. @nahjjj97
حکمت 4 : ارزش هاى اخلاقى و ضد ارزش ها(اخلاقى ، تربيتى) وَ قَالَ [عليه السلام] الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى . و درود خدا بر او ، فرمود : ناتوانى ، آفت و شكيبايى ، شجاعت و زُهد ، ثروت و پرهيزكارى ، سپرِ نگه دارنده است : و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندى . @nahjjj97
فرمودند: 👌در آغاز سرما خود را بپوشانيد، و در پايانش آن را دريابيد زيرا با بدنها همان می كند كه... ☝️ @nahjjj97
دوستان جان شب همگی بخیر در نظر دارم از خطابه های امیر بیان و از حکمتهای بلند حضرت امیر نیز در کانال قرار دهم چنانچه بابت بلند بودن مطالب و کمبود وقتتان قادر به مطالعه کامل نشدید در ای دی بنده اطلاع دهید تا مطالب بلند بارگذاری نشود و در آخر هم تشکر می کنم بابت تحمل کم کاریهای بنده @M_kayhane
خطبه اول حضرت امیر در باره آفرینش زمین و آسمان
خطبه‌ هاى امير مؤمنان عليه السلام و فرمان‌هاى او،و در آن گزيدۀ سخنان او آمده است كه همچون خطبه است، در مجلس‌هاى محدود، نه در حضور عام و در جنگ‌هاى بنام، و پيش‌آمدهاى ايّام . كه در آن آغاز آفرينش آسمان و زمين و آدم را بيان فرمايد. سپاس خدايى را كه سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهاى او ندانند، و كوشندگان حق او را گزاردن نتوانند. خدايى كه پاى انديشه تيزگام در راه شناسايى او لنگ است، و سر فكرت ژرف رو به درياى معرفتش بر سنگ. صفتهاى او تعريف ناشدنى است و به وصف درنيامدنى، و در وقت ناگنجيدنى، و به زمانى مخصوص نابودنى. به قدرتش خلايق را بيافريد، و به رحمتش بادهارا بپراكنيد، و با خرسنگها لرزه زمين را در مهار كشيد. سرلوحه دين شناختن اوست، و درست شناختن او، باور داشتن او، و درست باور داشتن او، يگانه انگاشتن او، و يگانه انگاشتن، او را به سزا اطاعت نمودن، و به سزا اطاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن، چه هر صفتى گواه است كه با موصوف دوتاست و هر موصوف نشان دهد كه از صفت جداست، پس هر كه پاك خداى را با صفتى همراه داند او را با قرينى پيوسته، و آن كه با قرينش پيوندد، دوتايش دانسته، و آن كه دوتايش خواند، جزء جزءاش داند، و آن كه او را جزء جزء داند، او را نداند، و آن كه او را نداند در جهتش نشاند، و آن كه در جهتش نشاند، محدودش انگارد، و آن كه محدودش انگارد، معدودش شمارد. و آن كه گويد در كجاست؟ در چيزيش در آرد، و آن كه گويد فراز چه چيزى است؟ ديگر جايها را از او خالى دارد. بوده و هست، از نيست به هستى در نيامده است. با هر چيز هست، و همنشين و يار آن نيست، و چيزى نيست كه از او تهى است. هر چه خواهد پديد آرد، و نيازى به جنبش و وسيلت ندارد. از ازل بيناست و تا به ابد يكتاست، دمسازى نداشته است تا از آن جدا افتد و بترسد كه تنهاست. آفرينش را آغاز كرد و آفريدگان را به يكبار پديد آورد، بى آنكه انديشه اى به كار برد، يا از آزمايشى سودى بردارد، يا جنبشى پديد آرد يا پتياره اى را به خدمت گمارد. از هر چيز به هنگام بپرداخت، و اجزاى مخالف را با هم سازوار ساخت، و هر طبيعت را اثرى بداد و آن اثر را در ذات آن نهاد. از آن پيش كه بيافريند به آفريدگان دانا بود، و بر آغاز و انجامشان بينا، و با سرشت و چگونگى آنان آشنا. سپس خداى پاك فضاهاى شكافته و كرانه هاى كافته و هواى به آسمان و زمين راه يافته را پديد آورد، و در آن آبى روان كرد. آبى كه موجهاى آن يكديگر را مى شكست، و هر يك بر ديگرى مى نشست. آب را بر پشت بادى نهاد سخت و زنده و هر پايدارى را در هم شكننده. باد را بفرمود تا آب را باز دارد و فرو سو آمدنش نگذارد و درآن مرز بماند. هواى شكافته در زير باد به جريان، و آب جهنده بر بالاى آن روان. سپس بادى نازا آفريد تا خروشنده را بگرداند و موج دريا را برانگيزاند. باد چنان كه گويى مشكى راپياپى و سخت بوزيد، از برخاستنگاهى دور و ناپديد. باد را بفرمود تا آب مى جنباند يا در فضايى تهى ميراند، سرآب را به پايان آن برد و جنبنده آن را به آرام آن رساند تا آنكه كوهه ها از بر، و كفها بر سر آورد، پس خدا آن كف آسمان موجى از سيلان باز داشته، زبرين سقفى محفوظ، بلند و افراشته بى هيچ ستون بالا رفته و برپا، و بى ميخ و طناب استوار و برجا. پس آسمانها را به ستاره هاى رخشان و كوكبهاى تابان بياراست، و بفرمود تا خورشيد فروزان و ماه تابان، در چرخ گردان و طارم سبك گذران و آسمان پر ستاره روان، به گردش برخاست. سپس ميان آسمانهاى زبرين را بگشود و از گونه گون فرشتگانش پر نمود: گروهى از آنان در سجده اند و ركوع نمى گزارند، و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند. گروهى ايستاده و صف ناگسسته، و گروهى بى هيچ ملالت لب ازتسبيح نابسته. نه خواب دارند و نه بى هوشى، نه سستى گيرند و نه فراموشى، و گروهى از آنان امينان وحى اويند، كه كلام خدا را به پيامبرانش مى رسانند، و قضاى الهى را بر مردمان مى رانند، و گروهى نگاهبان بندگان اويند و در بانان درهاى جنان او، و گروهى ازآنان پايهاشان پايدار در زمين است، و گردنهاشان بر گذشته از آسمان برين. تنومندى و ستبريشان از حد برون است، و دوشهاشان براى برداشتن عرش متناسب و موزون. ديده ها از هيبت بر هم و پرها به خود فراهم. در پس حجاب عزت و پرده هاى قدرت مستور و دست نامحرمان از ساحت قدس آنان دور. نه براى پروردگار در وهم خود صورتى انگارند، و نه صفتهاى او را چون صفتهاى آفريدگان پندارند. نه او را در مكانى دانند، و نه وى را همانندى شناسند و بدان اشارت رانند. صفت آفرينش آدم (علیه السلام) پس پاك خداى با عظمت، از زمين گونه گون طبيعت خاكى فراهم كرد، از زمين نرم و ناهموار و از شيرين آن و از نمكزار. بر آن خاك، آب ريخت تا پاك شد، و با ترى محبت اش بياميخت تا چسبناك شد. پس صورتى از آن پديد آورد، با اندامهاى بايسته، و عضوهاى جدا و به يكديگر پيوسته. آن را بخشكانيد تا يك لخت شد و زما @nahjjj97
نى اش بداشت تا سخت شد، چنان كه اگر بادى بدان مى وزيد بانگش به گوش مى رسيد. پس از دم خود در آن دميد تا به صورت انسانى گرديد: خداوند ذهنها، كه آن ذهنها را به كار گيرد، و انديشه اى كه تصرف او را پذيرد. با دست و پايى در خدمت او و اعضايى در اختيار و قدرت او. با دانشى كه بدان حق را از باطل جدا كردن داند، و مزه ها و بويها و رنگها و ديگر چيزها را شناختن تواند. با طبيعتهاى متضاد و سركش و سرشتهاى با هم خوش، گرم با سرد درآميخته و ترى بر خشكى ريخته و حيرت همه را برانگيخته. پس، از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند ادا كنند و عهدى را كه پذيرفته اند وفا كنند. سجده او را از بن دندان بپذيرند، خود را خوار و او را بزرگ گيرند، و فرمود: (آدم راسجده كنيداى فرشتگان! فرشتگان به سجده افتادند جز شيطان) كه ديده معرفتش از رشك تيره شد و بدبختى بر او چيره، خلقت آتش را ارجمند شمرد و بزرگ مقدار و آفريده از خاك را پست و خوار، پس خدايش مهلت بخشيد كه خشم را سزاوار بود، و كامل شدن بلا و آزمايش را در خور و بكار، و وفاى به وعده را چه كسى كند چون پروردگار! و پروردگار فرمود: (همانا تو از واپس افكندگانى كه تا رسيدن رستاخيز بمانى.) پس خداى سبحان آدم را در خانه اى آرام داد، جايگاهى در امان و بى بيم، با زندگى فراخ و پر نعيم، و او را از شيطان بترسانيد كه دشمنى است لئيم. اما دشمن او برنمى تافت كه آدم با نيكوكاران در بهشت به سر برد، كوشيد تا او را از راه به در برد. او را بفريفت تا يقين را به گمان فروخت و آتش دو دلى بر و بار عزم او را بسوخت. شادمانى بداد و بيم خريد، فريب خورد و پشيمانى كشيد. سپس خداى سبحان در توبه را به روى او گشاد، و كلمه رحمت بر زبان او نهاد، و به دو وعده بازگشت به جنت داد، و او را بدين سراى فرود آورد كه خانه رنج و امتحان است و زادن فرزندان، و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى گزيد، و ازآنان به زبان وحى پيمان ستد و هر پيامبرآن را شنيد، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به ديگران برساند، و اين هنگامى بود كه بيشتر آفريدگان از فطرت خويش بگرديدند و طومار عهد درنورديدند، حق او را نشناختند و برابراو خدايانى ساختند. شيطانهاآنان را از خداشناسى به گمراهى كشيدند، و پيوندشان را با پرستش خدا بريدند. پس هر چند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند. با حجت و تبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاى خدا چشم دوزند. از آسمانى بالا برده و زمينى زيرشان گسترده، و آنچه بدان زنده اند و چسان مى ميرند و نا پاينده اند، و بيماريهاى پير كننده و بلاهاى پياپى رسنده، و هيچ گاه نبود كه خدا آفريدگان را بى پيامبر بدارد، يا كتابى در دسترس آنان نگذارد، يا حجتى بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست دريغ دارد. پيامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در كار خويش درنماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پيامبر پيشين نام پيامبر پس از خود را شنفته، و گاه وصف پي امبر پسين را به امت خويش گفته. زمان اين چنين گذرى شد، و روزگار سپرى. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آن كه خداى سبحان محمد (صلی الله علیه وآله) را پيامبرى داد تا دور رسالت را به پايان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پيامبران ممهور، و نشانه هاى او در كتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور، حالى كه مردم زمين هر دسته به كيشى گردن نهاده بودند، و هر گروه پى خواهشى افتاده، و در خدمت آيينى ايستاده، يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتى كه سزاى او نيست بدو بسته، يا به بتى پيوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهى به رستگارى كشاند و از تاريكى نادانى رهاند. سپس ديدار خود را براى محمد (صلی الله علیه وآله) گزيد و جوار خويش او را پسنديد و از اين جهانش رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشيند، و بيش سختى اين جهان نبيند. پس بزرگوارانه او را ديدار ارزانى داشت و او ميراثى كه پيامبران مى نهند براى شما گذاشت، چه آنان امت خويش را وا نگذارند مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانه اى معين: كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پيداست، واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزيمت آن معين، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهايش مفهوم، مطلق و مقيدش پديدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسير شده، و نا مفهومش تعبيرشده، از حكمى كه بدانند و انجام دادنى است، و آنچه ندانند و واگذاردنى است، حكمى است وجوب آن در قرآن معين، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حكمى كه سنت گويد بايد، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شايد، و حكمى كه در وقتى خاص بر مكلف نوشته است، و چون وقتش سپرى شد تكليف هشته است، و حرامهايى ناهمسان، با كيفرهايى سخت و يا آسان، گناهى بزرگ كه كيفرش آتش آن جهان است، و گن
اهى خرد كه براى توبه كننده اميد غفران است، يا آنچه مقبول، ميان دشوار و آسان است. از اين خطبه است كه حج را ياد كرده است زيارت خانه اش را فريضه كرد بر شما مردمان كه قبله اش ساخت براى همگان، و آمدن گاه مسلمانان، تا بدان درآيند چون چارپايان و بدان پناه برند چون كبوتران، و دو نشانه براى دينداران: فروتنى برابر عظمت او، و اعتراف به عزت او، و از آفريدگانش آن را گزيد كه چون دعوت او شنيد در گوش كشيد، و به جان و دل خريد. اينان به راه افتادند، و پا برجاى پاى پيامبران نهادند، و چون فرشتگان گرد عرش بر پاى بندگى ايستادند. بر سودهاى روز بازار عبادت هر دم فزودند، و به هنگام تشريف، مغفرت او را از يكديگر ربودند. خدا كعبه را براى اسلام نشان، و براى پناهندگان خانه امان ساخت، رفتن به سوى خانه را واجب گرداند، و حق آن را بشناساند و بندگان را به زيارت آن خواند كه فرمود: (بر هر كس كه تواند، زيارت خانه واجبى از سوى خداى بى انبازاست، و آن كه سرباز زند خدا از جهانيان بى نياز است.) @nahjjj97
۱۵ مهرسال۹۷ برنامه تلاوت روزانه | صفحه صد و سی و نهم، سوره مبارکه انعام @nahjjj97
نامه شماره یک حضرت امیر به مردم کوفه متن عربی رسائل أمير المؤمنين (عليه السلام ) باب المختار من كتب مولانا أمير المؤمنين علي ( عليه السلام ) و رسائله إلى أعدائه و أمراء بلاده و يدخل في ذلك ما اختير من عهوده إلى عماله و وصاياه لأهله و أصحابه 1- و من كتاب له ( عليه السلام ) إلى أهل الكوفة عند مسيره من المدينة إلى البصرة : مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ فَكُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِيفُ وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَايَعَنِي النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لَا مُجْبَرِينَ بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَيْشَ الْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِيرِكُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ . متن فارسی باب گزيدۀ نامه‌هاى مولاى ما امير مؤمنان است،به دشمنان و فرمانگزاران او در شهرها، و در اين باب گزيده‌اى از عهدنامه‌ها به كاركنانش و وصيتها كه به كسان و يارانش فرموده، آمده است. به مردم كوفه، هنگامى كه از مدينه به بصره مى رفت از بنده خدا، على اميرمومنان، به مردم كوفه كه در ميان انصار پايه اى ارجمند دارند، و در عرب مقامى بلند! من شما را از كار عثمان آگاه مى كنم، چنانكه شنيدن آن همچون ديدن بود: مردم بر عثمان خرده گرفتند. من يكى از مهاجران بودم بيشتر خشنودى وى را مى خواستم و كمتر سرزنشش مى نمودم، و طلحه و زبير آسانترين كارشان آن بود كه بر او بتازند، و برنجانندش و ناتوانش سازند. عايشه نيز سر بر آورد و خشمى را كه از او داشت، آشكار كرد و مردمى فرصت يافتند و كار او را ساختند. پس مردم با من بيعت كردند، نه نادلخواه و نه از روى اجبار بلكه فرمانبردار و به اختيار. و بدانيد كه مدينه مردمش را از خود راند، و مردم آن در شهر نماند. ديگ آشوب جوشان گشت، و فتنه برپاى و خروشان. پس به سوى امير خود شتابان بپوييد و در جهاد با دشمنتان بر يكديگر پيشى جوييد! ان شاءالله. @nahjjj97
حکمت 5 : شناخت ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى،سياسي،اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ. و درود خدا بر او ، فرمود : دانش، ميراثى گرانبها ، و آداب ، زيورهاى هميشه تازه ، و انديشه ، آيينه اى شفاف است. @nahjjj97
⁉️ بر سجاده سنت یا بدعت!؟ 👌پاسخ از ابن قیم جوزیه (شاگرد ) ▫️با مشخص شدن سیره عملی رسول الله صلی الله علیه و آله در سجده گامی به سوی مذاهب اسلامی برداشته خواهد شد البته اگر تقلید کورکورانه مانع نشود، مع الاسف تعصب مذموم از عوامل اصلی انحراف است «أولو كان آباؤهم لا يعقلون شيئا ولا يهتدون» راه علاج این رذیله اخلاقی تبعیت از خاتم الأنبياء والمرسلين می باشد. 🔘آن حضرت -روحی له الفداء- بنا بر روایات فرقین بر خاك، سنگ و حصير سجده ميكرده و هرگز بر فرش، سجاده، لباس و ... كه الآن مخالفین بر آن سجده ميكنند سجده نميكرده، سجده بر چنين چيزهایی از هايي است كه به سبب دوری از در ميان آنان رايج شده! ▪️ ابن قیم جوزیة (عالم سلفی سرشناس) با صراحت لهجه، از کیفیت سجده پیامبر صلی الله علیه و آله خبر میدهد: 📒«وكذلك ترى أحدهم لا يصلى إلا على سجادة، ولم يصل رسول الله عليه السلام على سجادة قط ولا كانت السجادة تفرش بين يديه، بل كان يصلى على الأرض، وربما سجد فى الطين، وكان يصلى على الحصير» 📚 إغاثة اللهفان ج ۱ ص ۲۱۸ 📝«و آنها جز بر سجاده نماز نمیخوانند درحالیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز بر سجاده نماز نمیخواند و سجاده برایشان پهن نمیشد بلکه بر سجده میکرد و شاید بر سجده کرده باشد، و بر نماز میخواند» 📒«وقد صلى النبى عليه الصلاة والسلام على حصير قد اسودّ من طول ما لبس، فنضح له بالماء وصلى عليه، ولم يفرش له فوقه سجادة ولا منديل، وكان يسجد على التراب تارة، وعلى الحصى تارة، وفى الطين تارة، حتى يرى أثره على جبهته وأنفه» 📚 إغاثة اللهفان ج ۱ ص ۲۶۸ 🔖اسکن bit.ly/2zTvJfB 📝و پیامبر صلی الله علیه و آله برحصیری خوانده بود که از فرط استفاده به رنگ سیاه در آمده بود پس با آب شستشو داده شد و پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن نماز خواند بدون اینکه روی آن سجاده یا پارچه ای پهن شده باشد، و گاهی اوقات بر خاک، گاهی بر سنگریزه و گاهی بر گل سجده میکرد بطوریکه اثر آن بر پیشانی و بینی اش مشاهده میشد» ♨️کلام علامه ابن قیم؛ موقف فقه امامیه در مبحث سجده را تایید میکند و ردی است بر بدعت سجده به طریقه ی مخالفین. 💥يا معاشر المسلمين به برگردید و اصرار بر بدعت نورزید «وَ مَنْ یَعْصِ الله وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ» ▫️ براساس سنت معصومین علیهم السلام و سیره سلف سجده بايد بر زمين (خاك و سنگ) و چيزهاى غير خوراكى كه از زمين مىرويد باشد و سجده بر خاك از همه بهتر است، زيرا سجده تذلل و خشوع در برابر پروردگار است و زمانى كه نمازگزار، پيشانى را كه اشرف اعضاى بدن است بر خاك مىمالد، عبوديت خويش را به نهايت مىرساند. قطعه اى از خاك پاك را به صورت درآورده تا هم بر خاك سجده كرده باشند و هم از طهارت محل سجده که از شرايط صحت نماز است اطمينان داشته باشند. برگرفته از کانال حقیقت شیعه @nahjjj97
حکمت 6 : ارزش هاى رازدارى و خوشرويي (اخلاقى،سياسي،اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ . و درود خدا بر او ، فرمود : سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى ، و شكيبايى ، گورستان پوشاننده عيب هاست . و يا فرمود : پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست ، و انسان از خود راضى ، دشمنان او فراوانند. @nahjjj97
۱۶ مهرسال۹۷ برنامه تلاوت روزانه | صفحه صد و چهلم، سوره مبارکه انعام @nahjjj97
حکمت 7 : ايثار اقتصادى و آخرت گرايي (اخلاقى ، اقتصادى) وَ قَالَ [عليه السلام] وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِى عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِى آجَالِهِمْ . و درود خدا بر او ، فرمود : صدقه دادن دارويى ثمر بخش است ، و كردار بندگان در دنيا ، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است. @nahjjj97
متن عربی 15- و من دعاء له ( عليه السلام ) كان ( عليه السلام ) يقول إذا لقي العدو محاربا : اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ أُنْضِيَتِ الْأَبْدَانُ اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَكْنُونُ الشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ الْأَضْغَانِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ . متن فارسی و چون دشمن را آماده جنگ مى ديد، مى گفت :خدايا دلها به سوى تو روانه است، و گردنها به درگاه تو كشيده، ديده ها به آستان تو دوخته و گامها در راه تو نهاده، و تن ها در خدمت تو لاغر گرديده. خدايا دشمنيهاى پوشيده آشكار است و در خروش، و ديگهاى كينه در جوش. خدايا به تو شكوه آريم كه پيامبرمان را ميان خود نداريم، و دشمنان ما بسيار است و هر يكى مان چيزى را خواستار خدايا! ميان ما و دشمنانمان به حق داورى فرما، كه تو بهترين داورانى. نامه حضرت امیر .راز و نیاز با خدا.
متن عربی 4- و من خطبة له ( عليه السلام ) و هي من أفصح كلامه ( عليه السلام ) و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير : بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْيَاءِ وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ وَ كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِيهُونَ الْيَوْمَ أُنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَيَانِ عَزَبَ رَأْيُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّي مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ لَمْ يُوجِسْ مُوسَى ( عليه السلام ) خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ الْيَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَى سَبِيلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَأْ . متن فارسی به راهنمايى ما از تاريكى درآمديد، به ذروه برترى برآمديد. از شب تاريك برون شديد و به سپيده روشن درون شديد. كر باد گوشى كه بانگ بلند را نشنود! و آن كه بانگ بلند او را كر كند، آواى نرم در او چگونه اثر كند؟ دلى كه از ترس خدا لرزان است، پايدار و با اطمينان است. پيوسته پيمان شكنى شما را مى پاييدم، و نشان فريفتگى را در چهره تان مى ديدم. راه دينداران را مى پيموديد، و آن نبوديد كه مى نموديد. به صفاى باطن درون شما را مى خواندم، و بر شما حكم ظاهر مى راندم. بر راه حق ايستادم، و آن را از راههاى گمراهى جدا كردم، و به شما نشان دادم. حالى كه مى پوييديد، و راهنمايى نمى ديديد، چاه مى كنديد، و به آبى نمى رسيديد، و اين اشارت است كه گوياتر از صد مقالت است. روى رستگارى نبيند آن كه خلاف من گزيند، چه از آن روز كه حق را ديدم، در آن دو دل نگرديدم. بيم موسى نه برجان بود كه بر مردم نادان بود، مبادا گمراهان به حيلت چير شوند و بر آنان امير. امروز حق و باطل آشكار است و راه عذر بر شما بسته، و آن كه بر لب جوى نشسته است، از بيم تشنگى رسته. (و از خطابهای آن حضرت با مضمون اندرز به مردم) @nahjjj97
💠 امام علی علیه السلام: وقتی برای گفتار، زمان مناسبی نمی بینی... @nahjjj97