eitaa logo
نهج‌البلاغه‌آقـاامیرالمؤمنیـن
17.7هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
12 فایل
‌✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56
مشاهده در ایتا
دانلود
حکمت های شگفتی آور ۳ در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: دشمنى، رنج ها و سختی هایی هلاک کننده دارد. سید رضی می گوید : منظور امام از«قحم» مهلكه ها است زيرا دشمنى آنان را به هلاکت می رساند و از اين باب است كه گفته مي شود:«قحمة الاعراب» آن سالهاى قحطى است كه ايشان را فرا گيرد و اموالشان را نابود گرداند و معنى «تقحم» نيز همين است. البته در مورد معنى اين جمله معنی ديگرى نيز گفته شده و آن اين است كه خشكى صحرا ناچارشان سازد تا به شهرها رو آورند و یا به کلامی دیگر خشكسالى روستائيان را از سرزمين خود به مناطق سبز و آباد مى كشد. @nahjolbalaghe5
حکمت های شگفتی آور ۴ در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: چون زنان به بلوغ (نص الحقاق) رسيدند خويشاوندان پدرى برای سرپرستی سزاوارترند. سید رضی می گوید : «نص الحقائق» هم روایت شده است و نص نهايت هر چيز است و رسيدن به پايان آن چون «نص در رفتن» و آن منتهاى سرعتى است كه چهار پا تواند رفت .و مى گويى «نصصت الرجل عن الامر» منظور اينست كه آنقدر سؤال از كسى بشود كه آنچه در آن زمينه ميداند بيان كند بنابر اين «نص الحقائق» بمعنى رسيدن به مرحله بلوغ است كه همان پايان دوره كودكى است و آن هنگامى است كه كودك پاى به دوران جوانى مى نهد و اين از فصيح ترين و غريب ترين كنایات از اين مرحله است منظور امام اين است : هنگامى كه زنان بدين مرحله رسيدند خويشاوندان پدرى از خويشاوندان مادرى به آنان نزديك ترند اگر محرم باشند چون برادران و عموها و به شوى دادن او اگر بخواهند و حقاق ستيز مادر است با خويشاوندان پدرى بر سر دختر كه هر يك از آن دو به ديگرى مى گويد كه من سزاوارتر به او هستم گويند از اين معنى است حاققته حقاقا، مانند جادلته جدالا و گفته اند: نص الحقاق رسيدن عقل است به كمال و آن بالغ شدن است چه قصد امام از آوردن اين كلمه هنگامى است كه در آن حقوق و احكام واجب مى شود و آنان كه «نص الحقايق»گفته اند، از حقايق جمع حقيقت را فهمیده اند اين معنى را ابوعبيد آورده است اما نظرمن اين است كه منظور از«نص الحقاق» اين است كه زن به مرحله اى برسد كه در آن سن، ازدواجش جايز باشد و بتواند درحقوق خود تصرف كند اين در حقيقت تشبيه به «حقاق» در شتر است چرا كه «حقاق» جمع «حق» است و آن شترى است كه سه سالگى را به پايان رسانيده و به چهارمين سال در آمده است و در اين هنگام به حدى رسيده كه می توان بر آن سوار شد و تند راند و حقائق نيز جمع حقه است پس هر دو روايت به يك معنى باز مى گردد و اين معنى به روش عرب شبيه تر است تا معنى كه آورده شد. @nahjolbalaghe5
حکمت های شگفتی آور ۵ در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: ايمان به صورت نقطه سفيد در دل ظاهر مى شود و هراندازه كه ايمان افزايش يابد، نقطه سفید فراخ تر می گردد. سید رضی می گوید : و لمظه همانند نقطه سياه است يا مانند آن از سپيدى و از همين باب گفته شده است: «فرس المظ»(اسب المظ)، كه به اسبى گفته مى شود كه بر لبش نقطه سفيدى وجود داشته باشد. @nahjolbalaghe5
حکمت های شگفتی آور ۶ در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: هرگاه كسى طلبی دارد که نمی داند وصول می شود یا نه بايد هنگامى كه آن را مى ستاند زكاتش را بدهد. سید رضی می گوید : بنابر اين «دين ظنون» آن است كه طلبكار نمى داند آيا مى تواند از بدهكار وصول كند يا نه گاه اميدوار است به گرفتن آن و گاه نااميد از ستاندنش اين از فصيح ترين سخنان است همچنين هر كارى كه طالب آن هستى و نمى دانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود،آن را«ظنون»گويند و گفته اعشى شاعر عرب از همين باب است آنجا كه مى گويد: چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه و از محلى كه باران گير باشد دوراست نمى شود آن را همچون فرات، كه پر از آب است و كشتى و شناگر ماهر را از پا در مى آورد، قرار داد «جد» چاه قديمى بيابانى را گويند و ظنون آن است كه معلوم نيست آب دارد يا نه. @nahjolbalaghe5
حکمت های شگفتی آور ۸ در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: همانند قمارباز پیروز منتظر نخستين پيروزى از تيرهاى قمار خود است. سید رضی می گوید : منظور از«ياسرون»كسانى هستند كه به وسيله پيكان هاى تير بر سر شترى بخت آزمائى مى كنند و«فالج»كسى است كه پيروزشده است گفته مى شود«فلج عليهم و فلجهم»يعنى بر آنها پيروز شد و راجز گويد: چون دیدم که پیروز، پیروز شده است. @nahjolbalaghe5
حکمت های شگفتی آور ۷ و در حديث آن حضرت است، چون سپاهى را مشايعت كرد كه به جنگشان مى فرستاد فرمود: از زنان تا می توانید دوری کنید. سید رضی می گوید : يعنى به هنگام نبرد از ياد زنان و دل بستن به آنها دورى كنيد و با آنان همبسترمشويد زيرا اين كار بازوى حميت را سست كند و گره عزيمت ها را بگسلد و مانع تعقيب دشمن شود و جنگجو را از فرو رفتن در ميدان نبرد روى گردان سازد و هر چه انسان را از كارى باز مى دارد، گويند،«اعذب عنه» و«العاذب» و «العذوب» كسى كه از خوردن و آشاميدن روى بر تافته است. @nahjolbalaghe5
حکمت های شگفتی آور ۹ در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: چون (تنور) جنگ داغ می شد به رسول الله پناه می بردیم کسی از ما، به دشمن از او نزدیک تر نبود. سید رضی می گوید : معنى اين سخن اين است كه:وقتى ترس از دشمن بزرگ مي نمود و جنگ به گونه اى مى شد كه گويا جنگجويان را مي خواهد در كام خود فرو برد مسلمانان به پيامبر پناهنده مى شدند تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد و خداوند بوسيله او نصرت و پيروزى را بر آنان نازل فرمايد و در سايه آنحضرت ايمن گردند اما جمله «اذا احمر الباس» كنايه از شدت كارزار است در اين باره سخنان متعددى گفته شده كه بهترين آنها اين است كه امام داغى جنگ را به شعله هاى سوزان آتش تشبيه كرده است و آنچه اين معنى را تقويت مى كند اين است كه رسول الله(صلى الله عليه و آله)در روز حنين، در جنگ با هوازن چون جلادت مردان را ديد فرمود اكنون تنور جنگ داغ شد «وطيس»تنور آتش است همانگونه که ابرپاییزی گرد می‌آید.
حکمت ۲۶۱ چون خبر غارت بردن ياران معاويه را بر انبار شنيد خود پياده به راه افتاد تا به نخيله (منزلگاهى در نزديكى كوفه) رسيد مردم در نخيله بدو پيوستند و گفتند اى امير مومنان ما كار آنان را كفايت مى‌كنيم امام فرمود:به خدا! مرا از خودتان بی‌نیاز نتوانید کرد چگونه می‌توانید مرا از دیگران بی‌نیاز کنید اگر رعاياى پيش از من از ستم فرمانروايان خود شكايت می‌کردند من امروز از ستم رعيتم شكايت دارم گويا من پيروم و آنها زمامدار، یا من فرمانبر و محكوم و آنها فرمانروایانند. چون امام این نکته در یک ضمن سخنرانی طولانی فرمود که گزيده آن را در خطبه‌ها‌ی گذشته آوردم دو مرد از ياران وى نزد او آمدند، يكى از آن دو گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم اى امير مومنان فرمان ده تا انجام دهیم! امام فرمود: شما كجا و آنچه من مى‌خواهم كجا؟
حکمت ۲۶۲ و گفته اند حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت : چنين پندارى كه من اصحاب جمل را گمراه مى‌دانم؟ چنین نیست امام در پاسخ فرمود: اى حارث تو به پايين نگريسته اى و به بالا ننگريسته اى از اين رو حيران وسرگردان مانده اى تو حق را نشناخته اى تا بدانى اهل حق چه کسانی هستند و نيز باطل را هم نشناخته اى تا بدانى آنها كه راه باطل مى سپرند، كدام اند حارث گفت من با سعيد بن مالك و عبدالله پسر عمر كناره مى‌گيرم امام فرمود: «سعيد»و«عبد الله بن عمر» نه حق را يارى كردند و نه باطل را خوار ساختند.
حکمت ۲۶۳ علی (ع) فرمود : همنشين سلطان چون كسى است كه بر شير سوار شده ديگران به مقام او غبطه مي‌خورند و او خود بهتر از هر كس مى داند كه در كجا نشسته است @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۶۴ علی (ع) فرمود : به بازماندگان ديگران نيكى كنيد تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۶۵ علی (ع) فرمود : سخن حكيمان اگر درست باشد داروست و اگر نادرست باشد، درد است. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۶۶ و مردى از او خواست تا ايمان را به وى بشناساند امام فرمود: فردا نزد من آى تا با تو بگويم ومردم هم بشنوند تا اگر سخن مرا فراموش كردى ديگرى برايت حفظ و نگهدارى كند زيراسخن چون شكار رمنده است يكى آن را مى گيرد، ديگرى از دستش مى دهد. سید رضی می گوید : و پاسخ امام را از اين پيش آورديم و آن سخن اوست كه ايمان بر چهار شعبه است. (حکمت 31) @nahjolbalaghe5
🌷ز سوی عرش رحمن، نوید شادی آمد 🌷بشارت ای محبان، آمد 🌷کجایی یابن زهرا بده عیدی ما را 🌷که روح عشق و ایمان آمد 🌸 (ع) مبارک @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۶۷ علی (ع) فرمود : اى پسر آدم اندوه روز نيامده‌ات را بر امروزت ميفزا زيرا فردا، اگر از عمر تو باشد خداوند در آن روز، روزيت را خواهد داد. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۶۸ علی (ع) فرمود : دوستت را چندان دوست مدار بسا كه روزى دشمنت شود و دشمنت را چندان دشمن مدار بسا كه روزى دوستت گردد. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۶۹ علی (ع) فرمود : مردم در دنیا دوگونه عمل می‌کنند يكى در دنيا، براى دنيا كار مى كند دنیا او را را از آخرت مشغول داشته است و مى ترسد كه بازماندگانش گرفتار فقر شوند ولى (از فقر معنوى اخروى) خويش را در امان مي‌داند چنين كسى عمر خود را براى سود ديگران نابود مى كند و آن (گروه) ديگر در دنيا براى پس از دنیا كارمى كند پس بى آنكه كار كند بهره وى از دنيا پیش او می‌آید پس هر دو بهره (دنیا و آخرت) را با هم می‌برد و مالک هر دو سرا می‌شود و در درگاه خداوند آبرومند خواهد بود از خدا چیزی نمی‌خواهد که او را از آن منع کند. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۷۰ و گفته اند كه در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زيور كعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهايش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بيشتر است كعبه را چه نياز به زيور است؟ عمر تصمیم چنين كاری گرفت و از اميرالمومنين پرسيد امام فرمود: هنگامی که قرآن بر پيامبر (ص) نازل شد دارایی‌ها بر چهار نوع بود یکی دارایی (فرد) مسلمان است كه پس از آنها به ميان وارثانشان، به گونه اى كه مقرر شده، تقسيم مى شود «فيى ء» یا غنائم جنگی كه آن را بر مستحقان آن تقسیم کرد و سوم، خمس كه خداوند تقسيم آن را طريقه اى معين كرده است و چهارم صدقات كه خدا آن را در مصرف‌هاى معين قرار داده است و در آن هنگام زيورهاى «كعبه » بر آن بود و خداوند آنرا بر همان حال گذاشت نه اينكه از روى فراموشى آن را کنار گذاشته باشد و برای او، مکان آن زیور پنهان نمانده بود بنابر اين تو هم آنرا بر همان حال كه خدا و پيامبرش آنرا قرار داده اند باقى گذار «عمر» به او گفت:«اگر تو نبودى رسوا مي‌شديم » و زيورهاى كعبه را بحال خود واگذاشت. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۷۲ علی (ع) فرمود : اگر از این فتنه‌ها و لغزش‌گاه‌ها با قدرت بگذرم چیزهایی را تغییر خواهم داد.
حکمت ۲۷۱ و روايت شده است كه دو مرد را نزد او آوردند كه از مال خدا دزدى كرده بودند یكى از آن دو بنده بود از بيت المال مسلمانان و ديگرى در ملك مردمان امام علیه السلام فرمود : اما آن يكى از مال خداست و حدى بر او نيست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده است و اما ديگرى بر او حد جارى است سپس دست او را بريد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ 🔺️امام خامنه‌ای: را فرموده‌اند: «عید اللَّه الاکبر»؛ از همه‌ی اعیاد موجود در تقویم اسلامی این عید بالاتر است. ۱۳۸۸/۰۹/۱۵ عید امامت و ولایت،عید اکمال دین و اتمام نعمت بر همه شما خوان های گرامی مبارک باشد. @nahjolbalaghe5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۲۷۴ علی (ع) فرمود : علمتان را به جهل بدل نکنید و یقینتان را به شک اگر دانستید پس به دانشتان عمل کنید و اگر به یقین رسیدید اقدام کنید. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۷۳ علی (ع) فرمود : بدانید و یقین بدانید که خداوند برای بنده‌اش قرار نداده است اگر چه او بسيار چاره‌جو سخت‌كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد جز آنچه در علم الهی وعده فرموده است و ناتوانى بنده و كمى چاره جوئى وى موجب نمي‌شود، كه آنچه برايش مقرر گشته باو نرسد و آن کس که این حقیقت داند و آن را به کار بندد از همه مردم آسوده‌تر بوده و سود بيشتر خواهد برد وکس که این اندیشه را رها کند و در آن شک دارد از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است چه بسا صاحب نعمتى كه فريب نعمت خود خورد و اندك اندك راه عذابى الهى پويد و بسا مبتلايى كه خداوند بيازمايدش تا نعمتى دهد پس ای بهره مند، در شکر خدای خویش بیفزای و از شتاب بیجا دست بردار و بيش از آنچه تو را روزى است انتظار نداشته باش. @nahjolbalaghe5
حکمت ۲۷۵ علی (ع) فرمود : طمع کشانده انسان به هلاکت است و نجات نمی‌دهد ضمانت کننده‌ای است که وفا نمی‌کند بسا نوشنده‌ی آبی که پیش از سیراب شدن، آب گلوگیرش شود هر مقدار ارزش چيزى كه براى بدست آوردنش رقابت می‌کنند بيشتر باشد بهمان قدر مصيبت از دست دادنش زيادتر است و آرزوها چشم بصیرت را نابینا می‌کند و بخت و اقبال بدنبال کسی است که بدنبال آن نیست. @nahjolbalaghe5