الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سالروز شهادت جانسوز رئیس مذهب جعفری، حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام تسلیت باد.
نگرشی بر واژه ها و ترکیب ها
شَهِدَ اللَّهُ : خدا گواهی می دهد
قسط: عدالت
«قَآئِماً بِالْقِسْطِ»: (در میان بندگانش) دادگرانه رفتار میکند.
(با استفاده از سایت الکتاب و تفسیر احسن الحدیث)
نکته ای از تفسیر نمونه در ارتباط با آیه فوق :
شهادت خداوند بر یگانگى خویش چگونه است؟
منظور از شهادت خداوند، شهادت عملى و فعلى است نه قولى، یعنى: خداوند با پدید آوردن جهان آفرینش که نظام واحدى در آن حکومت مى کند، قوانین آن در همه جا یکسان، و برنامه آن یکى است، و در واقع یک واحد به هم پیوسته و یک نظام یگانه است، عملاً نشان داده که: آفریدگار و معبود، در جهان یکى بیش نیست، و همه از یک منبع، سرچشمه مى گیرند، بنابراین، ایجاد این نظام واحد، شهادت و گواهى خدا است بر یگانگى ذاتش.
اما شهادت و گواهى فرشتگان و دانشمندان، جنبه قولى دارد، چه این که آنها هر کدام با گفتارى شایسته خود، اعتراف به این حقیقت مى کنند و این گونه تفکیک در آیات قرآن فراوان است مثلاً در آیه إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ: خدا و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) درود مى فرستند (۱) درود از ناحیه خدا چیزى است و از ناحیه فرشتگان چیز دیگر، از ناحیه خدا، فرستادن رحمت است و از ناحیه فرشتگان تقاضاى رحمت.
البته گواهى فرشتگان و دانشمندان، جنبه عملى نیز دارد; زیرا آنها تنها او را مى پرستند و در برابر هیچ معبود دیگر، سر تعظیم فرود نمى آورند.
نکته ای از تفسیر نمونه در ارتباط با " مستغفرین بالاسحار " در آیه ۱۷ سوره آل عمران :
واژه سَحَر (بر وزن بشر) در اصل، به معنى پوشیده و پنهان بودن است و چون در ساعات آخر شب پوشیدگى خاصى بر همه چیز حکومت مى کند، نام آن سحر گذاشته شده است لغت سِحْر (بر وزن شعر) نیز از همین ماده است; زیرا شخص ساحر دست به کارهائى مى زند که اسرار آن از دیگران پوشیده و پنهان است عرب به ریه و شُش نیز گاهى سحر (بر وزن بشر) مى گوید و این هم به خاطر پوشیده بودن درون آن مى باشد.
اما چرا در میان اوقات شبانه روز، تنها به وقت سَحَر اشاره شده است در حالى که استغفار و بازگشت به سوى خدا در هر حال مطلوب است؟
این براى آن است که سحر به خاطر آرامش، سکوت و تعطیل کارهاى مادى و نشاطى که بعد از استراحت و خواب به انسان دست مى دهد، آمادگى بیشترى براى توجه به خداوند به او مى بخشد و این معنى را به آسانى با تجربه مى توان دریافت، حتى بسیارى از دانشمندان براى حل مشکلات علمى از آن وقت
استفاده مى کردند; زیرا چراغ فکر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پرفروغ تر و درخشان تر است و از آنجا که روح عبادت، استغفار، توجه و حضور دل مى باشد، عبادت و استغفار در چنین ساعتى از همه ساعات گران بهاتر خواهد بود.
#استاد_قرائتی
سوره آل عمران آیه ۱۹
«19» إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ
همانا دين (مورد پذيرش) نزد خداوند، اسلام (وتسليم بودن در برابر فرمان خداوند) است و اهل كتاب اختلافى نكردند، مگر بعد از آنكه علم (به حقّانيت اسلام) برايشان حاصل شد، (اين اختلاف) از روى حسادت و دشمنى ميان آنان بود و هركس به آيات خداوند كفر ورزد، پس (بداند كه) همانا خداوند حسابگرى سريع است.
پیام ها
1- ايمان به يگانگى، عدالت، عزّت و حكمت خداوند (كه در آيهى قبل بود،) زمينهى تسليم شدن انسان است. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»
2- لازمهى تسليم بودن در برابر خداوند، پذيرش اسلام به عنوان آخرين دين الهى است. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»
3- تجاوز از مرزهاى حق، سبب بروز اختلاف است. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ ... بَغْياً»
4- سرچشمهى بعضى از اختلافات مذهبى، حسادتها و ظلمهاست؛ نه جهل و بىخبرى. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ»
5- حسد، زمينهى كفر است. «بَغْياً ... وَ مَنْ يَكْفُرْ»
6- كتاب وعلم، به تنهايى سبب نجات نمىگردند. «أُوتُوا الْكِتابَ، جاءَهُمُ الْعِلْمُ، مَنْ يَكْفُرْ»
7- كسانى كه آگاهانه ايجاد اختلاف مىكنند، بزودى سيلى مىخورند. «سَرِيعُ الْحِسابِ»
#نهج_البلاغه
ضرورت پیروی از امامان علیهم السلام
فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ، وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا، فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً.
آن ها (دشمنان حق) در درياهاى فتنه فرو رفتند; بدعت ها را گرفته و سنت ها را رها نمودند (و کار به جايى رسيد که) مؤمنان کنار رفتند (و سکوت اختيار کردند;) ولى گمراهان و تکذيب کنندگان به سخن درآمدند.
ما مَحرم اسرار (پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)) و ياران راستين او و گنجينه داران و درهاى علوم وى هستيم و (البتّه) هيچ خانه اى را جز از درش وارد نمى شوند و هر کس از غير در وارد شود سارقش مى نامند.
#خطبه۱۵۴
#صحیفه_سجادیه
دعا برای عافیت و شکر بر آن
وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِي دِينِي وَ بَدَنِي ، وَ الْبَصِيرَةِ فِي قَلْبِي ، وَ النَّفَاذِ فِي أُمُورِي ، وَ الْخَشْيَةِ لَكَ ، وَ الْخَوْفِ مِنْكَ ، وَ الْقُوَّةِ عَلَى مَا أَمَرْتَنِي بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ ، وَ الِاجْتِنَابِ لِمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ.
(خدایا) و بر من منّت گذار، به تندرستی و امنیّت و سلامت در دین و بدنم و بینایی در دلم و قاطعیت در امورم و هراس برایت و بیم از حضرتت و توان و نیرو بر آنچه از طاعتت به من فرمان دادی و دوری از نافرمانیات نسبت به آنچه مرا از آن بر حذر داشتی.
#دعای۲۳
#استاد_قرائتی
سوره آل عمران آیه ۲۰
«20» فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ
(از اين رو) پس اگر با تو به گفتگو وستيز ومحاجّه برخاستند، (با آنها مجادله مكن و) بگو: من و پيروانم روى به خدا تسليم كردهايم. و به اهل كتاب (يهود و نصارى) و اميّين (مشركان بىسواد مكّه) بگو: آيا شما هم (در برابر خدا) تسليم شدهايد، پس اگر تسليم شدند و اسلام آوردند همانا هدايت يافتهاند و اگر سرپيچى كردند (نگران مباش، زيرا) وظيفهى تو فقط رساندن دعوت الهى است، (نه اجبار واكراه) و خداوند به حال و عمل بندگان بيناست.
نکته ها
اينكه مىگويند: سخن كز دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند، قانون كلّى نيست؛ زيرا سخن پيامبر از دل بود، ولى بر دل كفّار نمىنشست.
با آنكه حضرت از عمق دل مىفرمود: «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ» من با تمام وجود تسليم خدا هستم، امّا گروهى اعراض مىكردند؛ «وَ إِنْ تَوَلَّوْا»
محور اصلى دين، تسليم حقّ بودن است كه در آيهى قبل و اين آيه چهار بار مطرح شده است. «الاسلام، أسلمت، أسلمتم، أسلموا»
پیام ها
1- جدال و محاجّه، از خصلتهاى مخالفان انبياست. «فَإِنْ حَاجُّوكَ»
2- ابلاغِ رسالت واستدلال آرى، ولى ستيز با افراد لجوج ممنوع. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»
3- به مجادلات بىنتيجه و بيهوده، پايان دهيد. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»
4- در گفتگوها، موضع خود وياران خود را صريح اعلام كنيم. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ ... وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»
5- پيروان واقعى پيامبر، كسانى هستند كه تسليم خدا باشند. «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»
6- آنچه انسان را در برابر گفتگوهاى مغرضانه حفظ مىكند، اتصال به خداوند است. «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ»
7- انبيا با تمام وجود و با عشق و نشاط به خدا دل بستهاند. «وَجْهِيَ لِلَّهِ»
8- توجّه رهبر، بايد هم به افراد با فرهنگ باشد و هم به عوام مردم. «أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ»
9- كتابهاى آسمانى، يك سند فرهنگى ارزشمند براى جوامع بشرى است. در آيه مردم به دو دسته تقسيم شدهاند؛ فرهنگيان وعوام. «أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ»
10- هدايت واقعى، در سايهى تسليم بودن در برابر خداوند است. «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا»
11- انسان در انتخاب راه آزاد است، نه مجبور. «فَإِنْ أَسْلَمُوا ... وَ إِنْ تَوَلَّوْا ...»
12- علم و كتاب به تنهايى كافى نيست، چه بسا علم باشد، ولى تسليم نباشد.
«أُوتُوا الْكِتابَ ... وَ إِنْ تَوَلَّوْا»
13- ما مأمور انجام وظيفهايم، نه ضامن نتيجه. «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»
14- خداوند از طريق پيامبران، با مردم اتمام حجّت مىكند. «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»