َ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ * إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُوْلَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ); كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده ايم، بعد از آن كه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آن ها را لعنت مى كند; و همه لعن كنندگان نيز آن ها را لعن مى كنند. مگر آن ها كه توبه و بازگشت كردند، و (اعمال بد خود را با اعمال نيك) اصلاح نمودند، (و آنچه را كتمان كرده بودند; آشكار ساختند;) من توبه آن ها را مى پذيرم; كه من توّاب و رحيمم».
در واقع شخص گنهكار به خصوص كسى كه اصرار بر گناه داشته مانند بيمارى است كه نيروهاى خود را از دست داده است; هنگامى كه بيمارى قطع شد بايد به تقويت خويشتن بپردازد تا نيروهاى از دست رفته بازگردد و به صورت نخستين درآيد. تأثير گناه بر روح انسان نيز همين گونه است و جبران و اصلاح آن نيز از طريق انجام اعمال صالحه است.
آنگاه امام(عليه السلام) به سراغ پنجمين و ششمين مرحله كه آخرين اركان توبه و بالاترين مراحل آن هستند رفته، مى فرمايد: «پنجم، گوشت هايى را كه براثر حرام بر اندامت روييده با اندوه بر گناه آب كنى تا چيزى از آن باقى نماند و پوست به استخوانت بچسبد و گوشت تازه در ميان آن ها برويد و ششم آن كه به همان اندازه كه لذت و شيرينى گناه را به جسمت چشانده اى زحمت و مرارت طاعت را نيز به آن بچشانى»; (وَالْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالاَْحْزَانِ، حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ، وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، وَالسَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلاَوَةَ الْمَعْصِيَةِ).
البته اين مربوط به جايى است كه گوشت انسان از اموال حرام روييده باشد و تعبير به «حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ; تا پوستت به استخوانت بچسبد» نوعى تأكيد و مبالغه است. حداقل چنين شخصى كه در عيش و نوش و اموال حرام فربه شده بهوسيله گرفتن روزه هاى مستحب لاغر شود و بخش قابل توجهى از آن گوشت ها را از طريق روزه و رياضت آب كند.
قابل توجه اين كه اين دو مرحله يكى ناظر به جنبه هاى جسمى است و ديگرى ناظر به جنبه هاى روحى (هر چند هر دو از طريق جسم انجام مى شود); جسم را با رياضت لاغر مى كند و روح را با چشيدن زحمت طاعت، همان گونه كه در حال معصيت جسمش را با اموال حرام چاق و فربه كرد و روحش را با گناهانى مانند شنيدن انواع موسيقى ها و كارهاى حرام ديگرى كه از طريق جسم به روح منتقل مى شود.
در پايان مى فرمايد: «پس از انجام اين مراحل مى گويى: استغفر الله»; (فَعِنْدَ ذلِكَ تَقُولُ: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ»).
بنابراين استغفار بازيچه نيست و لقلقه زبان نمى باشد كه انسان هر زمان مرتكب گناهى شود بى آن كه شرايط توبه را فراهم كرده باشد با گفتن استغفرالله خود را راحت كند و گمان كند گناهش بخشوده شده و از عذاب الهى در امان است.
البته بعضى از اين مراحل شش گانه از اركان است و بعضى ديگر از شرايط كمال. به يقين چهار مرحله اول از اركان مى باشد زيرا بدون پشيمانى كه لازمه آن تصميم بر ترك در آينده است و بدون جبران مافات از حقوق الناس و حقوق الله حقيقت توبه حاصل نمى شود. ولى آب شدن گوشت هايى كه از حرام روييده و يا چشيدن مرارت طاعت براى از بين رفتن آثار لذت حرام، از مراحل كمال است.
به تعبير ديگر ـ آن گونه كه مرحوم امام خمينى(قدس سره)در مكاسب محرمه خود بيان كرده ـ دو مرحله اول، حقيقت توبه است، مرحله سوم و چهارم شرط پذيرش آن و مرحله پنجم و ششم شرط كمال آن است.
نكته ها
1. شرايط توبه واقعى
نخستين گام در سير و سلوك الى الله ازنظر عمل، توبه از گناه است; تا انسان از آثار گناهان پيشين از طريق توبه صحيح، پاك و پاكيزه نشود در حريم قرب پروردگار راهى نخواهد داشت.
در واقع توبه يك كلاس تربيتى مهم است زيرا اگر گنهكار راه بازگشت را به روى خود بسته ببيند از ادامه گناه پرهيز نخواهد كرد و پيش خود فكر مى كند: اكنون كه من رانده درگاه خدا شده ام آب از سرم گذشته چه يك قامت چه صد قامت.
امام سجاد(عليه السلام) حقيقت توبه را در مناجات تائبين به صورت بسيار زيبايى ترسيم كرده است: «إِلَهِى أَنْتَ الَّذِى فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ سَمَّيتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه; خداوندا! تو همان كسى هستى كه درى به سوى عفوت براى بندگانت گشوده اى و نام آن را باب توبه گذاشته اى و از همه گنهكاران دعوت كرده اى و فرموده اى: به سوى خدا بازگرديد و توبه كنيد; توبه اى خالص. اكنون كه اين باب رحمت گشوده است كسانى كه از آن
وارد نمى شوند چه عذرى دارند؟» همان گونه كه علماى اخلاق توبه را به عنوان گام نخستين، بسيار مهم مى شمارند فقها نيز آن را جزء واجبات مى دانند و بر همه واجب مى كنند كه اگر لغزشى از كسى سر زد بلافاصله توبه كند و در مقام جبران برآيد.
جالب اين است كه توبه در آيات قرآن در بسيارى از موارد به گنهكار نسبت داده شده ولى در پاره اى از موارد به خدا نسبت داده شده است: «(لَّقَدْ تَّابَ اللهُ عَلَى النَّبِىِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِى سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيق مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ); به يقين خداوند رحمت خود را شامل حال پيامبر و مهاجران و انصار، كه در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوك) از او پيروى كردند، نمود; بعد از آن كه نزديك بود دل هاى گروهى از آنها، از حقّ منحرف شود (و از ميدان جنگ بازگردند); سپس خدا توبه آن ها را پذيرفت، كه او درباره آنان مهربان و رحيم است!».
هر دو توبه به معناى بازگشت است ولى توبه بندگان بازگشت از گناه به اطاعت است و توبه خداوند بازگشت از مجازات به رحمت.
و جالب اين كه هر دو توبه در يك آيه از قرآن در كنار هم قرار داده شده است آن جا كه مى فرمايد: «(فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ); اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد، خداوند توبه او را مى پذيرد; (و از مجازات الهى; معاف مى شود، زيرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است».
درباره توبه، هم در آيات قرآن به طور گسترده بحث شده و هم در روايات. در قرآن مجيد بيش از هشتاد بار اين واژه و مشتقات آن استعمال شده است.
همه انبياى الهى هنگامى كه براى هدايت امت هاى مختلف مأموريت پيدا مى كردند قبل از هرچيز، آن ها را به توبه دعوت مى نمودند. هود و صالح و شعيب و ...(عليهم السلام) همه قوم خويش را به توبه دعوت كردند و همچنين پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله). اميرمؤمنان(عليه السلام) در وصيت نامه اى كه خطاب به امام مجتبى(عليه السلام)نوشته است مى فرمايد: «إِنْ قَارَفْتَ سَيئَةً فَعَجِّلْ مَحْوَهَا بِالتَّوْبَةِ; هر وقت مرتكب گناهى شدى هرچه سريع تر آن را بهوسيله توبه محو كن» و به مؤمنان هشدار داده شده است كه در مسأله توبه از تأخير و تسويف بپرهيزند.
و در جاى ديگر مى فرمايد: «مُسَوِّفُ نَفْسِهِ بِالتَّوْبَةِ مِنْ هُجُومِ الاَْجَلِ عَلَى أَعْظَمِ الْخَطَرِ; كسى كه در برابر هجوم اجل، توبه را به تأخير بيندازد خود را در معرض بزرگ ترين خطرات قرار داده است».
درباره توبه بحث هاى زيادى مطرح است كه در اينجانمى توان به تمام آن پرداخت، ازجمله اين كه قبول شدن توبه عقلى است يا نقلى؟ شرايط توبه و مراتب آن و آثار و بركاتش چيست؟ يكى از بحث ها نيز اين است كه توبه تا چه زمانى پذيرفته مى گردد؟ و چه زمانى درهاى توبه بسته مى شود؟ كه از آيات و روايات استفاده مى شود هنگامى كه انسان در آستانه مرگ قرار گرفت و چشم برزخى پيدا كرد درهاى توبه بسته مى شود.
قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّى تُبْتُ الاْنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً); توبه كسانى كه كارهاى بد انجام مى دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آن ها فرا مى رسد مى گويد: «الان توبه كردم!» پذيرفته نيست; و نه كسانى كه در حال كفر از دنيا مى روند; اين ها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده ايم».
امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) در حكمت مورد بحث شرايط توبه كامل و جامع را در عباراتى كوتاه و بسيار پرمعنا بيان فرموده كه چيزى فراتر از آن در امر توبه وجود ندارد.
چنين توبه اى است كه انسان را از هرگونه گناه و از تمام آثار وضعى و تكوينى آن پاك و پاكيزه مى كند و از نفوذ گناه در اعماق وجود انسان جلوگيرى مى نمايد.
البته گاه آلودگى انسان به اندازه اى است كه تصميم به توبه گرفتن كار آسانى نيست; زندگى او آلوده به انواع اموال حرام شده، شغل او و فكر او آلوده به گناه است. در اين گونه موارد تصميم شجاعانه اى لازم است كه توأم با امدادهاى الهى شود و انسان را از منجلاب گناه بيرون آورد. همانگونه كه در داستان معروف ابوبصير و همسايه توبه كارش آمده است.
2. سرگذشت عجيب همسايه ابوبصير
او مى گويد: همسايه اى داشتم كه از كارگزاران حكومت ظالم (بنى اميه يا بنى عباس) بود و از اين طريق اموال فراوانى را به دست آورده و مشغول عيش و نوش و لهو و لعب بود. اضافه بر اين، افراد فاسد را به مجلس خود دعوت مى كرد. بارها او را نصيحت كردم ولى دست برنداشت اما هنگامى كه زياد اصرار نمودم گفت: اى مرد! من آدمى آلوده به گناهم و تو مرد پاكى هستى اگر شرح حال مرا براى يارت امام صادق(عل
يه السلام)بازگو كنى اميد مى رود نجات يابم.
ابوبصير مى گويد:گفته هاى او در دل من اثركرد هنگامى كه خدمت امام صادق(عليه السلام)رسيدم شرح حال او را به آن حضرت عرض كردم. فرمود: هنگامى كه به كوفه بازگشتى او به ديدار تو مى آيد. به او بگو جعفر بن محمّد براى تو پيغام فرستاده و گفته است كه دست از اين كارها بردار، من بهشت را براى تو تضمين مى كنم.
ابوبصير مى گويد: وقتى به كوفه بازگشتم در ميان كسانى كه به ديدار من آمدند همسايه گنهكارم بود. هنگامى كه خواست برخيزد و برود اشاره كردم بنشين تا منزل خلوت شود من كارى با تو دارم. هنگامى كه منزل خلوت شد به او گفتم: حال تو را براى امام صادق(عليه السلام) شرح دادم امام(عليه السلام) فرمود: سلام مرا به او برسان و به او بگو اعمال ناشايست خود را ترك كند و در برابر آن، من بهشت را براى او تضمين مى كنم.
مرد همسايه با شنيدن اين سخن، سخت منقلب شد و گريه كرد. سپس گفت: تو را به خدا جعفر بن محمّد چنين پيامى به من داده است؟ ابوبصير مى گويد: قسم ياد كردم كه اين پيام آن حضرت است.
آن مرد گفت: همين كافى است و سپس از نزد من بيرون رفت.
بعد از چند روز كسى را به سراغ من فرستاد تا نزد او بروم. ديدم پشت در خانه ايستاده در حالى كه بدنش تقريباً برهنه است. گفت: اى ابوبصير! هرچه در منزل از اموال حرام بود آن ها را در راه خدا دادم. (يا به صاحبانش بازگرداندم) و تو مى بينى اكنون در چه حالم.
ابوبصير مى گويد: با كمك برادران شيعه، لباس (و ساير نيازمندى ها را) براى او گردآورى كردم (در حالى كه از تصميم و همت او سخت شگفت زده بودم).
مدتى گذشت بار ديگر به سراغ من فرستاد كه بيا من بيمارم. ابوبصير مى گويد: به سراغش رفتم و مرتباً براى درمان او مى كوشيدم ولى درمان ها سودى نبخشيد و سرانجام در آستانه رحلت از دنيا قرار گرفت.
ابوبصير مى گويد: در واپسين ساعات عمر در كنار او نشسته بودم و او بيهوش شد. هنگامى كه به هوش آمد صدا زد: اى ابوبصير! دوست تو به عهدش وفا كرد. اين سخن را گفت و چشم از دنيا فروبست.
ابوبصير اضافه مى كند: مدّتى بعد به زيارت خانه خدا رفتم; سپس براى زيارت امام صادق(عليه السلام) به مدينه آمدم هنگامى كه مى خواستم وارد منزل آن حضرت شوم در حالى كه يك پاى من در دالان خانه بود و پاى ديگرم در حياط خانه، امام(عليه السلام)از داخل اطاق صدا زد و فرمود: «يا أَبَا بَصِير قَدْ وَفَينَا لِصَاحِبِكَ; اى ابوبصير! ما به عهدى كه با دوست تو كرده بوديم وفا كرديم!».
امام رضا عليه السلام:
هر كس در ماه رمضان يك آيه از كتاب خدای عزّوجلّ بخواند، مثل كسى است كه در غير آن، ختم قرآن كرده باشد
مَن قَرَأَ في شَهرِ رَمَضانَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ عزّوجلّ كانَ كَمَن خَتَمَ القُرآنَ في غَيرِهِ مِنَ الشُّهورِ
بحارالأنوار جلد 96 صفحه341
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi