#امام_باقر(ع)
#جهنم به شهوات و لذت ها پوشیده شده؛ و #شهوات، انسان را به دوزخ
می کشاند.❌
کافی جلد2 صفحه 89
برای سلامتی امام زمان و تعجیل در ظهور یه #صلوات بفرستید☺🌹
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🕊🌴نجات نسل دو پرنده و تسلیم نخل خشکیده
🍁جابر بن یزید جُعفی حکایت کند:
در یکی از سال ها، به همراه حضرت باقرالعلوم علیه السلام رهسپار مکّه معظّمه شدم.
در بین راه، دو پرنده به سمت ما آمدند و بالای کجاوه امام محمّد باقر علیه السلام نشستند و مشغول سر و صدا شدند، من خواستم آن ها را بگیرم تا همراه خود داشته باشم، ناگهان حضرت با صدای بلند، فرمود: ای جابر! آرام باش و پرندگان را به حال خود واگذار، آن ها به ما اهل بیت عصمت و طهارت پناه آورده اند.
عرضه داشتم: مولای من! مشکل و ناراحتی آن ها چیست، که این چنین به شما پناهنده شده اند؟!
حضرت فرمود: آن ها مدّت سه سال است که در این حوالی لانه دارند و هرگاه تخم می گذارند تا جوجه شود، ماری در اطراف آن ها هست که می آید و جوجه های آن ها را می خورد.
اکنون پرندگان به ما پناهنده شده تا از خداوند بخواهم که آن مار را به هلاکت رساند؛ و من نیز در حقّ آن مار نفرین کردم و به هلاکت رسید؛ و پرندگان در امان قرار گرفتند.
جابر گوید: سپس به راه خود ادامه دادیم تا نزدیک سحر و اذان صبح به بیابانی رسیدیم؛ و من پیاده شدم و افسار شتر حضرت را گرفتم؛ و چون حضرت فرود آمد، در گوشه ای خم شد و مقداری از شن ها را کنار زد و در حال کنار زدن شن ها، چنین دعائی را بر لب های خود زمزمه می نمود: خداوندا! ما را سیراب و تطهیر و پاک گردان.
ناگهان سنگ سفیدی نمایان شد و امام علیه السلام آن سنگ را کنار زد و چشمه ای زلال و گوارا آشکار گردید، و از آن آب آشامیدم و نیز برای نماز وضو گرفتیم.
و بعد از خواندن نماز، سوار شدیم و به راه خود ادامه دادیم تا آن که صبحگاهان به روستائی رسیدیم، که نخلستانی کنار آن روستا بود، در آن جا فرود آمدیم؛ و حضرت کنار نخل خرمائی - که از مدّتها قبل خشک شده بود - آمد و خطاب به آن کرد و اظهار داشت: ای درخت خرما! از آنچه خداوند متعال در درون شاخه های تو قرار داده است، ما را بهره مند ساز.
جابر افزود: ناگهان دیدم درخت خرما، سرسبز و پربار شد و خود را در مقابل امام علیه السلام خم کرد؛ و ما به راحتی از ثمره آن می چیدیم و می خوردیم.
در همین اثنا، یک مرد عرب بیابان نشین که در آن حوالی بود، وقتی این معجزه را مشاهده کرد، به حضرت خطاب کرد و گفت: سحر و جادو کردید؟!
امام علیه السلام در پاسخ، به آن عرب خطاب نمود و به آرامی اظهار داشت:
ای مرد! به ما نسبت ناروا مده، چون که ما از اهل بیت رسالت هستیم؛ و هیچ کدام از ما ساحر و جادوگر نبوده و نیستیم، بلکه خداوند متعال از اسامی مقدّسه خود کلماتی را به ما آموخته است که هر موقع هر چه را بخواهیم و اراده کنیم، به وسیله آن کلمات، خداوند متعال را می خوانیم و تقاضا میکنیم، آن گاه دعای ما به لطف او مستجاب خواهد شد.
📚بحارالأنوار: ج، ص 248 و 38، به نقل از خرائج مرحوم راوند
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🌸💫امام على عليه السلام:
🔥با عقل ها، قله های دانش فتح می شود
بِالعُقولِ تُنالُ ذُروَةُ العُلومِ
📘غررالحكم، حدیث 4275
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
❤️امام علی علیه السلام می فرمایند:
🌿 هرگاه مردم چیزی از دین خود را برای بهبود دنیایشان ترک کنند خدا به رویشان درب ضرر و زیان بیشتر را می گشاید!
📚نهج البلاغه حکمت ۱۰۶
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
کلام نورانی حضرت مولا علی علیه السلام :
🦋خصلت های والای انسانی ، جز با عفت و ایثار ، کامل نمی گردد.
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
#امام_على (ع):
آن روز که همه چیز با هم ازدواج کردند «تنبلى» و «ناتوانى» به هم آمیخته و از آن دو فرزنى به نام «فقر و تنگدستى» متولد شد!
📚 بحارالأنوار، جلد ۷۸، صفحه ۵۹
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
📝حکایت_كوتاه
"عاقبت ثروتمندان و فقیران از نظر بهلول"
روزی بهلول در قبرستان بغداد کله های
مرده ها را تکان می داد ، گاهی پر از خاک
می کرد و سپس خالی می نمود.
شخصی از او پرسی:
بهلول ! با این " سر های مردگان " چه می کنی؟
گفت: می خواهم ثروتمندان را از فقیران و
حاکمان را از زیر دستان جدا کنم، لکن می بینم
همه یکسان هستند.
به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا، نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند ، برد از یک کفن بیش
@nahjolbalaghekhani
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•