نامه 42.mp3
6.82M
▶️ نامه ۴۲
🎙حجةالاسلاممحمدکاظمینیا
🌐 لینک مستقیم
#نامه_۴۲
(نامه به مصقلة بن هبيره شيبانى، فرماندار اردشير خرّه «فيروز آباد» از شهرهاى فارس ايران كه در سال 38 هجرى نوشته شد).
43.🩸🌿🦋👈بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ؛ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ. فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً، فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا. أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ، يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْه.
43.🩸🌿🦋👈سخت گيرى در مصرف بيت المال:
گزارشى از تو به من دادند كه اگر چنان كرده باشى، خداى خود را به خشم آورده اى، و امام خويش را نا فرمانى كرده اى. خبر رسيد كه تو غنيمت مسلمانان را كه نيزه ها و اسب هايشان گرد آورده و با ريخته شدن خون هايشان به دست آمده، به اعرابى كه خويشاوندان تواند، و تو را برگزيدند، مى بخشى.
به خدايى كه دانه را شكافت، و پديده ها را آفريد، اگر اين گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبك گرديده است. پس حق پروردگارت را سبك مشمار، و دنياى خود را با نابودى دين آباد نكن، كه زيانكارترين انسانى. آگاه باش، حق مسلمانانى كه نزد من يا پيش تو هستند در تقسيم بيت المال مساوى است، همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من گيرند.
نامه 43.mp3
10.16M
▶️ نامه ۴۳
🎙حجةالاسلاممحمدکاظمینیا
🌐 لینک مستقیم
#نامه_۴۳
(نامه به زياد بن أبيه در سال 39 هجرى آن هنگام كه امام با خبر شد، معاويه نامه اى به او نوشته، و به بهانه اينكه زياد برادر معاويه است مى خواهد او را فريب دهد).
44.🩸🌿🦋👈وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ. وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ لَا يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ، وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ. فَلَمَّا قَرَأَ زِيَادٌ الْكِتَابَ قَالَ شَهِدَ بِهَا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ، وَ لَمْ تَزَلْ فِي نَفْسِهِ حَتَّى ادَّعَاهُ مُعَاوِيَةُ.
44.🩸🌿🦋👈افشاى توطئه معاويه نسبت به زياد:
اطلاع يافتم كه معاويه براى تو نامه اى نوشته تا عقل تو را بلغزاند، و اراده تو را سست كند. از او بترس كه شيطان است، و از پيش رو، و پشت سر، و از راست و چپ به سوى انسان مى آيد تا در حال فراموشى، او را تسليم خود سازد، و شعور و دركش را بر بايد.
آرى ابو سفيان در زمان عمر بن خطّاب ادّعايى بدون انديشه و با وسوسه شيطان كرد كه نسبى را درست مى كند، و نه كسى با آن سزاوار ارث مى شود. ادّعا كننده چونان شترى بيگانه است كه در جمع شتران يك گله وارد شده تا از آبشخور آب آنان بنوشد كه ديگر شتران او را از خود ندانسته، و از جمع خود دور كنند. يا چونان ظرفى كه بر پالان مركبى آويزان و پيوسته از اين سو بدان سو لرزان باشد.
وقتى زياد نامه را خواند گفت به پروردگار كعبه سوگند كه امام عليه السلام به آنچه در دل من مى گذشت گواهى داد، تا آن كه معاويه او را به همكارى دعوت كرد.[قال الرضي قوله (علیه السلام) الواغل هو الذي يهجم على الشرب ليشرب معهم و ليس منهم فلا يزال مدفعا محاجزا؛ و النوط المذبذب هو ما يناط برحل الراكب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلك فهو أبدا يتقلقل إذا حث ظهره و استعجل سيره].
(سید رضی: «واغل» حيوانى است كه براى نوشيدن آب هجوم مى آورد امّا از شمار گله نيست و همواره ديگر شتران او را به عقب مى رانند، و «نوط مذبذب» ظرفى است، كه به مركب مى آويزند، كه هميشه به اين سو و آن سو مى جهد، و در حال حركت لرزان است).
نامه 44.mp3
12.79M
▶️ نامه ۴۴
🎙حجةالاسلاممحمدکاظمینیا
🌐 لینک مستقیم
#نامه_۴۴
سهم امروز نهج البلاغه در گروه قرار گرفت
خوندنش فراموش نشه❤️🌿
دراین گروه میتونید خوندنتون رو با "یاعلی مدد" اعلام کنید هر کسی تمایل داره میتونه عضو بشه
https://eitaa.com/joinchat/3370779360C0e06479784