eitaa logo
نهج البلاغه؛《ادایِ حقِ کلام》
9.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
155 فایل
هَمین‌است؛هَمین‌است؛هَمین‌است‌ فَقط‌حِـیدر‌امیرالمؤمنیـن‌است'👌 🕊قال العلی علیه السلام: تــَخَــفــّفــوا تَــلـحَــقــُوا....🕊. 🌴 خــادم کــانــال 👈 @khosravi11253 ✔️کانال #رایــحه_احکـ📙ــام👈 @khosravi1253 ✅ تبلیغات در۸کانالمون👈 @mmmm1253
مشاهده در ایتا
دانلود
4_351380474305708203.apk
10.09M
📲نرم افزار اندروید: نهج البلاغه کیمیا عالی☝️ ✴️ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭ: _ﻣﺘﻦ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﺴﺨﻪ ﺻﺒﺤﯽ ﺻﺎﻟﺢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺻﻮﺕ _3 ﺗﺮﺟﻤﻪ ﯼ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺷﺎﻣﻞ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﻬﯿﺪﯼ، ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﮑﺎﺭﻡ ﻭ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﺷﺘﯽ _ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮔﻮﯾﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﻬﯿﺪﯼ _ﺷﺮﺡ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺑﻦ ﻣﯿﺜﻢ _ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﻣﺘﻦ ﻭ ﺗﺮﺟﻤﻪ _ﺍﻣﮑﺎن ﺩﺭﺝ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ _ﺳﺎﺧﺖ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺷﺨﺼﯽ _ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﻋﺮﺑﯽ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻭ ﺷﺮﺡ _ﺍﻣﮑان ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﻴﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﻨﯿﺪ . ⃟⃟ ❤️ ⃟❤️ ⃟❀ ⃟❤️ ⃟❤️ ⃟✤ @nahjoolbalageh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امام علیه السلام به کسى که از آن حضرت مسئله پیچیده اى را پرسید فرمود : 🍃 همواره براى کسب آگاهى پرسش کن، نه براى ایجاد زحمت، زیرا جاهلى که در طریق فراگیرى علم گام برمىدارد شبیه به عالم است و عالمى که همواره اصرار بر مسائل پرپیچ وخم دارد شبیه جاهلى است که خود را به زحمت مى افکند. 📚 نهج البلاغه حکمت 320 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جستوجوگران حقيقت طلب و عالمان بهانه جو: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه روش سؤال صحيح را بيان كرده و فرق ميان جستوجوگران حق طلب را با پرسش كنندگان بهانه جو بيان مى دارد. «امام عليه السلام در پاسخ كسى كه از مسئله پيچيده اى سؤال كرده بود فرمود: براى فراگيرى سؤال كن، نه براى ايجاد دردسر (و بهانه جويى)»؛ (وَقال عليه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ: سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً). «مَعْضِلَة» به معناى مسئله پيچيده اى است كه انسان را به زحمت مى اندازد. «تعنت» به معناى به زحمت افكندن است. آنگاه دليلى براى اين سخن بيان مى كند كه خود درس بزرگى است، مى فرمايد: «زيرا جاهلى كه در مسير فراگيرى علم گام برمى دارد شبيه عالم است و عالمى كه از بيراهه مى رود شبيه جاهلى است كه هدفش بهانه جويى وبه زحمت افكندن است»؛ (فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيْهٌ بِالْعَالِمِ، وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ). «تَعسُّف» به معناى بيراهه رفتن است. اشاره به اينكه براى رسيدن به مطلوب و حل مشكلات، نخست انسان بايد روح حقيقت جويى و حق طلبى را در خود زنده كند. در غير اين صورت راه به جايى نخواهد برد. افرادى كه براثر جهل و نادانى، قبلاً درباره بعضى از مسائل موضع گيرى كرده اند و سپس به سراغ عالمى مى روند و از او سؤال مى كنند، به يقين هر آنچه را برخلاف ميل آنها باشد نخواهند پذيرفت يا در آن ترديد مى كنند. به عكس، كسى كه تصميم گيرى خاصى درباره مسائل نكرده و براى حل مشكلات خود به سراغ عالم مى رود تا پرده هاى جهل و نادانى را كنار زده او را به حقيقت امر آگاه سازد چنين جاهلى شبيه به عالم است و آن عالمِ بهانه جوى بيراهه رو شبيه جاهل، چون هرگز حرف حق را كه برخلاف تمايلات اوست نمى پذيرد. علامه مجلسى؛ در جلد 10 بحارالانوار، بابى تحت عنوان سؤالات مردم شامى از اميرمؤمنان عليه السلام در مسجد كوفه بيان كرده و كلام شريف بالا را به صورت بسيار مبسوطى ذكر كرده است. از امام حسين عليه السلام نقل مى كند كه اميرمؤمنان على عليه السلام در مسجد جامع كوفه بود، مردى شامى برخاست و سؤالاتى از آن حضرت كرد (وچون قرائن نشان مى داد هدفش رسيدن به حق نيست بلكه منظورش امتحان وبهانه جويى است) امام عليه السلام فرمود: براى درك حقايق سؤال كن نه براى بهانه جويى و به زحمت افكندن. در اينجا چشمهاى مردم به سوى اين صحنه متوجه شد. آن مرد شامى عرض كرد: به من خبر ده اولين چيزى كه خدا آفريد چه بود؟ فرمود: اولين مخلوق خدا نور بود. آنگاه سؤالاتى درباره آفرينش كوهها وناميده شدن مكه به «ام القرى» و طول ماه و خورشيد و جزر و مد و اسم واقعى ابليس در آسمانها و چگونگى ناميده شدن آدم به آدم و دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن و مقدار عمر حضرت آدم و اولين كسى كه شعرى سرود وسؤالات زياد ديگرى از اين قبيل پرسيد كه مرحوم علامه مجلسى آن را در حدود هشت صفحه ذكر كرده است. *نكته: وظيفه شاگرد در برابر استاد: علماى اخلاق براى عالم و متعلم، هركدام حقوقى برشمرده اند كه بدون رعايت آنها مسئله تعليم و تربيت ناقص خواهد بود. اين حقوق در بسيارى از موارد برگرفته از روايات يا آيات قرآن و گاه از دليل عقل و بناى عُقَلاست. در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام مى خوانيم: «إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لاَ تُكْثِرَ عَلَيْهِ السُّوَالَ... وَلا تُكْثِرْ مِنْ قَوْلِ قَالَ فُلانٌ وَقَالَ فُلانٌ خِلافاً لِقَوْلِهِ وَلا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ يُنْتَظَرُ بِهَا مَتَى يَسْقُطُ عَلَيْکَ مِنْهَا شَيْءٌ؛ حق عالم آن است كه زياد از او سؤال نكنى... و در محضر او گفتار اين و آن را بر ضد او نقل ننمايى و از طول مصاحبت با او اظهار ناراحتى نكنى، زيرا مَثَل عالم مَثَل درخت نخل است كه بايد انتظار بكشى كى از آن ميوه اى فرو مى ريزد». در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «إِذَا جَلَسْتَ إِلَى الْعَالِمِ فَكُنْ عَلَى أَنْ تَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْکَ عَلَى أَنْ تَقُولَ وَتَعَلَّمْ حُسْنَ الاِْسْتِمَاعِ كَمَا تَعَلَّمُ حُسْنَ الْقَوْلِ وَلا تَقْطَعْ عَلَى حَدِيثِهِ؛ هنگامى كه نزد عالم مى نشينى بيش از آنچه مايل هستى بگويى سكوت كن و از او بشنو و خوب گوش فرا دادن را بياموز همانگونه كه خوب سخن گفتن را مى آموزى و هرگز كلام او را قطع مكن». از نكاتى كه از داستان موسى و خضر عليهما السلام در قرآن مجيد استفاده مى شود نيز اين است كه در برابر عالم نبايد عجله و بى تابى نشان داد، بلكه بايد صبر كرد تا حقيقت را بيان كند..  🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 فلسفه نماز _ دوری از کبر 🔻امیرالمومنین علیه السلام : خداوند متعال بندگان مومن خود را به وسیله نمازها... برای آرامش دست و پا و اندام دیگرشان و خشوع دیدگانش ، فروتنی جان هایشان ، و خضوع دل هایشان ، و دور کردن کبر و غرور از وجودشان ؛ از تباهکاری ها و ستمگری و تکبر و گردنکش حفظ می کند. 📚 نهج البلاغه خطبه 192  🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇👇 ، شماره 1 برشی از حکمت 456: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا ». (آیا آزادمردی نیست که این غذای باقیمانده در دهان را به اهلش وانهد؟). نکات:👇👇 👈عنصر زیباشناختی: تشبیه دنیا به لُماظه (غذای باقی مانده در دهان) 👈معناداری تشبیه (بیان وجه شبه): الف) غذای باقیمانده در دهان آنقدر کم است که کسی را سیر نمی‌کند دنیا نیز.... ب) غذای باقی مانده در دهان دیگری، تنفرآمیز است. در دیگر سخنان حضرت نیز دنیا به پدیده های تنفرآمیز دیگری چون استخوان خوک در دست جزامی، آب بینی بز، آب باقیمانده در ته آفتابه و... تشبیه شده است. حقیقت دنیا اگر به درستی فهم شود، مورد رغبت نخواهد بود بلکه تنفرآمیز نیز خواهد بود (فهم درست حقیقت دنیا، یکی از رازهای عصمت معصومین علیهم السلام نیز است) دونکته دیگر: 👈👈 تعبیر به «أ لا حُرٌّ» نشان می‌دهد که آزادی حقیقی در ترک دنیا (بندگی خدا) است. کسانی که با دستورات الهی مخالفت می‌کنند و می گویند: می خواهیم آزاد باشیم، غافلند که برای فرار از بندگی خدا در بند بندگی دنیا گرفتار شده اند یعنی دقیقا به همان به سویی (بنده بودن) شتافته اند که گمان می‌کنند از آن گریخته‌اند. 👈👈 تعبیر «لأهلها» و قرار دادن آن در برابر تعبیر «حُــرٌّ» نشان میدهد که برخی افراد شایسته بردگی همین هستند نه شایسته بندگی خدا که است. باید دید اینها بر سر گوهر نفسشان چه بلایی آورده اند که شایسته آن شده اند!؟!!! 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امام علیه السلام : وقال علیه السلام لِعَبْدِاللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ فِی شَیْءٍ لَمْ یُوَافِقْ رَأْیَهُ : لَکَ أَنْ تُشیرَ عَلَیَّ وَأَرَى، فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنی. 🍃 هنگامى که ابن عباس نظر خود را به عنوان مشاور در محضر امام علیه السلام ارائه کرد امام علیه السلام با عقیده او موافقت ننمود و فرمود : توحق دارى نظرمشورتى خودرابه من بگویى ومن روى آن بیندیشم وتصمیم نهایى را بگیرم اما اگر با تو مخالفت کردم (و نظر تو را نپذیرفتم) باید از من اطاعت کنى. 📚 نهج البلاغه حکمت 321 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابتدا مشورت سپس تصميم گيرى: شأن ورود اين گفتار حكيمانه مطابق آنچه طبرى و مسعودى در تاريخ خود نوشته اند چنين بوده است كه ابن عباس به اميرمؤمنان على عليه السلام پيشنهاد كرد معاويه را در حكومت شام ابقا كند تا بيعت نمايد سپس مى تواند او را از آن مقام عزل كند. امام عليه السلام اين گفتار حكيمانه را به او فرمود كه «تو حق دارى نظر مشورتى خود را به من بگويى و من روى آن بينديشم و تصميم بگيرم؛ اما اگر با تو مخالفت كردم (و نظر تو را نپذيرفتم) بايد از من اطاعت كنى»؛ (وَقال عليه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ: لَکَ أَنْ تُشيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى، فَإِنْ عَصَيْتُکَ فَأَطِعْني). شيخ محمد عبده بر آنچه در بالا آمد مى افزايد كه اين سخن را امام عليه السلام زمانى بيان فرمود كه ابن عباس پيشنهاد كرد فرماندارى بصره را به طلحه و فرماندارى كوفه را به زبير دهد و معاويه را در فرماندارى شام ابقا كند تا آرامشى در دلها پيدا شود و بيعت مردم كامل گردد و خلافت تثبيت شود. اميرمؤمنان عليه السلام به ابن عباس فرمود: «لا أُفْسِدُ دِيني بِدُنْيا غَيْري وَلَکَ أنْ تُشِيرَ عَلَىَّ...؛ من حاضر نيستم دينم را به سبب دنياى ديگرى فاسد كنم. تو مى توانى نظر مشورتى خود را به من بدهى...». آنچه را ابن عباس در اينجا بيان كرد تنها نظر خود او نبود و احتمالاً گروه ديگرى از سياستمداران عصر امام عليه السلام چنين مى پنداشتند كه مماشات با طلحه وزبير و معاويه عامل پيشرفت كار است. در حالى كه اگر اين سه نفر بر آن سه نقطه حساس مسلط مى شدند به يقين حكومتى غير اسلامى به وجود مى آوردند، چراكه هر سه، دنياپرست و خودخواه بودند و از چنين افرادى نمى توان انتظار حكومت عادلانه على عليه السلام را داشت و بعد از سلطه بر كار، ديگر نمى توانست مانع خودكامگى هاى آنها شود و جنگيدن با آنها براى بازگشتن به راه حق نيز بسيار مشكلتر و پيچيده تر مى شد. به خصوص معاويه هرگز دست از حكومت شام برنمى داشت و مخالفت با بيعت را توجيه مى كرد، همانگونه كه طلحه وزبير با اينكه بيعت كرده بودند با صراحت به مخالفت برخاستند. مورخ معروف، طبرى، در تاريخ خود از ابن عباس نقل مى كند كه مى گويد: پنج روز پس از قتل عثمان وارد مدينه شدم و به سراغ على عليه السلام آمدم. به من گفتند: مغيره نزد حضرت است (و جلسه خصوصى دارد). من دم در نشستم تا مغيره خارج شد و به من سلام كرد. گفت: كى آمدى؟ گفتم: الان. سپس خدمت على عليه السلام رسيدم عرض كردم: ممكن است بفرماييد كه مغيره چكار داشت و چرا با شما خلوت كرد؟ فرمود: آرى. دو روز بعد از قتل عثمان به من گفت: مطلب خصوصى با تو دارم. من به او اجازه دادم و او گفت: خيرخواهى درباره تو آسان است. تو باقيمانده پيشينيان هستى و من مى خواهم نصيحتى و مشورتى به تو بدهم. تمام فرمانداران از سوى عثمان را امسال در پست خود تثبيت كن. هنگامى كه با تو بيعت كردند و موقعيت تو تثبيت شد هركدام را خواستى عزل كن و هركدام را خواستى در پست خود نگاه دار. من به او گفتم: والله من در دين خودم مداهنه نمى كنم و افراد پَست را در كار خودم دخالت نمى دهم. او گفت: اگر اين پيشنهاد را قبول ندارى هركس را مى خواهى بركنار كن؛ ولى معاويه را بر سر كار خود بگذار. چون معاويه مرد جسورى است و مردم شام از او شنوايى دارند و دليل تو در تثبيت او اين است كه عُمَر ولايت شام را به او سپرده. به او گفتم: به خدا سوگند معاويه را حتى به اندازه دو روز در پست خود تثبيت نمى كنم. او از نزد من خارج شد. سپس امروز آمد و به من گفت: من ديروز مشورتى به تو دادم و نپذيرفتى. بعدآ فكر كردم ديدم حق با تو بوده. سزاوار نيست تو كارت را با خدعه انجام دهى و تدليس در امر تو باشد. ابن عباس مى گويد: من به على عليه السلام عرض كردم: آنچه را اول گفته است به عنوان خيرخواهى بوده و آنچه را بعدآ گفته نوعى غش و تدليس بوده است ومن مشورت مى دهم كه معاويه را تثبيت كنى اگر بيعت كرد بر من است كه او را از جايگاهش بركنار كنم. على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند من چيزى جز شمشير به او نخواهم داد.... ابن عباس عرض كرد: من زياد به امر جنگ آشنا نيستم؛ ولى آيا قول پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله را نشنيده اى كه مى فرمايد: «الْحَرْبُ خُدْعَةٌ؛ جنگ، خدعه و نيرنگ است؟». امام عليه السلام فرمود: آرى. عرض كردم: والله اگر پيشنهاد مرا بپذيرى من آنها را بعد از ورود در پستشان، چنان خارج مى كنم كه ندانند از كجا اين ضربه بر آنها وارد شده و هيچ نقصان و گناهى بر تو نخواهد بود. امام عليه السلام فرمود: اى ابن عباس! من بازيچه دست تو و معاويه نيستم. تو مشورتت را در اختيار من بگذار و من انديشه مى كنم و اگر با تو مخالفت كردم تو بايد از امر من اطاعت كنى. ابن عباس عرض كرد: چنين خواهم كرد. آسانترين حقى كه تو بر گردن من دارى اطاعت كردن است. ادامه👇👇👇
علامه مجلسى؛ در بحارالانوار از امالى شيخ طوسى نكته اى در اينجا نقل مى كند كه چون مغيره پيشنهاد فوق را درباره معاويه كرد، امام عليه السلام به او فرمود: آيا تو عمر مرا تضمين مى كنى كه موفق شوم و او را خلع كنم؟ مغيره عرض كرد: نه. امام عليه السلام فرمود: آيا خدا از من سؤال نخواهد كرد كه چرا او را حتى بر دو نفر از مسلمانان در يك شب تاريك مسلط كردم؟ «(وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدآ)؛ من هرگز گمراهان را به عنوان يار و ياور انتخاب نخواهم كرد». اينها همه نشان مى دهد كه سياستمداران ساده انديش كه معاويه و طلحه و زبير را نشناخته بودند همگى اصرار داشتند على عليه السلام آنها را در پست خود ابقا كند و يا پست مهمى به آنها ببخشد و بعدآ آنها را در موقع مناسب عزل كند. غافل از اينكه آنها كسانى بودند كه اگر از سوى امام عليه السلام تثبيت مى شدند تكان دادن آنها امكانپذير نبود و چه بسا بر تجزيه كشور اسلام تصميم مى گرفتند وهركدام بخشى را به خود اختصاص مى دادند. اضافه بر اين، امام عليه السلام حاضر نيست براى رسيدن به اهداف سياسى مرتكب گناه و عصيان شود و افراد فاسد ومفسد را ـ هرچند براى مدت كوتاهى ـ بر مسلمانان مسلط كند و از اين گذشته امام عليه السلام به عثمان توصيه مى كرد كه عمّال فاسد را بركنار كند چگونه ممكن است خودش آنها را در مقامشان تثبيت نمايد؟ پاسخ مردم را دراين باره چه بدهد؟ بنابراين بسيار ساده انديشى است كه امام عليه السلام به پيشنهاد امثال ابن عباس ومغيره عمل كند و مطمئن باشد بعدها مى تواند دست آنها را از بلاد اسلام و ولايت بر مسلمين قطع نمايد. * : : از جمله مسائلى كه نبايد از آن غفلت ورزيد اين است كه مشورت دو گونه است: گاه مانند آنچه در ايام ما در مجالس شورا معمول است كه مطلبى را به شور مى گذارند و بعد با اكثريت نسبى و در مسائل مهم با اكثريت دو سوم يا كمتر وبيشتر، آن را تصويب مى كنند. در اينگونه موارد، معيار، نظر اكثريت است. گاه كسى براى پيشرفت كار خود يك گروه مشورتى انتخاب و در مسائل با آنها مشورت مى كند. در اينجا صحبت اكثريت مطرح نيست. او بعد از شنيدن نظر مشاوران، خود مى انديشد اگر نظرى را مطابق صواب تشخيص داد عمل مى كند وگرنه هرچه را خود مى پسندد انجام مى دهد. آنچه در قرآن مجيد وارد شده كه به پيغمبر صلي الله عليه و آله خطاب مى كند: (وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ)، از نوع دوم است و همچنين آنچه در روايت مورد بحث آمده نيز از همين قبيل است. اين دو نوع مشورت در دو آيه قرآن مجيد به آنها اشاره شده است. در آيه بالا اشاره به نوع دوم است و در آيه (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ)، نوع نخست. 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ ‌ ‌‌💠 کبوتر حرم 🎙 با نـــوای علیه السلام 🕊------------------🕊 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ. 🌗هر که سخن چین را اطاعت کند دوست خود را از دست بدهد.  📘 🕊------------------🕊 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇👇 باسم الله ، شماره 2 بُرِشی از : «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا». (همانا جان شما را بهائی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت مفروشید). عنصر زیبایی: تشبیه صریح «جان» به متاع و تشبّه ضمنی و دیریاب امام ع به "کارشناس قیمت جان" توضیح: کسی که کالایی برای فروش دارد باید به سراغ کارشناس رفته و قیمت بازاری آن را به دست ‌آورد. دنیا به تعبیر روایات، بازاری است که انسان در آن متاعی جز جانش ندارد. قیمتگذاری جان در این بازار نیاز به کارشناس (مقوّم) دارد. بی شک کارشناسی که از علی ع انسان‌شناس‌تر باشد، وجود ندارد. ایشان قیمت جان را بهشت می‌دانند. اتفاقا مشتری هم پای معامله است که «إنّ الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة». تأمل: بالاترین قیمت ممکن برای جان در این بازار، بهشت است اما شایسته‌ترین چیزی که می‌شود جان را فدای آن کرد، بهشت نیست! چرا که کسانی هم هستند که خدای را برای بهشتش نمی‌پرستند بلکه برای آن می‌پرستند که او را شایسته پرستیدن یافته‌‌‌‌اند. اینان تاجرانه به بازار نیامده‌اند تا متاعشان را قیمت‌گذاری کنند بلکه رندانی هستند که عاشقانه آمده‌اند و به جای تجارت شیفته چیز دیگری هستند، برای همین است که این کارشناس خود نیز می‌فرماید: «الهی، ما عَبَدتُك خَوفاً مِن نَارِك و لا طَمَعاً في جَنّتك و لكن وَجَدتُكَ أهلاً للعبادة فَعَبَدتُك» 🕊------------------🕊 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
1_878672331.mp3
1.78M
🔉 بسیار زیبا و 🔴 ۱۰نهج البلاغه 🌺کانال نهج البلاغه 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۳۲۲ نهج البلاغه ؛ ضرورت تقویت روحیه مردم پس از جنگ (سیاسى، اجتماعى) وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ،أَتَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ إِلاَّ تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ، وَأَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشی مَعَهُ، وَهُوَ علیه السلام راکِبٌ، فَقالَ علیه السلام: اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ. روایت شده است امام علیه السلام هنگامى که از «صفین» بازمى گشت به «کوفه» وارد شد و از محله قبیله «شبامیان» گذشت مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه مى کنند. (امام علیه السلام ناراحت شد) در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامى» که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام به او فرمود : آیا زنان شما آنگونه که مى شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند بازنمى دارید؟ در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت مى کرد در حالى که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود. امام علیه السلام به او فرمود : باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه وغرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است. 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و اینگونه گریه ها روحیه ها را تضعیف مى کند امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو نکته مختلف و جداگانه اشاره فرموده است: نخست هنگامى که از صفین بازمى گشت وارد کوفه شد هنگام عبور از محله قبیله شبامیان مشاهده کرد که زنان بر کشتگانشان در صفین با صداى بلند گریه مى کنند. در این هنگام حرب بن شرحبیل شبامى که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام (به عنوان اعتراض) به او فرمود: «آیا زنان شما آنگونه که مىشنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند نهى نمى کنید؟»؛ (وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَکَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقال علیه السلام له: أَتَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ إِلاَّ تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ). البته گریه کردن براى عزیزان از دست رفته در اسلام ممنوع نیست. در روایت معروفى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر فوت فرزندش ابراهیم گریست و بعد از واقعه احد هنگامى که از کنار خانه عمویش حمزه عبور کرد و دید صداى گریه اى از آنجا بلند نیست اظهار ناراحتى کرد، ازاینرو زنان مدینه به خانه حمزه رفتند و در آنجا براى او به احترام پیامبر صلی الله علیه و آله عزادارى کردند. ولى گریستن با صداى بلند و به تعبیر امام علیه السلام «رنین» که به گفته بسیارى از ارباب لغت به معناى گریه توأم با فریاد و فغان است، کار خوبى نیست، ازاینرو امام علیه السلام از آن نهى کرد. یا چنین گریه اى را براى شهداى راه خدا مناسب ندانست چون سبب سست شدن جنگجویان مى شود و یا بر اساس قرائنى، این گریه توأم با جزع و بى تابى و ناسپاسى بوده است، ازاینرو امام علیه السلام از آن نهى فرموده است. به هر حال علامه مجلسى؛ در جلد ۳۲ بحارالانوار ضمن روایتى که درباره ماجراى صفین نقل مى کند در ذیل این داستان آورده است که حرب بن شرحبیل به امام علیه السلام عرض کرد: اگر یک خانه، دو خانه و سه خانه بود ما مى توانستیم آنها را نهى کنیم؛ ولى از این قبیله صد و هشتاد نفر در صفین شهید شدند و هیچ خانه اى نیست مگر اینکه صداى گریه از آن بلند است؛ ولى ما مردان گریه نمى کنیم، بلکه خوشحالیم شهیدانى را تقدیم اسلام کرده ایم. امام علیه السلام فرمود : خداوند شهیدان و مردگان شما را رحمت کند. سپس امام علیه السلام به نکته مهم دیگرى اشاره مىکند؛ هنگامى که دید حرب بن شرحبیل پیاده همراه وى در حرکت و آن حضرت سوار بر مرکب است. به او فرمود: «بازگرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است»؛ (وَأَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشِی مَعَهُ وَهُوَ علیه السلام رَاکِبٌ فَقال علیه السلام: اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ). در دنیاى امروز و گذشته بسیارند زمامدارانى که براى کسب جاه و جلال وابهت و عظمت، گروهى را همراه خود با ذلت مى برند تا ثابت کنند مقام وجلالى دارند؛ ولى اسلام با اینگونه مسائل به شدت مخالف است؛ نه پیغمبر اکرم صلی اله علیه و آله چنین افرادى را در رکاب خود پذیرفت و نه امیرمؤمنان علیه السلام. در حکمت ۳۷ نیز شبیه این مطلب آمده بود که وقتى امام علیه السلام دید جمعى از مردم شهرستان «انبار» پیاده به دنبال مرکب آن حضرت مى دوند ناراحت شد و با زبان اعتراض به آنها فرمود: «از این کار بپرهیزید که در دنیا براى شما مایه مشقت و در قیامت سبب بیچارگى خواهد بود». شک نیست که اینگونه کارها، هم به زیان شخصیت هاى صاحب مقام تمام مى شود هم به زیان توده هاى مردم. گروه اول گرفتار غرور مى شوند؛ غرورى که سرچشمه هرگونه مفسدهاى است و گروه دوم گرفتار خودکم بینى و عقده حقارت مى گردند، بنابراین چنین حرکتهاى غیر عاقلانه اى براى هر دو طرف زیانبار است. 🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋 🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇 ╔🌸🍃════╗ @nahjoolbalageh ╚══🍃🌸══╝