eitaa logo
کانال اهل ولایت (نَحنُ صامِدون سابق)
96 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
#نحن‌صامدون سابق 👊💪 @ahle_velayat ☑️خبرهای جبهه مقاومت 🌈💥 ☑️متن مذهبی 📃 ☑️کلیپهای مذهبـــے⚡️✨ ☑️تحلیلهای سیاسی💫🌈 ☑️ کــلیــــپ های شهدایی 📽🎞 ☑️معـــرفـــے شهدا 🌷🌷 @ahle_velayat کپی با ذکر صلوات خادم کانال = @Jannatol_baghee
مشاهده در ایتا
دانلود
#رهبرانه{🌸❤️} ما شاڪِر حقیم😍❤️✨ ڪھ داریم #ٺۅ☝️را...😌 اَللهُمَ احفِظ🍃 ↲قائِدَنَا الاِمامَ الخامِنھ اێـ💛 #آقامونه💞💞 @nahno_samedon
سلام به دوستان مهربون✋😊 من مصطفی صدرزاده بانام جهادی"سیدابراهیم" درسال 1365/6/1 دراستان خوزستان شهرستان شوشتربه دنیااومدم😊 تا11سالگی درخوزستان زندگی میکردیم؛ امابعداز اون به خاطرشغل پدر 2سال دراستان مازندران و بعد هم ساکن شهریارشدیم😊 #شهید_مصطفی_صدرزاده
دوران نوجوانیم رو باشرکت درمساجدوعضویت دربسیج سپری کردم.. ازبچگی روی افغانستانی هاخیلی حساس بودم!! بچه هاکه مسخرشون میکردن عصبانی وناراحت میشدم😬 میگفتم:ایناهم برادرای ماهستن.. به شهداهم علاقه زیادی داشتم😍
یکی ازویژگی هایی که من داشتم این بود👇 که توکارفرهنگی به شدت به کسایی که هیچ کس حسابشون نمیکرد،، بها میدادم.. روی بچه ها ی محله خیلی حساس بودم😀 اگه وضعیت مالی خوبی نداشتن ، حتی براشون لباس و اسباب بازی با هزینه ی خودم میخریدم😊😍 دوستام سربه سرم میذاشتن وبهم میگفتن اسپانسرِ پایگاه😅 خودم میگفتم من میرم بین فامیل گدایی میکنم، پول جمع میکنم میارم برای مسجدخرج میکنم😉 مالِ دنیا اصلا برام مهم نبود..
ما پنج شنبه ها توی کانتینر دعای کمیل داشتیم، جمعه صبح هاهم صبحانه ودعای ندبه داشتیم😍 درسال86موفق به ازدواج شدم.. ثمره این ازدواج هم دخترو پسر گلم بودن ،،،که خیلی عاشقشون بودم 😍
ای جااانم ♥️ اینم بچه های عزیزم فاطمه جانم و محمد علی جانم خدانگهدارشون باشه الهی😍
با وجود تحصیلاتِ حوزوی که داشتم ، در دانشگاه ، رشته ی ادیان و عرفان ، ادامه‌ی تحصیل دادم ؛ درهمین دوران ، برای مبارزه و عزیمت به سوریه اقدام کردم ، که با سختگیریهای فراوانی روبرو شدم ...‌
با هویت ایرانی، اجازهِ اعزام به سوریه را نمی دادند ،، بخاطرِ همین مجبور شدم هویت افغانستانی بگیرم؛ و به جمعِ نیروهای مخلص فاطمیون ملحق شدم 😊😍 خیلی خیلی دوستشون داشتم ... عاشقِ تک تکِ بچه های مظلوم فاطمیون بودم..♥️
وامااااا.... بلاخره ازسال92باسختی های زیاد تونستم واردسوریه بشم،، وبه واسطه آموزشهای نظامی ک دردوران نوجوانی وجوانی دیده بودم ب عنوان فرمانده گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شدم. سه سال در سوریه در کنارِ برادرای افغانیم حضور داشتم😊
اونجا یه رفیقی هم پیداکردیم که عجیب بوی خداوبهشت رومیداد... همتون این عزیزدل رومی شناسید.. آقا مرتضی جانِ عطایی(ابوعلی)😍
انگیزم از رفتن به سوریه ، دفاع از مظلوم بود .. واعتقادم این بود که یک جوانِ شیعه باید همیشه آماده دفاع از مظلومین باشه،، بمن میگفتن،، چند بار اعزام شدی و بخاطر بچه هات دیگه سوریه نرو ... منم جوابشون گفتم : بچه های من فدای یک کاشیِ حرم حضرت زینب سلام الله😍☺️ دردورانِ فتنه هم جزء بسیجیانِ فعالِ تهران بودم☺️