eitaa logo
نجوای عاشقانه(کانال تخصصی روانشناسی و تربیت خانواده ).
330 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
10 فایل
💞 آرامش 💖 💌 این کانال مختص تمام مردان و بانوان سرزمینم ایران است که دنبال آرامش الهی هستند. 👪👪 آرامش در خانه ای است که با یاد خدا مملو شده باشد و اهل خانه به هم عشق بورزند و نماز کلید این آرامش‌ است.😍
مشاهده در ایتا
دانلود
• خلاصه ای از «۱۰ راز موفقیت و آرامش درونی» نوشته وین دایر راز اول: ذهنى داشته باشید که پذیراى همه چیز است و به هیچ چیز وابسته نیست. راز دوم : با ساز و نوای باطن خود همنوا باشید راز سوم: شما نمیتوانید آنچه را خودتان ندارید به دیگران ببخشید. راز چهارم: در آغوش سکوت بروید راز پنجم: گذشته خود را رها کنید. راز ششم: شما نمی‏توانید مشکل را با همان ذهنیتى که آن را به وجود آورده است، حل کنید. راز هفتم: هیچ علتی براى خشم و کینه وجود ندارد. راز هشتم: به‏ گونه‏ اى با خودتان رفتار کنید که گویى همانى هستید که می‏خواهید باشید. راز نهم: اهمیت اتصال به منشأ را دریابید راز دهم: عقل و خرد همان پرهیز از همه ی افکارى است که باعث تضعیفتان میشوند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
💥الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ، وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ؛ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ، وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ. 🌎 بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است برّان، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشير عقل بكش. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🧶زندگى مثل يک كامواست از دستت كه در برود، مى شود كلاف سر در گم،گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود 💫بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد، جورى كه معلوم نشود. 💫 يادمان باشد گره هاى توى كلاف همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند همان كينه هاى چند ساله بايد يک جايى تمامش كرد سر و تهش را بريد. زندگى به بندى بند استْ به نام حرمت كه اگر پاره شودتمام است. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت هفدهم* رستم پاشا که شکست مفتضحانه ای از نادر خورده بود و روی بازگشت به کشورش را نداشت پیکی به سوی نادر فرستاد و درخواست آشتی و آتش بس کرد ، نادر قبول پیشنهاد وی را منوط به قبول دربار عثمانی کرد ، رستم پاشا نیز پیکی به دربار عثمانی فرستاد و سپس بعنوان نماینده تام الاختیار دولت عثمانی ، آتش بخس را تا روشن شدن وضعیت دو سپاه و رایزنی های نمایندگان دو دولت ، پیرامون تعیین تکلیف شهرهای آزاد شده ایران پذیرفت ، نادر نیز با گرفتن غرامت جنگی ، اسرای عثمانی را آزاد نمود و قرارداد آتش بس را امضاء و آتش جنگ موقتا خاموش شد قبول آتش بس از طرف نادر ، مایه تعجب سرداران وی شد زیرا آنان به خلق و خوی نادر آگاهی کامل داشتند و می دانستند که نادر تا تعیین تکلیف قطعی جنگ و آزاد سازی تمامی شهرهایی که از پیکر وطن جدا شده بود آرام و قرار نخواهد داشت ، ولی تعجبشان وقتی از بین رفت که نادر ، نامه برادرش ابراهیم خان ، حاکم مشهد را به نظر آنان رسانید مفاد نامه حاکی از آن بود که ذوالفقار خان افغان که در جنگ های قبلی در افغانستان از نادر شکست خورده بود با حمله به هرات ، حاکم دست نشانده نادر بنام الهیار خان (او هم قبلا از نادر شکست خورده بود ولی در حضور نادر و شاه تهماسب سوگند خورده بود که به ایران وفادار باشد ، نادر نیز جوانمردانه او را علیرغم مخالفت درباریان چاپلوس ، به حکمرانی هرات منصوب کرد) را شکست داده ، الهیار خان شبانه به مشهد گریخت و به ابراهیم خان ، برادر نادر و حکمران مشهد پناهنده شد ، ذوالفقار خان افغان که از نادر کینه ای سخت به دل داشت ، با اتحاد با چند ولایت دیگر در افعانستان ، لشگری آراسته و اکنون نیز ، شهر مشهد را به محاصره درآورده و با توجه به غیبت نادر مطمئن بود ، دیری نخواهد پائید که شهر مشهد را تصرف و با دراختیار گرفتن دژ مستحکم آنجا در صورت امکان ، به خانواده و ناموس نادر نیز اهانت و جسارت روا دارد ، نادر پس از دستور ساخت استحکامات مرزی و استقرار نیروهای مرزبانی ، با وجود خستگی نیروهای تحت امرش ، دستور داد سپاه خسته و تازه از جنگ برگشته اش با عجله تمام به سمت مشهد حرکت کند دستور نادر در مسیر حرکت به مشهد ، بر پایه راهپیمائی سریع صادر شده بود ، یعنی خواب و‌خوراک بر روی اسب تا رسیدن به مقصد (البته در روزهایی از هفته ، بخاطر اینکه سربازان از پا نیفتند بدستور نادر ، اجازه چهار ساعت خواب بر روی زمین و دو ساعت توفف برای خوردن و آشامیدن و دیگر امور داده می شد ، یعنی سپاه ایران روزانه هجده ساعت بر روی اسب ، راه می پیمود که این از عجایب جنگهای نادر است) نادر را از مسیر جاده های ناهموار تبریز به مشهد ، رها می کنیم و به مشهد می رویم ، ابراهیم خان ، حاکم مشهد قبل از آمدن افغانها و محاصره شهر ، آذوقه شش ماه مردم را تدارک دیده و انبار کرده بود ، ذوالفقار خان افغان که از این موضوع آگاه شده بود ، و میدانست با بازگشت نادر از مرزهای غربی آذربایجان ، توان رویاروئی با وی را ندارد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
نجوای عاشقانه(کانال تخصصی روانشناسی و تربیت خانواده ).
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت هفدهم* رستم پاشا که شکست مفتضحانه ای ا
بهمین خاطر دستور داد هر شب عده ای از سربازانش با سوار شدن بر مَشک های باد شده (خیک ، پوست گوسفند که یک سر آن را می دوختند و از سر دیگر در آن می دمیدند تا مانند بادکنک باد شده و سپس با بندی محکم ، سر دیگر آنرا هم بسته و تبدیل به جسمی شناور بر روی آب می شد) پنهانی از روی خندق های پر آب دژ مشهد عبور کرده و با رعایت سکوت کامل ، شروع به شکافتن و سوراخ کردن سطوح پائینی دیوارهای قلعه کنند ، بدستور ذوالفقار خان ، درختان تنومند روستاهای اطراف نیز بریده تا با ساختن پل بر روی خندقهای دژ ، هنگام حمله به مشهد ، برای عبور لشگریان سوار و‌ پیاده اش ، مشکلی ایجاد نشود مدت ده روز طول کشید تا شکافهای دیوارهای دژ به اندازه کافی عمیق شده و ساخت پل های متعدد برای عبور لشگریان افغان به اتمام برسد ، در این مدت به اندازه کافی ، باروت نیز تهیه و همه چیز برای تصرف مشهد آماده شده بود ، شورای فرماندهان افغان در چادر ذوالفقار خان تجمع کرده و در خصوص چگونگی حمله و ورود به مشهد با کمترین تلفات ، به رایزنی پرداختند ، ولی ذوالفقار خان و سردارانش خبر نداشتند و اصولا هیچ عقل سلیمی باور نداشت ، نادر که همین بیست روز پیش در نزدیکی های باکو و اردبیل در حال نبرد با ابر قدرت عثمانی است در حال حاضر به شصت کیلومتری مشهد رسیده باشد (معجزه نبود ولی از معجزه هم چیزی کم نداشت) به اردوی نادر که اینک در شصت کیلومتری مشهد اردو زده بود می رویم ، نادر برای اینکه بی گدار به آب نزده باشد در شصت کیلومتری مشهد دستور توقف داد و به سرداران لشگرش دستور داد هر کس و هر کاروانی که بسوی مشهد میرود را توقیف نمایند تا خبر آمدن وی به گوش افغانها نرسد ، سپس خود بهمراه دو نفر از یارانش ، بیدرنگ به سوی مشهد ، به تاخت حرکت کرد نادر پنهانی به اردوی ذوالفقار خان رسید و از تحرکات لشگر افغانها پی برد حمله به شهر مشهد طی یکی دو روز آینده ، قطعی است لذا با دو نفر همراهش ، سریعا به سمت اردوی خود بازگشت تا بدون حتی یک لحظه تاخیر ، دستور حرکت صادر کند 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🎁‌ هدیه‌های بی‌هزینه ❤️ سفیر محبت 💠 «زبان» مي‌تواند سفير محبت گردد. از او بخواهيد كه سفير شما در دل همسرتان باشد. آن‌گاه خواهيد ديد كه استوارنامه‌اش با رضايت كامل از سوی همسرتان امضا خواهد شد. از اين سفير محبت، كار بكشيد و از او فعاليت جدي بخواهید. عشقتان را پنهان نكنيد و از گفتن «دوستت دارم» دريغ نورزيد. تشكر از تلاش‌هاي همسرتان، بهترين رفع خستگي و منبع انرژي فراوان براي كارهاي بعدي اوست. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🔴 💠 قهر کردن، مهلکی‌ است که روابط همسران را به شدّت سرد می‌کند. و توصیه می‌شود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود. 💠 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیش‌قدم شوم و با چه شیوه‌ای قهر او را تبدیل به کنم. 💠 فرمولهای زیادی برای این کار‌ وجود دارد اما یکی‌ از راههای پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد. 💠 در این کار حتما همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر می‌توانید او را بخندانید و فضای را برای او آماده کنید. 💠 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به می‌شود و راه برگشت را برای فرد سخت می‌کند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
🌱 به این سوال دقت کنید: 🤔چرا در کشوری مثل ژاپن مهد کودک نیست؟ 📣این را می دانید که، وقتی زن کارمند در ژاپن بچه دار می شود، هفت سال مرخصی بدون حقوق دارد و از شوهرش مالیات کسر می کنند. 😔 اما در کشورهایی مثل ما در هر کوچه و خیابانی حتماً یکی دو تا مهد کودک هست...!!! مهدها اصرار دارند که بچـــ👼ــه ها را از سه یا چهار سالگی به ما بدهید، بزرگش می کنیم... بزرگ که شد به صورت یک مهندس👨‍💻، یا دکتر👨‍⚕ تحویلتان می دهیم. 👌نتیجه این می شود که نسل جدید ما هنوز به جایی نرسیده، پدر و مادر خودش و کشورش را نمی خواهد. ⚠️یک حس بی وطـــ👨‍💼ــــنی در نسل تحصیل کرده و نسل جدید به دلیل عدم حضور بچه ها در کنار هم و ندیدن زندگی پدر و مادرها در حال ایجاد شدن است 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
روزی جراح قلبی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد. تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر می کنم. در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شماست. جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت: اگر می خواهی درآمدت صد برابر شود این بار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
💖آقای محترم خانه❗️ وقتی به خانه برمی‌گردید از همسرتان بپرسید که آیا روز خوبی را پشت سر گذاشته یا نه❓❗️ به حرف‌هایش توجه کنید، اما در مورد کارهایش نکنید. با او همدردی کنید. 💖خانم محترم خانه❗️ حتماً هنگام ورود همسرتان به خانه لبخند به لب داشته باشید، حتی اگر کوهی از بر دوشتان سنگینی می‌کند. اصلاً خوب نیست که موقع ورود همسرتان به تلویزیون چسبیده باشید و یا در آشپزخانه پنهان شده باشید❗️ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج🙏 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
سلامتی قاضی که جلوش چک گذاشتنو گفتن هرچی دوس داری بنویس ولی حکم نا حق بده؛ اونم جای عدد و ارقام چک بزرگ نوشت “خـــــدا” و گفت : هروقت پاس شد قضاوت ناحق میکنم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14
: طلسم شیخ بهایی در حرم امام رضا علیه السلام شیخ سفارش‌های لازم را به معمارانِ حرم كرد، كه كار را متوقف نكنند و ساخت حرم را پیش برده و به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به ضریحِ مقدس، نه دروازه صحن) چرا كه شیخ در نظر داشته روی آن كتیبه‌ای را كه از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار (ع) و حتی امامزادگان مطهر، كتیبه‌ای نصب می‌شود و در شأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته می‌شود. شیخ عازم سفر می شود و مسافرتش به درازا می‌كشد و بیش از زمان پیش بینی شده برمی گردد. هنگامی که باز می‌گردد بلافاصله به جهت سركشی كارهای ساخت و ساز به حرم مطهر می‌رود و در کمال تعجب می‌بیند كه ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مطهر هستند. شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌كند كه «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نكردید؟» مسؤل ساخت عرض می‌كند: «ما می‌خواستیم صبر كنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأكید كردند كه باید ساخت حرم هر چه سریع‌تر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم كه باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نكردند. وقتی زیاد اصرار كردیم، گفتند: كسی دستور اتمام كار را داده كه از شیخ خیلی بالا‌تر و بزرگ‌تر است. ما باز هم اصرار كردیم و خواستیم صبر كرده، منتظر شما بمانیم. در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا امام رضا (ع) دستور اتمام كار را داده‌اند. شیخ بهایی قدس سره هم‌ راه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و از تولیت در این مورد توضیح می‌خواهند، تولیت حرم نقل می‌كند: چند شب پی در پی آقا امام رضا (ع) به خواب من آمده و فرمودند: «كتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ‌گاه به روی كسی بسته نمی‌شود و هر كس بخواهد می‌تواند بیاید». شیخ با شنیدن این حرف، اشك از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذكر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود. سپس در كنار ضریح آن قدر گریه می‌كند تا از هوش می‌رود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف می‌كند: من می‌خواستم یكی از طلسم‌ها را به صورت كتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم بزنم، تا به این وسیله ادم های گناهکار نتوانند وارد حرم مطهر وضریح مقدسِ حضرت رضا (ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند. پی نوشت: دیدم همه جا بر درد و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید.. 📚منبع: پایگاه اطلاع رسانی حج 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی نجوای عاشقانه (نماز و تربیت و مباحث روانشناسی خانواده) @najva14