. هر بار عبور عقربه از اعداد
با ثانیه هجران تو را زد فریاد
گفتم که کمی صبر بکن میآید
آخر بشود دل خرابت آباد
#محمدحسن_محمدی
با عـزت نـفـس و آبــرو میآییم
تا کور شود چشم عـدو میآییم
مانند عبادت است رای من و تو
با نیـت پـاک و با وضـو میآییم
#محمدحسن_محمدی
هر برگهی رای من و تو محترم است
والله قسم، اسلحهی ما قلم است
ایران حرم و دفاعِ از آن واجب
هنگام دفاع از آبروی حرم است
#محمدحسن_محمدی
با شور و نشاط بیحساب آمدهایم
با عـشــق بـرای انـتـخـاب آمدهایم
هــمــراه تـمــام خــانــواده امــروز
در راه دفــاع از انــقــلاب آمدهایم
#محمدحسن_محمدی
در اوج شکست امید پیدا شده است
گلواژهی صبر من شکوفا شده است
سرسبزی شاخهای نوید آورده
رویای حیات باز احیا شده است
#محمدحسن_محمدی
شـرمـنـده که با روی سـیـاه آمـدهام
بـا کـولـهای از جـرم و گـنـاه آمـدهام
از بس که خدا در رمضان میبخشی
مـن هـم بـه امـیـد یـک نـگاه آمـدهام
#محمدحسن_محمدی
کِی میشود انتظار پایان برسد؟
ایام پر اضطرار پایان برسد؟
برگرد جهان منتظر موعود است
تا حسرت روی یار پایان برسد
#محمدحسنمحمدی
برگرد ببین پشت سر تـو دریاست
یک پنجرهی باز به سوی فرداست
غفلت نکن از توبه و احـیاء و دعا
تا سفرهی ماه رمضـان پابرجاست
#محمدحسنمحمدی
مـعـنـای کــرامـت از مـقـام حـسن است
خـورشـیـد گـدای روی بـام حـسن است
هر جا سخن از وصف شریف کرم است
عـالـم هـمـه مـدیـون امـام حـسـن است
#رباعی
#محمدحسنمحمدی
تلخی شکست را چشیدی؟ هرگز
لــرزیـدن کــــــوه را ندیدی هرگز
افـتـادم از آخـریـن نـگاهت حـتی
فـریـاد سـکـوت را شنیدی؟ هرگز
#محمدحسنمحمدی
از درد فراق تو چه بسیار نوشتم
هر جا که رسیدم فقط از یار نوشتم
انگشت قلم زخم شد آنقدر که با اشک
من نام تو را بر در و دیوار نوشتم
هست آرزوی وصل تو در سینهی مجنون
صدها غزل از لحظهی دیدار نوشتم
دلتنگی من تا به فلک رفت و خودم را
در حسرت دیدار تو، بیمار نوشتم
کافی است نگاهی که دلم زنده بماند
خود را سر کوی تو گرفتار نوشتم
با دست تهی آمدهام یوسف زهراء
خود را سر بازار خریدار نوشتم
#محمدحسنمحمدی