🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
واکنشها به سانسور قسمت پنجم گاندو در فضای مجازی(توییتر) #گاندو #بصیرت_سیاسی_داشته_باشیم!! رصد کن😎👇🏻
میگم
خداروچهدیدید؟🧐
شاید سال بعد در #گاندو ۳ از تیمی که #گاندو۲ را سانسور میکرد پردهبرداری بشه😐😂
اینم حرفیه....
ʝøɪŋ↷
•⎢♡@motahare313yar♡⎟•
#پویش_همدلی_برای_ظهور
💥توزیع اقلام نورافشانی و آذین بندی منازل به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
🤔اطلاعات بیشتر در پوستر و کانال کانون فرهنگی هنری غدیر تیران
🎁🎁شرکت در پویش @kanoonghadir
🛒سفارش اقلام 09910775986
بِسمِ رَبِ نـٰآمَتْـ ڪِھ اِعجٰاز میڪُنَد...
یـٰااُمٰاهْ ••🍃
#سلامروزتونمعطربهنامامامحسیݩ"(؏)"🎊🎉.•
سلام مولای من
سلام بر روزی که
جرعه های هدایت را
بر همه خلق مینوشانی
رخ بنما که بی تو راهمان را گم کردیم تویی تنها راه نجاتمان....🌱
#روزتون_مهدوے 🌼
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
هدایت شده از 🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
@Panahian_irMonajatShabaniye.mp3
زمان:
حجم:
6.99M
بخونیم باهم🎧
صوت زیبای مناجات شعبانیه🍃
#شعبان مبارک باد 🌸
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هروقـت ناامــید از همہ جا شدے بدون که کـارت درسـت میشـہ
حدیـث دارھ به عـزت و جلــال خـودم قسـم قطـع می کنم امید بنده ای ڪہ به غیر من امـید دارھ
امـیدمـون اگه گوشه دلـمـون به یڪ کسـی باشہ...
خــدا...خــدا...خــدا...💛♥️💚
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_خامنہاے ♥️•°.
ویـرانہ شود شہر تل آویـو به زودے
واللّه نمـاند اثـر از آل سـعـودے
کعـبـه شـود آزاد و بقیـعـش شود آبـاد🕋
با آل علــی هرڪہ در افتاد .....ورافتاد
یک یک ز موانع همہ در حـال عبـوریـم
آنقدر جلو رفته که نزدیڪہ ظـہوریـم💫
لبـیڪ یا خامنه اے♥️
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
932.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر دنبال امام زمانمان دویده ایم؟؟؟ 😞😞
#مهدوی
#امام_زمانی✨✨
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
باید به قلبتان برسانید
که هرکاری انجام می دهید در محضر "خدا" هستید
#امام_خمینی
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کلیپ تلفیقی از گاندو۲ و توضیحات کریمی قدوسی
تا انتها ببینید
خیلی خیلی مهم
به اشتراک بگذارید🌸
تحلیل کن🤨👇🏻
eitaa.com/motahare313yar
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
#_پارت_شصت_و_چهار #خاک_های_نرم_کوشک✨ • یک قطره اشک💧 همسر شهید🖊________ صداي زنگ خانه بلند شد. چاد
#_پارت_شصت_و_پنج
#خاک_های_نرم_کوشک✨
•
از تعجب یکه اي خوردم.گفت: «باور کن برگشته، الان تو خونه است.»
نفهمیدم چطور چادر سر کردم. دمپایی ها را پا کرده و نکرده، دویدم طرف خانه. تو که رفتم، دیدم بله، با دو تا حاجی دیگر، کنار اتاق نشسته است. روي لبش لبخند بود.
مادرم هم رسید. بچه ها، و کم کم برادرش و بقیه هم آمدند.با همه روبوسی کرد و احوالپرسی. خنده از لبش نمی رفت. با دلخوري به اش گفتم: «براي چی بی سرو صدا اومدین؟!»
بقیه هم انگار تازه فهمیدند چی شده. شروع کردند به اعتراض. گفت: «اصلا ناراحت نباشین، فردا صبح زود انشاءالله می خوام مشرف بشم حرم. وقتی برگشتم، هر کار دلتون خواست، بکنید.»
دلخورتر شدم.رو کردم به برادرم. با ناراحتی گفتم: «شما چرا همین جور وایستادي؟»
«چکار کنم آبجی؟»
«اقلاً برین یکی از گوسفندها رو بیارین سر ببرین.»
به شوخی گفت: «من الان این جا خودم رو می کشم و گوسفند رو نه، حال آقا خیلی ضد حال زد به ما.»
«گفت که، من فردا صبح مشرف می شم حرم، شما طاق ببندید، گوسفند بکشید، خلاصه هر کار دارید، بکنید.»
حرصم در آمده بود.گفتم:«الان کارتون خیلی اشتباه بود، مردم فکر می کنن ما چون نمی خواستیم خرج بدیم و از کسی پذیرایی کنیم، شما بی سرو صدا اومدین.»
«شما ناراحت نباشین، تا فردا صبح.»
صبح فردا، دم اذان آماده ي رفتن شد. گفت: «اصلاً نمی خواد دستپاچه بشین، ما سه نفري مشرف می شیم حرم و تا ساعت ده نمی آیم.»
از خانه رفتندبیرون.دیگر خاطر جمع بودم ساعت ده می آیند...
بچه ها هنوز از خواب بیدار نشده بودند. فکر آماده کردن صبحانه بودم، یکدفعه در زدند. رفتم دیدم هر سه تاشان برگشتند!
«شما که گفتین ساعت ده می آین؟»
چیزي نگفت. آن دو نفر حاجی رفتند توي خانه. من هم خواستم بروم، صدام زد.
«بیا این جا کارت دارم.»
رفتم.نگام کرد. گفت: «شما که میخواین طاق ببندین، مگر من رفتم اسم عوض کنم؟»
چیزي نگفتم. دنبال حرفش را گرفت.
«حالا خدا خواسته مشرف شدم مکه و مدینه، نرفتم که اسم عوض کنم، رفتم زیارت، توفیقی بوده نصیب شده.»
دقیق شد تو صورتم. گفت: «خوب گوش بده ببین چی می خوام بگم؛ من یک بسیجی ام، فرض کن که تو جبهه، چند نفري هم زیر دست من بودند،مثل همین شهید صداقت و شهداي دیگه؛ خودت رو بگذار جاي همسر اونا که یک کسی با شرایطی که گفتم، رفته مکه و برگشته، حالا هم طاق بسته؛ شما از اون جا رد بشی، با خودت چی می گی؟ اون هم تازه با چند تا بچه ي کوچیک؟»
باز چیزي نگفتم. پرسید: «نمی گی:ها، شوهر ما رو کشتن، خودشون اومدن رفتن مکه، همین رو نمی گی؟»
ساکت بودم. قسمم داد جوابش را بدهم. و راست هم بگویم.سرم را انداختم پایین. کمی فکر کردم. آهسته
گفتم:«شما درست می گی.»
انگار گرم شد.گفت:«اگر یک قطره اشک از چشم یتیم بریزه، می دونی خدا با من چیکار می کنه زن؟!طاق بستن یعنی چی؟ مراسم چیه؟»
وقتی دید قانع شدم، گفت:«حالا هر کس می خواد بیاد خونه ي ما قدمش رو چشمهامون، ما خیلی هم خوب ازشون پذیرایی می کنیم»...
تا سه روز مهمانها همین طور می آمدند و می رفتند.ما هم پذیرایی می کردیم.
بعد از سه روز، گوسفندها را هم کشتند، خرج دادند و همه را دعوت کردند.
تو این مدت، جالب تر از همه این بود که هر کس می آمد خانه مان، تازه می فهمید حاج آقا رفتند مدینه و مکه.
...........................................
✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋
لطفا فقط با ذکر #آیدی_کانال و #نام_کانال کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست....
حواست باشه مومن⛔️
ʝøɪŋ↷
•⎢@motahare313yar⎟•
به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻