eitaa logo
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
8.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
7 فایل
نجواها و دعاهای مشکل گشا ، زندگی نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مه شهدا داستان های آموزنده موسیقی بی کلام آرام بخش
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 ❤️ ✍️یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنج ها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند… در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند. داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ✨ببر رفت و زن زنده ماند. داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟ ✨بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.›› قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود. 🍃🍃🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
😱 نکنه دست میزنی به نافت چیزی توشه😳😳؟؟؟ اگر در ناف شما هم پنبه تشکیل میشود، خیلی سریع رو لینک زیر بزنید تا اتفاق بدی براتون نیافتاده😱😱‼️ جواب شما در لینک زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301 https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301 📌یک ساعت دیگه پاک میشه ⁉️ عجله کنید مورد تایید کانال ما 😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
فلسفه خوردن در شب یلدا چیست⁉️ چرا باید در شب یلدا بخوریم⁉️ آیا میدانستید میتوان در شب یلدا با فال گرفت⁉️ آموزشش اینجاست👇👇 سریع عضو شو امشب خودت فال خودتو بگیر😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3068199434Ca2f4da5b4a وای چرا زودتر این کانالو پیدا نکردم؟😢پر از مطالب آموزندست👏😍❤️
🌷 🌷 ! 💕 🌷جبهه‌ی دوقلوی کردستان بودیم؛ آن روز دشمن در خط مقدم حرکات زیادی داشت. فاصله‌ی ما و آن‌ها حدود ۱۰۰ متر بود. من دوشکاچی گردان بودم. در سنگر کمین با دشمن می‌جنگیدم. وقتی آتش نبرد به اوج خود رسید، هیچ کس در فکر زنده ماندن نبود. چنان حجم آتش بالا بود که شاید باور نکنید ولی با چشمان خودمان برخورد گلوله‌ها به همدیگر را می‌دیدیم. 🌷بعد از فروکش کردن آتش ناگهان تشنه‌ام شد. رفتم در سنگر استراحت آب نوشیدم. وقتی برگشتم، دیدم نه سنگری هست؛ نه دوشکایی.... و جای.... خمپاره درست به وسط سنگر اصابت کرد. همه از تعجب خشکشان زد. بچه‌ها برایم گریستند و فرمانده به من گفت: «این‌ها همه از امدادهای غیبی هستند.» : رزمنده دلاور جمشید زکی نژاد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کیمیا... داستان زندگی پر پیچ و خم و باور نکردی یکی از متخصصین کشورمون👌😍😍😍 🍃🍃🍂🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا ولی با این اوضاع بهتر بود چیزی نگه _ هیچی مامان چیز مهمی نبود
به قلم (یاس) من کاری به هیچکی ندارم این که داره به من گیر میده مگه من دخترم که از من میپرسی کجا بودم یا بچم زینب خانوم تو صورتش زد و گفت _ رضا حسن آقا اومد جلو نزدیکتر و گفت _پس که من شدم این پس که میخوای پیشرفت کنی چون بابات عرضه نداشته بهت پول دلخواهت رو بده رضا جسورانه جلو اومد گفت _ من می خوام کار کنم با دوستام یه کاری رو شروع کردم از فردا درس بی درس کنکور بی کنکور می خوام زودتر مثل آدمیزاد زندگی کنم حسین از اتاقش بیرون اومد _چت رضا بزرگ شدی واسه ما کار کنم کار کنم راه انداختی راه باز جاده دراز برو کار کن من موندم با کدوم تخصص میخوای کار کنی سواد داری ؟ سرمایه داری؟ احترام بابا رو نگه دار و گرنه خودم از این خونه شوتت می کنم بیرون رضا پوزخندی زد و گفت _ بدبخت اگه تو هم مثل من به موقع به فکر پول و ثروت میوفتادی الان اون دختر دکتر خیلی وقت پیش باهات ازدواج کرده بود نه اینکه ننش بیاد واسه تو شاخ و شونه بکشه بگه لیاقت دخترم بالاتر از تو حسین عصبی جلو رفت و تقریباً داد کشید _ حرف دهنتو بفهم نفهم رضا جلو آمد و خاست با هم قلاویز بشن که زینب خانوم داد کشید _ خدا منو مرگ بده از دست همتون راحت بشم کیمیا جلو رفت و دست حسین گرفت و گفت _ داداش تو بیا کنار حسن آقا که این بار از چشماش آتیش می بارید گفت _ از خونه من گمشو بیرون... 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
. 🔴 خر مفت و زن زور زن و مردي با يك بار گندم که روی خرشان بود و زن بود و مرد سر راه برخوردند به يك مرد كور. زن تا را ديد به شوهرش گفت: «اي مرد!  اين مرد كور را سوار بكن گناه داره مرد گفت: «اي زن! ولش،کن بیا بریم باز التماس كرد : «نه والله! گناه داره »  مرد قبول كرد و كور را بغل كرد و گذاشت روي خر بعد از چند مرد به كمرزن كشيد و گفت😰: ♨️ادامه داستان👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194