امام علی (ع)فرمودند
زندگي کردن با مردم اين دنيا ...
همچون دويدن در گله اسب است
تا مي تازي با تو مي تازند
زمين که خوردي،
آنهايي که جلوتر بودند...
هرگز براي تو به عقب
باز نمي گردند
و آنهايي که عقب بودند،
به داغ روزهايي که مي تاختي
تو را لگد مال خواهند کرد!
در عجبم از مردمي که بدنبال دنيايي هستند که روز به روز از آن دورتر مي شوند
وغافلند از آخرتي که روز به روز به آن نزديکتر مي شوند...
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
✍امام على عليه السلام:
زبان تو، از تو همان مى خواهد كه بدان عادتش داده اى و نفست از تو همان تقاضا مى كند كه بدان خو گرفته اى
📚غررالحكم حدیث 7634
امام على عليه السلام: زبانت را به نكو گويى عادت ده، تا از سرزنش ايمن مانى
📚غرر الحكم حدیث 6233
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
✍ علامه حسنزاده آملی :
با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد برحذرباش. خلاف مگو ، گرچه به مطایبت باشد.
چه ایستادهاى دست افتادهگیر و تا مىتوانى نماز را در اول وقت بهجاى آر...
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
✨﷽✨
🔴تو دنیا دنبالش نگرد خلق نشده!
🔅 قرآن کریم می فرماید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کبَدٍ
همانا انسان را در سختیها آفریدیم.
🔻واقعیت این است که دنیا محل سختیها و بلاهاست (البته این بلاها، دارای هدف و معنا هستند، اگر بی هدف و معنا بودند، آزار دهنده میشدند) ما انتظارمان از زندگی، راحتی و آسایش است و چون به آن نمیرسیم، ناراحت می شویم.
🔹اساساً راحتی برای دنیا آفریده نشده و بدیهی است طلب کردن آنچه وجود ندارد، مایه رنج و عذاب است.
🔰 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
مَن طَلَب ما لم یخلَق قَد اتعب نَفسه و لم یرزق
هرکس چیزی را طلب کند که آفریده نشده است، خود را به زحمت انداخته و چیزی نصیب او نمیگردد.
⁉️ از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سؤال شد: آن چیست که خلق نشده است؟ فرمود:
الراحة فی الدنیا
راحتی در دنیا
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
نمیگم خوشحالی کن به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا ولی اینجوری هم نکن خودتو عذاب نده حسین رویا
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#کیمیا
یکی دو بار زنگ زدم پرسیدم اوضاع چطوره
ولی کوتاه حرف میزنه
میگه خوبه ولی حسین من زهرا رو میشناسم خوب نیست
حسین نفس عمیق کشید و به صندلی تکیه داد و گفت
_ فعلا تنها آدم موفق بی دردمون تو این خونه تویی
و بعد خندید
کیمیا در حالی که سمت پنجره می رفت
گفت
_ از یه لحاظ آره ولی اگه درد و غصه شماها بزاره
_ نگفتی دردسر چی
_ یکی از استادام ازم خواستگاری کرده
دکتر میرزاده
حسین باز خندید و گفت
_ راست میگی چه جور آدمیه
کیمیا لباشو برچید به سقف اتاق خیره شد و گفت
_ خوبه
حسین درو باز کرد و گفت
_ پس برم به ننه جون خبر بدم
یکم از غصه اش کم بشه
_ نه نه حسین اینکارو نکنی ها
حسین سمت آشپزخانه رفت و بلند گفت
_چرا نگم کیمیا زشته
_ کیمیا بدو اومد دست های حسین گرفت و گفت
_نه نگو... زشتم خودتی
همین یک ثانیه پیش داشتی به من میگفتی آبجی خوشگلم الان شدم کیمیا زشته
حسین بلند خندید و گفت
_ مامان مامان
زینب خانوم مثل همیشه همراه کوثر که یه سیب دستش بود و گاز میزد بی حوصله از آشپزخونه بیرون اومد و گفت
_ چیه باز چه خبره
حسین تا خواست دهنش رو باز کنه کیمیا دستش رو رودهن حسین گذاشت
و با خنده گفت
_ حسین خیلی نامردی حسین نگو دیگه
زینب خانوم مشکوک جلو آمد
کیمیا و حسین در حال کشمکش بودن حسبن میخواست دست کیمیا رو برداره و کیمیا محکم دست های حسین گرفته بود و با دست دیگرش دهن حسین رو گرفته بود تا حرفی نتونه بزنه
کوثر فکر کرد خواهر و برادر در حال بازی هستند و غش غش خندید
زور مردانه حسین کیمیا دستهای لاغر کیمیا شکست داد و .....
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
21.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اهمیت فهم وشعور انسان درزندگی
🎙سخنران استاددانشمند
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🥹خواهش میکنم ازتون این پست رو انتشار بدید 🙏🏻
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #ایل_آی محمد برگرو نگاه کرد و بعد با خنده گفت _ مبارکه پس بالاخره قبول
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#ایل_آی
رسیدیم به یک کافی شاپ که خیلی کوچک ولی قشنگ بود
می خواستیم کنار پنجره بشینیم ولی همشون پر بودن
ترجیح دادیم یه گوشه خلوت بشینیم یه نسکافه با کیک شکلاتی سفارش دادیم
لبخند زد به چشمام نگاه کرد و به صورتم
منم مثل خودش خندیدم
یه تای ابرومو بالا بردم و گفتم
_خیلی دلم میخواد بدونم یاس شما چه شکلیه
خندید و گفت
_ یاس من ؟!
خوشم اومد که تو اونو مال من میدونی
_ باید مال شما بشه وقتی اینجوری دوسش دارید
سفارش آوردن
میشه زودتر بخوریم من برم خونه عجله دارم می خوام خبر قبولیمو زودتر بگم آخه
نیست که توی رد شدن سابقه دارم
الان طفلک مامانم دل تو دلش نیست
محمد خندید و گفت
_پس شما سابقه داری
_ بله بابا اونم یه بار دوبار امروز روز سوم من بود
_ امروز که قبول شدی
_آره اگه شما نبودین حتماً بازم گند میزدم
_ نه اینجوری نیست
گوشیش زنگ خورد شماره رو نگاه کرد و پا شد رفت سمت پنجره و جواب داد
ولی زود برگشت
از صورتش معلوم بود که پکره
_خوب من برم حساب کنم زودتر برم خونه
که الان مامانم نگرانم میشه
_ وقتی یه آقا اینجاست تو نباید دست تو جیبت کنی
_ نه دیگه اولا که این حساب کردن دوتا مناسبت داره
_ چرا دوتا
اول اینکه خیلی مهم بود همین گواهینامه بود که بالاخره قبول شدم
دوم حقوقم بود که بالاخره اولین حقوق گرفتم
_ مبارکه پس واجب شد تو حساب کنی
_ با کمال میل
به هر حال این شغل را با کمک شما دارم
حساب که کردم اومدیم بیرون و گفتم
_خوب دیگه من مزاحم شما نمیشم با تاکسی برمیگردم
_سوارشو اینقدر تعارف نکن
_ نه به خدا تعارف نیست
خیلی هم جدی هستش
_بریم کمی پایینتر فست فود هست پیتزاهاش خوبه
فعلاً پیتزاتو بگیر
_ آخه
_سوار شو
سوار شدم پیتزا رو که خریدیم اجازه نداد با تاکسی برگردم گفت شب خطرناک و این حرفها
خونه که رسیدیم ازش تشکر کردم و خداحافظی کردم
خودمو بدو بدو به خونه رسوندم
مامان با صورت خندانم فهمید که قبول شدم
زودی گوشی رو برداشتم به آیناز زنگ زدم
آیسو _مامان میشه همیشه از این پیتزاها برام بگیری
_آیسو خانم خبر داری داری تپل مپل میشی
البته تپل که چه عرض کنم داری چاق میشی
_ مامانی من از چاق بودن خوشم نمیاد
_ چون چاق بودن خوب نیست که
_مامانی من دلم بازی میخواد
_ چرا مگه با بچه های مهد تون بازی نکردی
_بازی کردم ولی بازم دلم بازی میخواد
حوصلم سر رفته
_ باشه چی بازی کنیم ؟
_قایم موشک خوبه
_باشه پس تو چشم بزار
_ نخیر اول شما چشم بزار
آیسو شروع کرد به شمردن صفر تا بیست رو بدون اشتباه شمرد
وقتی بیست رسید
چشماشو باز کرد و دید که من از جام تکون نخوردم
_مامانی قایم نشدی
آیسو رو بغل کردم و گفتم
_ وای عزیزم چقدر خوب شمردی
مامان_ مامانش هر روز کلی چیز مفید یاد میگیره
خداروشکر مهدشون خوبه
_دیدی چه خوب شمرد مامان
_ آره دخترم زرنگه همه چی بلده
آیسو که از تعریف و تمجیدهای ما خوشحال شده بود نگاه کرد و گفت
_ مامانی دوستم کلاس موسیقی میره منم برم
_ موسیقی؟
_ آره تو تبلتش کلی عکس نشونم داد
چقدر آیسو فرق کرده
چه چیزهایی دیده شنیده و یاد گرفته
اگه مثل قبل بودیم نمیتونست هیچ کدوم از این ها رو حتی خبردار هم بشه
واقعا از ته قلبم دلم برای بچه هایی که یتیم هستن فقیر هستن سوخت
هیچ فرقی هم نداره بچه من باشه یا نه
مهم اینه که حق همه بچه ها هاست که از همه امکانات استفاده کنن
🌼🌼🌼🌼🌼