توییت یکی از رزمندهای یمنی 😅😅😅✌️✌️ @nakhchilik

طفلی مامان!😁 @nakhchilik

دو هفته پیش یه پشه نیشم زد، از اون موقع هر شب دارم یه اسپری حشره کش خالی میکنم تو خونه. دیشب ریش بزرگشون اومد تو اتاق گفت: ما حاضریم خون بها بدیم فقط بیخیال شو خودتو به کشتن میدی.😂 @nakhchilik

راننده اسنپ یه پیرمرد بامزه بود. مقصد رو رد کرد. گفت اشکال نداره دور می‌زنیم، از قدیم گفتن هرکی خر رو برد بالا خودشم باید برگردونه:😐 @nakhchilik

میدونی، تو زندگی همیشه اینجوریه که با یه مسیج از یه نفر میتونی خوشحال ترین فرد جهان باشی و با یه مسیج دیگه از همون فرد میتونی غمگین ترین فرد جهان باشی. مسیج های واریز به حساب و برداشت از حساب از طرف بانک رو میگم.😕😅 @nakhchilik

🌿🌺﷽🌿🌺 سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته تحمل کن که سنگ بی‌‌بهایی در دلِ کوهی شود لَعلِ بسی قابل ولی آهسته آهسته مَزن از ناامیدی دَم، که آن طفل دبستانی شود دانشورِ کامل، ولی آهسته آهسته به نور دانش و تقوا، شود گم‌‌‌‌‌گشتگانی را به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته هُمای عشق ما را بُرده با خود در بَرِ دلبر ازین منزل به آن منزل ولی آهسته آهسته که باید ناخدا، کشتی در امواج دریا را کشانَد جانبِ ساحل ولی آهسته آهسته به دامن دامن، دُرّ ثَمین دیدگانم شد سرِشک رحمتش نازل، ولی آهسته آهسته سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته #علامه‌_حسن‌زاده‌آملی #شعر_و_شعور @nakhchilik

یه شوخی خیلی معمولی پسرونه😁 @nakhchilik

داداش هیچکی ندید راحت باش😂 @nakhchilik

حالا یه ذره میخوندی ببینیم چی میخونی😂 @nakhchilik

چ کیفی میکردیم از ساخت این خونه ها😁 @nakhchilik

زمان مدرسه به ما می گفتن فردا برگه امتحانی بخرید بیارین ازتون امتحان می خوایم بگیریم مثه این بود که به اعدامی بگی برو طناب بخر دارت بزنیم @nakhchilik

اینم از پدر من😐😂😂😂 @nakhchilik