یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم :
از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند
گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.
#حکایات_سعدی
@nakhchilik
نخچِلیک
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نش
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند.
چون به مقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
#حکایات_سعدی
@nakhchilik
یکی را زنی صاحب جمال جوان درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه متمکن بماند🤦♂ و مرد از محاورت او به جان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی تا گروهی آشنایان به پرسیدن آمدندش.
یکی گفتا: چگونهای در مفارقت یار عزیز؟
گفت: نادیدن زن بر من چنان دشخوار نیست که دیدن مادرزن.😁😁
#حکایات_سعدی
@nakhchilik
حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمرهای ندارد.
گویی درین چه حکمت است؟
گفت: هر درختی را ثمره معین است به وقتی معلوم. گاهی به وجود آن تازهاند و گاهی به عدم آن پژمرده شوند و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
#حکایات_سعدی
@nakhchilik
#حکایات_سعدی
مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خلایق به رنج اندرم از بس که به زیارت من همیآیند و اوقات مرا از تردّد ایشان تشویش میباشد؟ گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گرد تو نگردند!😁👍
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود
کافر از بیم توقع برود تا در چین
@nakhchilik
#حکایات_سعدی
مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال.
عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟
گفت: نیکبخت آن که خورد و کشت و بدبخت آن که مرد و هشت.
مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
@nakhchilik
#حکایات_سعدی
مردمآزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد. درویش را مجال انتقام نبود. سنگ را نگاه همیداشت تا زمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد. درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت. گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟ گفت: من فلانم و این همان سنگ است که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت: چندین روزگار کجا بودی؟ گفت: از جاهت اندیشه همیکردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت دانستم.
@nakhchilik
#حکایات_سعدی
دو درویش خراسانی مُلازم صحبت یکدیگر سفر کردندی. یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی.
اتفاقاً بر درِ شهری به تهمتِ جاسوسی گرفتار آمدند. هر دو را به خانهای کردند و در به گل برآوردند.
بعد از دو هفته معلوم شد که بیگناهند. در را گشادند، قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت بُرده.
مردم در این عجب ماندند.
حکیمی گفت: خلاف این عجب بودی، آن یکی بسیارخوار بوده است، طاقت بینوایی نیاورد، به سختی هلاک شد. وین دگر خویشتندار بوده است، لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
چو کمخوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
وگر تنپرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
@nakhchilik
#حکایات_سعدی
یکی از فضلا تعلیم ملک زادهای همیداد و ضرب بی محابا زدی و زجر بی قیاس کردی. باری پسر از بی طاقتی شکایت پیش پدر برد و جامه از تن دردمند برداشت. پدر را دل به هم بر آمد.
استاد را گفت که پسران آحاد رعیت را چندین جفا و توبیخ روا نمی داری که فرزند مرا سبب چیست؟
گفت: سبب آن که سخن اندیشیده باید گفت و حرکت پسندیده کردن همه خلق را علی العموم و پادشاهان را علی الخصوص، به موجب آن که بر دست و زبان ایشان هر چه رفته شود هر آینه به افواه بگویند و قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نباشد.
اگر صد ناپسند آید ز درویش
رفیقانش یکی از صد ندانند
وگر یک بذله گوید پادشاهی
از اقلیمی به اقلیمی رسانند
پس واجب آمد معلم پادشه زاده را در تهذیب اخلاق خداوندزادگان أنبَتَهم اللهُ نباتاً حسناً اجتهاد از آن بیش کردن که در حقّ عوام.
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنان که خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست
ملک را حسن تدبیر فقیه و تقریر جواب او موافق رای آمد. خلعت و نعمت بخشید و پایه منصب بلند گردانید.
@nakhchilik