ادامه نقد رمان دلهرههای خیابان وحید👇👇👇💥💥💥💥
… اما جالب است که چند چیز را اصلا نمیبیند و در نتیجه در این کتاب صد و هشتاد صفحهای خیلی چیزها را نمینویسد:
– #جنگ و بدبختیهایش را خوب میبیند و خوب مینویسد اما از #غیرت و مردانگی و دفاع مقابل ظالم هیچ نمینویسد.
– انواع #موشک و قطع برق و گرما و کمبودها را میبیند اما عامل آنها را که این ظلمها را سر مردم مظلوم میآورد نمیبیند.
– از زبان کودک همه چیز گفته، یعنی تمام حرفهای مردان و زنان کوچه و محله را شنیده اما یک کلمه نه از امام، نه از #انقلاب، نه از #شهدا، نه از #دفاع، نه از غیرت خدایی، نه از کفر #آمریکا، نه از خباثت #صدام … از هیچ کدام حرف نمی زند.
جنگ، جنگ، جنگ…
جنگ بد است اما چه کسی این بدی را رقم زده؟
نویسنده سکوت میکند.
ترس از جنگ در دل نوجوان ایجاد میشود اما نه ظالم را میشناسد نه احساس وظیفه برای دفاع از میهن در او پیدا میشود و نه حرفهای وجدانی، غیرتی و مسلمانی.
و کودکی که تمام زیبایی و زشتیها را می بیند در تمام داستانِ اهل شهرش حتی یک اشاره به مردمی که خدا شناسند و اهل بندگی خدا نمیکند.
انگار آبادان یک کفرستان است و جنگ هم دفاع نمیخواهد.
اواخر کتاب دلهرههای خیابان وحید هم اشاره میکند به چند رزمنده که از مردم میخواهند برای نجات جانشان شهر را ترک کنند مردم هم مسخره میکنند که با کدام وسیله؟!
صحنه طوری است که بین رزمندهها و مردم هیچ محبتی نیست، بلکه آنها را هم مسخره میکنند.
این کتاب برگی از تاریخ ایران است که خیانت به مردم ایران است و غیرت و تعصبشان.
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir/
🔷 @namaktab_ir