eitaa logo
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
474 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
138 فایل
بصیرتی، تربیتی، فرهنگی،مذهبی،تاریخی و سیاسی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴پرچم زده اند از غم تو كوچه به كوچه انگار عوض كرده زمين پيرهنش را ... #حيَّ_عَلَىٰ_العَزاء 🏴 Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 #بشنوید | #موعظه 🌴 دوم محرم، ورود كاروان #امام_حسین علیه السلام به كربلا ❓چرا #طرماح_بن_عدی بین شهدای كربلا نبود؟ 🎙حجت الاسلام #عالی 🌐 @namazi_313 #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
#عرفان_عاشورا ✍🏻خلاصه سخنرانی شب اول محرم ۱۳۹۷ بیت العباس(ع) بیرم سیدعلے اصغر نمازے 👈عاشورا درس
🌟عرفان عاشورا🌟 ان الحسین مصباح هدی و سفینه النجاه خلاصه سخنرانی شب دوم محرم ۱۳۹۷ بیت العباس بــیرم. مجالس اهلبیت ‌،ماه محرم و مخصوصا دهه ی اول محرم فرصت خوبی برای کسب معرفت عاشواریی وحسینی ، آشنایی با اندیشه و مرام سیدالشهداءعلیه السلام و اصحاب و اهلبیت اوست. بزرگان واهل نظر این را تاکید داشته ودارند که سرعت سیر و دریافت معارف در این ایام بسیار بالا و ویژه است. بقول امام راحل (ره) هرچه داریم از محرم و صفر است. درجنگ ۸ساله دفاع مقدس شهدا و مردم ما با فرهنگ عاشورا در مقابل صدام و زور گویان ایستادند. راحت ترین جواب برای این سوال که چگونه اهل سعادت و عاقبت بخیر شویم این است که سوار بر سفینه النجاة اهلبیت و مخصوصا سیدالشهداء علیه السلام شویم. اما همین کلام دنیایی حرف ودقت نیاز دارد. اهلبیت را رسول خدا سفینه النجاة معرفی کردند. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: امواج فتنه را با سفینه النجاة بشکنید. وامام صادق علیه السلام نیز فرمودند: همه ی ما اهلبیت سفینة النجات هستیم اما کشتی نجات اباعبدالله الحسین وسیع تر و تندرو تر است. سوال اینجاست چگونه از این سفینه النجاة استفاده کنیم؟ رسول اکرم (ص) فرمودند: مثلُ اهلبیتی کمثل سفینة نوح... سوار شدن بر کشتی نوح رانت وپارتی بازی نداشت. حتی همسر و فرزند او هم سوار بر کشتی نجات نوح به امر پروردگار نشد. سوار شدن بر کشتی اهلبیت (ع) وسیدالشهداء علیه السلام هم اینگونه است ، هر کسی نمی تواند سوار بر آن شود. خیلی ها تا پای این کشتی نجات آمدند اما توفیق سوار شدن نداشتند. طرماح بن عدی یکی از آنهاست. ۵محرم از امام اجازه گرفت که برای اهل و عیال خود آذوقه ببرد ولے وقتی برگشت که کار از کار گذشته و سر امام بالای نیزه رفته بود. حجربن عدی برادر طرماح توفیق سوار شدن بر کشتی نجات اهلبیت را پیدا کرد و از شهدای خاص و ویژه ی راه ولایت و امیر المومنین علیه السلام می باشد. برای سوار شدن بر این کشتی نیاز به یک سری اسباب ، لوازم، ویژگی ها داریم. چه ویژگی هایی باید داشت که توفیق همراهی این سفینه النجاة را شامل ما می کند ؟‌ آیا نماز و نماز خواندن ملاک همراهی است؟ قریب به ۱۰۰ هزار نفر سال ۶۰ هجری در اعمال حج شرکت کردند همه اهل نماز، روزه ،حج و.. بودند. اما ، وقتی حقیقیت حج را نفهمیدند از ۱۰۰ هزار نفر حاجی کمتر از ۱۰۰ نفر حسین را یار شدند. حربن یزید ریاحی و سپاهش از آن روز که با کاروان ابا عبدالله الحسین(ع) مواجه شدند تا روز ۴ محرم که عمر سعد با۴۰۰۰ به کربلا آمد پشت سر امام حسین (ع) نماز می خواندند. از روز ۴ پشت سر عمر سعد و بعدها هم پشت سر شبث بن ربعی و.... نماز می خواندند. پس اهل نماز بودند. نماز لازم است اما کافی نیست! الآن در جامعه دیده می شود افرادی که بعضا پیشانی پینه بسته اند اما اختلاس و سوء استفاده از بیت المال هم دارند. نمازی که اینها می خواند نماز بی ولایت بود ننتز تنهی عن الفحشاء ووالمنکر نبود! اهل نماز یعنی سعید بن عبدالله ، عابس بن ابی شبیب شاکری که فردی زاهد ، عابد ،اهل قرآن و ولے شناس بود. علامت حسینی شدن و ویژگی های افرادی که سوار بر سفینه الحسین شدند چیست؟ قطعا نماز لازم است اما کافی نیست. علامات دیگر همراهی با ولے خدا چیست؟ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطراتی که اسلام را به عنوان یک پدیده عزیز تهدید می‌کند، از قبل از پدید آمدن یا آغاز شدنش از طرف پروردگار پیش‌بینی ‌شده‌است و وسیله مبارزه با آن در خود اسلام کار گذاشته شده است. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۶۷ #بخش_زندگانی_امام_حسین_(ع) Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
قیام عظیم حسینی هم با دشمن مبارزه کرد و هم با روحیه راحت طلبی فساد پذیر رو به تباهی میان مسلمانان عادی و معمولی. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۷۱ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴 *همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت6⃣3⃣ تا چشم حُزِیمه به چشم امام م
❣﷽❣ 🌴 ** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣3⃣ در كوچه هاى كوفه اعلام مى شود همه مردم به مسجد بيايند كه ابن زياد مى خواهد سخنرانى كند. همه مردم، از ترس در مسجد حاضر مى شوند. چون آنها ابن زياد را مى شناسند. او كسى است كه اگر بفهمد يك نفر پاى منبر او نيامده است، او را اعدام مى كند. ابن زياد سخن خويش را آغاز مى كند: "اى مردم! آيا مى دانيد كه يزيد چقدر در حقّ شما خوبى كرده است؟ او براى من پول بسيار زيادى فرستاده است تا در ميان شما مردمِ خوب، تقسيم كنم و در مقابل، شما به جنگ حسين برويد. بدانيد كه اگر يزيد را خوشحال كنيد، پول هاى زيادى در انتظار شما خواهد بود".193 آن گاه ابن زياد دستور مى دهد تا كيسه هاى پول را بين مردم تقسيم كنند. بزرگان كوفه دور هم جمع شده اند و به رقص و پايكوبى مشغول اند. مى بينى دنيا چه مى كند و برق سكّه ها چه تباهى ها مى آفريند. به ياد دارى كه روز سوّم محرّم، چهار هزار نفر فريب عمرسعد را خوردند و براى آنكه بهشت را خريدارى كنند، به كربلا رفتند. امروز نيز، عدّه اى به عشق سكّه هاى طلا آماده مى شوند تا به كربلا بروند. آنها با خود مى گويند: "با آنكه هنوز هيچ كارى نكرده ايم، يزيد برايمان اين قدر سكّه طلا فرستاده است، پس اگر به جنگ حسين برويم او چه خواهد كرد. بايد به فكر اقتصاد اين شهر بود. تا كى بايد چهره فقر را در اين شهر ببينيم و تا كى بايد سكّه هاى طلا، نصيب اهل شام شود. اكنون كه سكّه هاى طلا به سوى اين شهر سرازير شده است، بايد از فرصت استفاده كنيم". مردم گروه گروه براى رفتن به كربلا و جنگ با امام آماده مى شوند. آهنگران كوفه، شب و روز كار مى كنند تا شمشير درست كنند. مردم نيز، در صف ايستاده اند تا شمشير بخرند. مردم با همان سكّه هايى كه از ابن زياد گرفته اند، شمشير و نيزه مى خرند. در اين هياهو، عدّه اى را مى بينم كه به فكر تهيه سلاح نيستند. با خودم مى گويم: عجب! مثل اينكه اينها انسان هاى خوبى هستند. خوب است نزديك تر بروم تا ببينم كه آنها با هم چه مى گويند: ــ جنگ با حسين گناه بزرگى است. او فرزند رسول خداست. ــ چه كسى گفته كه ما با حسين جنگ مى كنيم. ما هرگز با خود شمشير نمى بريم. ما فقط همراه اين لشكر مى رويم تا اسمما هم در دفتر ابن زياد ثبت شود و سكّه هاى طلا بگيريم. ــ راست مى گويى. هزاران نفر به كربلا مى روند، ولى ما گوشه اى مى ايستيم و اصلاً دست به شمشير نمى بريم. اينها نمى دانند كه همين سياهىِ لشكر بودن، چه عذابى دارد. وقتى بچّه هاى امام حسين(ع) ببينند كه بيابان كربلا پر از لشكر دشمن شده است، ترس و وحشت وجود آنها را فرا مى گيرد. گمان مى كنم كه آنها در روز جنگ با امام حسين(ع) آرزو كنند كه اى كاش ما هم شمشيرى آورده بوديم تا در اين جنگ، كارى مى كرديم و جايزه بيشترى مى گرفتيم! آن وقت است كه اين مردم به جاى شمشير و سلاح، سنگ هاى بيابان را به سوى امام حسين(ع) پرتاب خواهند كرد. آرى! اين مردم خبر ندارند كه روز جنگ، حتّى بر سر سنگ هاى بيابان دعوا خواهد شد. زيرا سنگ بيابان در چشم آنها سكه طلا خواهد بود. * * * ابن زياد دستور داد در منطقه "نُخَيْله"، اردوگاهى بزنند تا نيروهاى مردمى در آنجا سازماندهى شوند و سپس به سوى كربلا حركت كنند. برنامه او اين است كه دسته هاى هزار نفرى، هر كدام به فرماندهى يك نفر به سوى كربلا حركت كنند. مردم گروه گروه به سوى نُخَيْله مى روند و نام خود را در دفتر مخصوصى كه براى اين كار آماده شده است، ثبت مى كنند و به سوى كربلا اعزام مى شوند. در اين ميان گروهى هستند كه پس از ثبت نام و پيمودن مسافتى، مخفيانه به كوفه باز مى گردند. اين خبر به گوش ابن زياد مى رسد. او بسيار خشمگين مى شود و يكى از فرماندهان خود را مأمور مى كند تا موضوع فرار نيروها را بررسى كند و به او اطّلاع دهد.194 هنگامى كه مأمور ابن زياد به سوى اردوگاه سپاه حركت مى كند، يك نفر را مى بيند كه از اردوگاه به سوى شهر مى آيد، امّا در اصل او اهل كوفه نيست. اين از همه جا بى خبر به كوفه آمده است تا طلب خود را از يكى از مردم كوفه بگيرد و وقتى مى فهمد مردم به اردوگاه رفته اند، به ناچار براى گرفتن طلب خود به آنجا مى رود. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ جهت پیگیری به کانال مراجـعه کنید.👇 http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
✍ تسویف و تأخیر استاد علی صفایی حائری قيس بن مسهر و عبدالله بن يقطر...از رسولان امام براى مسلم هستند كه در قادسيه به وسيله حصين بن نمير دستگير مى‌شوند و به كوفه روانه مى‌شوند و براى لعن بر حسين عليه السلام بر منبر فرستاده مى‌شوند و مردم را به يارى حسين و جدايى از حرامزاده‌اى مثل ابن زياد مى‌خوانند و از بالاى قصر پرتاب مى‌شوند و سر از بدن شكسته‌شان جدا مى‌شود. طرماح بن عدى هم از طايفه طى است كه از كوفه بيرون آمده و آن لشكر عظيم نخيله را ديده و هنگامى كه به حسين مى رسد، به جاى نصرت به نصيحت مى پردازد و از حسين عليه السلام مى خواهد كه به كوه‌هاى طى روى بياورد و تا بيست هزار شمشيرزن را در ركاب خود ببيند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع مى كنند. حضرت مى فرمايد كه من با حرّ عهدى دارم و نمى پذيرد و طرماح به خاطر رساندن آذوقه عيال، از حسين عليه السلام جدا مى شود تا خود براى نصرت او بازگردد و حسين عليه السلام مى فرمايد: شتاب كن، چون ممكن است كه ما را نبينى و او مى رود و هنگامى كه باز مىگردد، ديگر در نينوا لاله‌اى نيست و آتش‌ها خاكستر شده‌اند. اين تسويف و تأخيرها به خاطر هر عذر و بهانه اى كه باشد، از ترجيح آن بهانه حكايت دارد. چرا ما تكليف‌ها را به عقب مى‌اندازيم؟ آيا امكان بيشتر و يا قدرت زيادتر و يا رفع موانع و يا رفعت همتى را انتظار داريم؟ مادامى كه حسين، به تبليغ و دگرگون كردن تلقى مردم از خويش و از حكومت محتاج است، مادام كه او به مهره هاى كارساز و جايگزين آنها از مهره‌هاى موجود نياز دارد، چگونه تأخير مى‌كنيم و براى تأمين چند ماه آذوقه مى‌رويم و فرصت‌ها را از دست مى‌دهيم در حالى‌كه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسيار و راه‌زنها در كمين هستند. ما براى فرار از تكاليف، تكاليف را سنگين مى‌شماريم و توان خود را نفى مى‌كنيم تا عذر تأخير و تسويف را فراهم كنيم. ما مى‌گوييم: «لَو استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَكم يُهلِكون انفُسَهُم».(توبه:۴۲) و خدا مى‌ گويد: «لَو ارادوا الخُروج لا عدوا له عدةً».(توبه:۴۶) ما مى‌گوييم: اگر مى‌توانستيم مى‌آمديم و خدا مى‌فرمايد: اگر مى‌خواستند آماده مى‌شدند. آنچه خدا مى‌خواهد شتاب و سبقت است كه: «سارعوا الى مَغفِرة مِن رَبِّكم»،(آل عمران: ۱۳۳) و «اغتَنمواالفرص» و «اغتنموا المهل».( نهج‌البلاغه، خطبه۷۶) و آنچه شيطان مى خواهد وعده و وعيد و تسويف و تأخير است كه: «يعدهم و يمنيهم و مايعدهم الشيطان الا غروراً».(نساء:۱۲۰) ✅ ما اگر مى خواهيم كه حسرت نصرت معصوم و حسرت غنيمت همراهى او را نداشته باشيم و همچون طرماح به جاى خالى نرسيم، بايد تمرين كنيم و هيچ تكليفى را به خاطر بهانه‌اى به عقب نيندازيم و الان مى‌روم و رفتم را با عمل جايگزين كنيم كه تا به خود بجنبيم، ديگران رفته‌اند و كارها را برده‌اند و ما را با لهو و لعب‌ها گذاشته‌اند. 📚 وارثان عاشورا، ص۲۷۶ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
اگر امام حسین قیام نمی‌کرد روحیه تنبلی و گریز از مسئولیت تبدیل به روحیه ظلم‌ستیزی و مسئولیت‌پذیری نمی‌‌شد. بعد از قیام امام حسین این روحیه زنده شد. این، آن درس بزرگی است که در ماجرای عاشورا، در کنار درس‌های دیگر باید بدانیم. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۸۸ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبَلِـغِ_مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 ** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 ⃣3⃣ هنگامى كه مأمور ابن زياد به سوى اردوگاه سپاه حركت مى كند، يك نفر را مى بيند كه از اردوگاه به سوى شهر مى آيد، امّا در اصل او اهل كوفه نيست. اين از همه جا بى خبر به كوفه آمده است تا طلب خود را از يكى از مردم كوفه بگيرد و وقتى مى فهمد مردم به اردوگاه رفته اند، به ناچار براى گرفتن طلب خود به آنجا مى رود. مأمور ابن زياد با خود فكر مى كند كه او مى تواند وسيله خوبى براى ترساندن مردم باشد. پس اين بخت برگشته را دستگير مى كند و نزد ابن زياد مى برد. او هر چه التماس مى كند كه من بى گناهم و از شام آمده ام، كسى به حرف او گوش نمى دهد. ابن زياد فرياد مى زند: ــ چرا به كربلا نرفتى؟ چرا داشتى فرار مى كردى؟ ــ من هيچ نمى دانم. كربلا را نمى شناسم. من براى گرفتن طلب خود به اين جا آمده ام. او هر چه قسم مى خورد، ابن زياد دلش به رحم نمى آيد و دستور مى دهد او را در ميدان اصلى شهر گردن بزنند تا مايه عبرت ديگران شود و ديگر كسى به فكر فرار نباشد.195 همه كسانى كه نامشان در دفتر سپاه نوشته شده و اكنون در خانه هاى خود هستند، با وحشت از جا برخاسته و به سرعت به اردوگاه برمی گردند. ابن زياد لحظه به لحظه از فرماندهان خود، در مورد حضور نيروهاى مردمى در اردوگاه خبر مى گيرد. هدف ابن زياد تشكيل يك لشكر سى هزار نفرى است و تا اين هدف فاصله زيادى دارد. سياست او بسيار دقيق است. او مى داند كه مردم را فقط به سه روش مى توان به جنگ با حسين فرستاد: فريب، پول و زور. امروز سپاه كوفه از سه گروه تشكيل شده است: گروه اول، كسانى هستند كه با سخنان عمرسعد به اسم دين، فريب خورده و به كربلا رفته اند. گروه دوم نيز از افرادى تشكيل شده كه شيفته زرق و برق دنيايى هستند و با هدف رسيدن به دنيا، براى جنگ آماده شده اند و سومين گروه هم از ترس اعدام و كشته شدن به سپاه ملحق مى شوند. همسفرم! حالا ديگر زمان دلهره و نگرانى است. حتماً سخنرانى قبلى ابن زياد را به ياد دارى كه چقدر با مهربانى سخن مى گفت، امّا اين سخن را بشنو: "من به اردوگاه سپاه مى روم و هر مردى كه در كوفه بماند به قتل خواهد رسيد".197 آن گاه به يكى از فرماندهان خود مأموريّت داد تا بعد از رفتن او به نُخَيْله، در كوچه هاى كوفه بگردد و هر كس را كه يافت مجبور كند تا به اردوگاه برود و اگر قبول نكرد او را به قتل برساند.198 با اين اوصاف، ديگر مردم چاره اى ندارند جز اينكه گروه گروه به سپاه ابن زياد ملحق شوند. آنها كه از يارى امام حسين(ع) دست كشيدند، حالا بايد در مقابل آن حضرت هم بايستند. ابن زياد به اردوگاه نُخَيْله مى رود و در آنجا نيروها را ساماندهى مى كند. او هر روز يك يا دو لشكر چهار هزار نفرى به سوى كربلا مى فرستد. آخر مگر امام حسين(ع) چند ياور دارد؟ ابن زياد مى داند كه تعداد آنها كمتر از صد نفر است. گويا او مى خواهد در مقابل هر سرباز امام، سيصد نفر داشته باشد.199 او هفت فرمانده معيّن مى كند و با توجّه به شناختى كه از قبيله هاى كوفه دارد، نيروهاى هر قبيله را در سپاه مخصوصى سازماندهى مى كند. * * * به ابن زياد خبر مى دهند كه عدّه اى از دوستان امام حسين(ع)، براى يارى امام به سوى كربلا حركت كرده اند. او به يكى از فرماندهان خود به نام زَجْر، مأموريّت مى دهد تا همراه با پانصد سوار به سوى "پل صَراه" برود و در آنجا مستقر شود.200 زيرا هر كس كه بخواهد از كوفه به كربلا برود، بايد از روى اين پل عبور كند. اين پل در محاصره نيروها درمى آيد و از عبور كردن افرادى كه بخواهند به يارى امام حسين(ع) بروند، جلوگيرى مى شود. آيا كسى مى تواند براى يارى امام حسين(ع) از اين پل عبور كند؟ آرى، هر كس مثل عامِر شجاع و دلير باشد مى تواند از اين پل عبور كند. او براى يارى امام حسين(ع) به سوى كربلا مى رود و به اين پل مى رسد. او مى بيند كه پل در محاصره سربازان است، امّا با اين حال، يك تنه با شمشير به جنگ اين سربازان مى رود وسربازان ابن زياد چون شجاعت او را مى بينند، فرار مى كنند. آرى عامِر براى عقيده مقدّسى شمشير مى زد و براى همين، همه از او ترسيدند و راه را براى او باز كردند و او توانست از پل عبور كند.201 خبر عبور عامِر به ابن زياد مى رسد. او دستور مى دهد تا نيروهاى بيشترى براى مراقبت از پل فرستاده شوند و در مسير كربلا هم نگهبانان زيادترى قرار گيرند تا مبادا كسى براى يارى امام حسين(ع) به كربلا برود و يا كسى از سپاهيان كوفه فرار كند. ... ✨🌺 *الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج* 🌺✨ جهت پیگیری به کانال مراجعه نمائید.👇 http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
✅خدایا تورابه خاطرمصیبت هایم شاکرم..... 🔶استادعلی صفایی حائری Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت8⃣3⃣ هنگامى كه مأمور ابن زياد به
❣﷽❣ 🌴 ** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 ⃣3⃣ امروز يكشنبه و پنجم محرّم است. لحظه به لحظه بر تعداد سربازان عمرسعد افزوده مى شود. هر گروه هزار نفرى كه به كربلا مى رسد، جشن و سرورى در لشكر عمرسعد بر پا مى شود، امّا آيا كسى به يارى حق و حقيقت خواهد آمد؟ راه ها بسته شده و اطراف كربلا نيز كاملا محاصره شده است. آنجا را نگاه كن! سه اسب سوار با شتاب به سوى ما مى آيند. آنها كه هستند؟ سه برادر كه در جنگ صفيّن و نهروان در ركاب حضرت على(ع) شمشير زده اند، اكنون مى آيند تا امام حسين(ع) را يارى كنند. شجاعت آنها در جنگ صفيّن زبانزد همه بوده است. كُرْدوس و دو برادرش! آنها شيران بيشه ايمان هستند كه از كوفه حركت كرده اند و حلقه محاصره دشمنان را شكسته و اكنون به كربلا رسيده اند.202 دوستان به استقبال آنها مى روند و به آنها خوش آمد مى گويند. پيوستن اين سه برادر، شورى تازه در سپاه حق آفريد. خبر آمدن اين جوانان به همه مى رسد. زنان و كودكان هم غرق در شادى مى شوند. خدا به شما خير دهد كه امام حسين(ع) را تنها نگذاشتيد. آنها نزد امام حسين(ع)مى آيند. سلام عرضه مى دارند و وفادارى خويش را اعلام مى كنند. اما در طرفى ديگر كسانى نيز، هستند كه روزى در ركاب حضرت على(ع) شمشير زدند و در صفيّن رشادت و افتخار آفريدند، امّا اكنون براى كشتن امام حسين(ع)، لباس رزم پوشيده و در سپاه كوفه جمع شده اند. به راستى كه در اين دنيا، هيچ چيزى بهتر از عاقبت به خيرى نيست. بياييد همواره دعا كنيم كه خدا عاقبت ما را ختم به خير كند. به هر حال، هر كس كه مى خواهد به يارى امام حسين(ع) بيايد، فقط امروز را فرصت دارد. از فردا حلقه محاصره بسيار تنگ تر، و راه رسيدن به كربلا بسيار پرخطر مى شود. من نگاه خود را به راه كوفه دوخته ام. آيا ديگر كسى به يارى ما خواهد آمد؟ اين در حالى است كه يك لشكر هزار نفرى به كربلا مى رسد. آنها براى كشتن امام حسين(ع)مى آيند. يك نفر هم براى يارى او نمى آيد. در سپاه كوفه هياهويى بر پا شده است. همه نيروها شمشير برهنه به دست، منتظرند تا دستور حمله صادر شود. خدايا! چه شده و مگر آنها چه بدى از امام حسين(ع) ديده اند كه براى كشتن او، اين همه بى تابى مى كنند. من ديگر طاقت ندارم اين صحنه ها را ببينم. آنجا را نگاه كن! آنجا را مى گويم، راه بصره، اسب سوارى با شتاب به سوى ما مى آيد. او كيست كه توانسته است حلقه محاصره را بشكند و خود را به ما برساند. او حَجّاج بن بَدْر است كه از بصره مى آيد. او نامه اى از خوبان بصره در دست دارد. او فرستاده مردم بصره است و آمده تا جواب نامه را براى آنها ببرد. حَجّاج بن بَدْر خدمت امام حسين(ع) مى رسد. اشك امانش نمى دهد. و به اين وسيله، اوج ارادتش را به امام نشان مى دهد. نامه را به امام مى دهد. امام آن را باز مى كند و مشغول خواندن نامه مى شود. اكنون حجّاج بن بدر رو به من مى كند و مى گويد: "وقتى امام حسين(ع) هنوز در مكّه بود براى شيعيان بصره نامه نوشت و از آنها طلب يارى كرد. هنگامى كه نامه امام به دست ما رسيد، در خانه يزيد بن مسعود جمع شديم و همه براى يارى امام خود، اعلام آمادگى كرديم. يزيد بن مسعود اين نامه را براى امام حسين(ع) نوشت و از من خواست تا آن را براى امام بياورم. چه شب ها و روزهايى را كه در جستجوى شما بودم. همه بيابان ها پر از نگهبان بود. من در تاريكى شب ها به سوى شما شتافتم و اكنون به شما رسيدم".203 همسفرم! حتماً شما هم مثل من مى خواهيد بدانيد كه در اين نامه چه نوشته شده است. گوش كن: "اى امام حسين! پيام تو را دريافت كرديم و براى يارى كردن تو آماده ايم. باور داريم كه شما نماينده خدا در روى زمين هستيد و تنها يادگار پيامبرمى باشيد. بدان كه همه دوستان شما در بصره تا پاى جان آماده يارى شما هستند".204 امام بعد از خواندن نامه در حقّ يزيدبن مسعود دعا مى كند و از خداوند براى او طلب خير مى كند.205 .. ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ جهت پیگیری داستان عاشورایی به کانال مراجعه کـنـیدـ👇 http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀