#سلام_صبحگاهی
پنجره را باز میکنم
ذرههای هوا را سر میکشم
شاید بوی پیراهنت، همین حوالیها باشد!!
من آموختهام
آن گونه تو را بو بکشم
تا در عمق جانم نفوذ کنی ...
ماه شعبان رو به پایان است و من هر روز
آمدنت را به دلم قول میدهم ...
شعبان ، تمام
عظمت و زیباییاش را
مدیونِ قدمهایِ سبز توست
السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی
https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🔻اشتغالاتِ دنیایِ امروز، ما را از فرصتِ باقیماندهٔ ماه شعبان غافل نکند.
🔹 استاد سید محمّدمهدی میرباقری:
«سعی كنيم در مابقی ماه شعبان تدارك كنيم كوتاهیای كه در گذشته ما بوده است.
كسی نمیتواند بگويد ما حق این ماه را ادا كرديم. اگر كوتاهی كردهايم، اولين قدم در رشد، اعتراف به كوتاهی است. کسی كه احساس نمیكند در بندگی خدا كوتاهی كرده، رشد نمیكند!
مرحوم صدوق از عيون اخبارالرضا(ع) نقل كردهاند که اباصلت در آخرين جمعه ماه شعبان بر امام رضا(ع) وارد شدند. حضرت فرمودند: اباصلت! اكثر شعبان گذشت، اين آخرين جمعه ماه شعبان است: «فتدارك فيما بقی منه تقصيرك و عليك بالإقبال على ما يعنيك و ترك ما لا يعنيك»...
باید سعی كنیم آنچه را که به درد نمیخورد، در مابقی اين ماه كنار بگذاريم. خوردنها، خوابيدنها، نگاهكردنها و اشتغالات متنوعی كه دنيای امروز بر ما فراهم میكند... خدا نکند اشتغالاتی بر ما بيايد كه اصلاً نفهميم در فضای ما چه میگذرد و بهسرعت فرصتها بروند و ما غفلت كنيم.»
اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی
https://eitaa.com/namazjomejosheghan
💠امیرالمؤمنین(علیهالسلام):
📜الجِهادُ عِمادُ الدِّینِ و مِنهاجُ السُّعَداءِ.
💬جهاد در راه خدا استوانه دین و راه درخشان مردمان سعادتمند است.
📚{غررالحکم،۱۳۴۶}
#سید_حسن_نصرالله #إنا_على_العهد
•┈┈••✾••❀•••✾•••❀••✾••┈┈•
اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی
https://eitaa.com/namazjomejosheghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خداحافظ ای ایرانیترین، غیرایرانی
#انا_علی_العهد
#سید_مقاومت
#سید_حسن_نصرالله
اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی
https://eitaa.com/namazjomejosheghan
💠#سهشنبه_های_مهدوی
|•انقلاباسلامیموجبسرعتبخشیدن درظهورحضرت مهدی(عج)شده است.
🍃امام خامنهای حفظه الله:
شمـا مردم ایـران و شمـا مادران شهـیـد
داده وپدران داغدار و افرادیکه درطول
ایـن مــبــارزه [انقلاب] زحمـت کشیـدیـد
بـدانیـد،مــوجـب...
#امام_زمان #رهبری #مهدویت
اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی
https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🔴 پایان ماموریت مردان خدا
🔻نهـــــاية مسيــرة رجـــــال اللَّه
🔻The Mission of God's Men Concludes
#حضرت_امام_خمینی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#آیتالله_رئیسی
#سید_حسن_نصرالله
هدایت شده از Rreza Nazarian
برگی از یک خاطره
از شهادت حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین ع در ۸ اسفند ۱۳۶۵
.....بغض گلویش را گرفته بود لحظهای مکث کرد و و بعد با حالت بغض آلود گفت برادر ها بلند شید حاج حسین شهید شده است همه سر جای خود وا رفتند. همه غمگین بدون اینکه باهم حرف بزنیم از سنگر خارج شدیم هر کس در گوشه ایستاده یا نشسته زانوی غم در بغل گرفته کرده بود. بعضی هم سرشان را در حالت نشسته در بین زانو های خود فرو برده بودند هق هق گریه می کردند. بلندگوی شهرک دارخویین شروع به پخش صوت قران کرد. گریه امانم نمی داد سپس بلندگو اعلام کرد تا ساعتی دیگر تشییع پیکر جانباز برادر شهید حاج حسین خرازی از معراج شهدای لشکر به طرف مسجد چهارده معصوم شهرک شروع خواهد شد همه گردان ها و گروهان ها که در شهرک در حال استراحت از مرحله پنجم عملیات کربلای ۵ پشت خط بودیم به طرفه معراج شهداحرکت کردیم. اگرچه تا یک ساعت دیگر تشییع جنازه آغاز می شد ولی هر کسی خود را برای استقبال از تشییع جنازه فرمانده لشکرش آماده می کرد. همه به محل شروع تشییع جنازه رفتیم خیلی از بچه ها سینه زنان برای تشییع جنازه شهید خرازی میآمدند هرکسی بیرق و پرچمی در دست داشت اشک ها جاری بود انگار همه پدر خود را از دست دادند تشییع جنازه تا مسجد چهارده معصوم ادامه داشت. یکبار هم تابوت شکست وبعد از تعویض روی دستان سربازانش قرار گرفت.مسجد چهارده معصوم شهرک غوغایی بود. بعد از نماز مغرب و عشا با حضورمسئولین کشوری و لشکری از جمله رحیم صفوی، محسن رضایی نمایندگان مجلس مردم اصفهان عزاداری مفصلی همراه با سخنرانی ها انجام شد.
(زیر نویس:روز جمعه 8 اسفند 1365 حاج حسین خرازی پس از جلسه هماهنگی در قرارگاه قدس و کربلا به خط مقدم منطقه عملیاتی کربلای 5رفتهبود تا از نزدیک اقدامات لشکر را هدایت نماید یکی از همرزمان در مورد نحوه شهادت ایشان گفت: «در ساعت 10 صبح به طرف خط مقدم حرکت کردیم و چند ساعت بعد به سنگر “حاجحسین” رسیدیم که نیمه شب به خط آمدهبود. من به اتفاق مسئول مهندسی منطقه و چند تن دیگر از برادران در کنار ایشان به صحبت در مورد وضعیت منطقه مشغول شدیم و شهید خرازی از اوضاع منطقه سؤال میکرد و دستورات لازم را برای جلوگیری از نفوذ دشمن به بچهها میداد. یکی از برادران خبر داد که ماشین غذا مورد اصابت گلوله دشمن قرارگرفته و نتوانسته است برای بچه ها غذا ببرد.
حاجحسین بهشدت ناراحت شد و دستور داد به هر ترتیبی شده آب و غذا را به جلو برسانند. نیم ساعت بعد یکی از برادران گفت: ماشین غذا آماده است. شهید خرازی از جا بلند شد و به بیرون سنگر رفت. بچهها میخواستند به طریقی ایشان را از تصمیمش منصرف نمایند، اما خجالت میکشیدند. یکی از برادران گفت: “شما به داخل بروید و ما ماشین را خواهیم فرستاد”. اما ایشان به کنار ماشین آمد و توصیههایی را برای راننده کرد که چگونه و از کجا برود.
من در آن لحظه در نیممتری حاجحسین بودم یک مرتبه دیدم که فرمانده به زمین افتاد. اصلاً باورم نمیشد. حتی درست متوجه صدای خمپارهای که در کنارمان به زمین خورد، نشدم. بلافاصله سر حاجی را بلند کردم، ترکشهای بزرگی به سر و گردن این بزرگوار اصابت کرده بود. سایر برادران هم جمع شدند ولی هیچ کس نمیتوانست باور کند. بیاختیار فریاد زدم “حاج حسین شهید شد”. حس میکردم از چشمانم نه اشک، بلکه خون میبارد و بیاختیار زار زار گریه میکردم.
رضا نظریان