eitaa logo
نماز شب خوانها
8.2هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
56 فایل
🌼اهمیت وفضائل نماز شب درقرآن وروایات وعوامل توفیق وسلب آن وتوصیه علماوبزرگان وخاطرات شهدا و... https://eitaa.com/namazshabkhanha @hasanen12869 خادم کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
amirza.apk
حجم: 19.65M
دانلود مستقیم بازی کلماتی کربلا سرگرمی+ آشنایی بیشتر با امام حسین(ع) ✅دانلود از کافه بازار: http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.game.karbala&ref=share ✅دانلود از مایکت: https://myket.ir/app/ir.game.karbala/ گروه نرم‌افزاری تسبیح سافت
‌🌷مهدی شناسی ۲۳۱🌷 🌹... و اولیاء النعم...🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌸زنبورهای عسل اگر بخواهند به ﻋﺴﻞ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﮑﻨﻨﺪ،ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ هست، ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.ﺁﻥ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﻞ‌ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮔﻞ‌ﻫﺎ ﺳﺮ ﺧﻢ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺯﺍﻧﻮ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺴﻞ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭ ﺷﻔﺎ ﺑﺨﺶ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. 🌸 ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﻫﻢ ﺭﺍﻩ هست.ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺁﺏ ﺷﮑﺮ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪ!ﺷﻤﺎ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖ‌ﻫﺎ ﺁﺏ ﺷﮑﺮ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ،ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﺴﻞ ﻣﯽ‌ﺭﺳﻨﺪ،ﻭﻟﯽ ﺁﻥ ﻋﺴﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻔﺎ ﺑﺨﺶ ﻧﯿﺴﺖ. ﺯﯾﺎﻥ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ. 🌸 ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﯼ طبیعی و حقیقی ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻨﻌﻢ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. 🌸ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺟﻤﻊ ﻭﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﺻﺎﺣﺐ.ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻟﮏ.ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﯾﻌﻨﯽ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ. 🌸امام مهدی علیه السلام ولی نعمت ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺍﯾشان است. 🌸ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﯾشان ﺑﺮویم ﺯﻧﺪﮔیمان ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺁﺯﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 🌸ﺳﺮﺍﻍ ﺍمام زمان ﻫﻢ ﻧﺮﻭیم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﺁﻥ ﻋﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺁﺏ ﺷﮑﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ... @namazshabkhanha
❤️سجاده‌ی‌نماز‌شب‌، را بانام 🌼 رضا علیه السلام 🌼🌴 پهن میکنیم و نماز امشب🦋 را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم.. ❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏 💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده . 🦋🏕🦋💐🦋🏕 @namazshabkhanha
14.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم جامانده های اربعین😔😔 عجب سخت و جان فرساست فراق امسال😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧔🏻 🌹 نماز شب 🔸 بعد از مجروحیت اول حسین برای رفتن به دکتری در تهران او را همراهی کردم. در ماشین حسین، حسین همیشگی نبود.😞 حسینی که با خنده ها و صحبت هایش راه را کوتاه می کرد و این به خاطر دردی😰 بود که از جراحت داشت🤕. 🔸 به نایین که رسیدیم به علت خستگی خودم و حسین کنار مسجد توقف کردم و شب در ماشین خوابیدیم 💤 نیمه های شب بیدار شدم به صندلی عقب نگاه کردم حسین نبود دلواپس پایین آمدم و خیابان و کوچه اطراف را بررسی کردم اما اثری از حسین نبود❌ یک دفعه متوجه مسجد شدم دیدم لای در باز است آهسته داخل شدم و با نگاهم اطراف را جستجو می کردم. یک مرتبه شَبَه یک نفر در گوشه شبستان مسجد توجهم را جلب کرد. یک نفر در حال راز و نیاز 📿 در گوشه دنجی از مسجد بود. جلوتر رفتم حسین بود، در حالت قنوت. آرام گوشه ای خزیدم و به تماشایش نشستم. حالت عجیبی داشت گریه می کرد😢 اشک میریخت دعا می‌خواند🤲 و بدنش به شدت میلرزید. چنان غرق در حالت عارفانی او شده بودم که اصلا نفهمیدم کجا هستم و چه در اطراف می گذرد. ✅ وضعیت حسین دیگر عادی شده بود حالش بهتر شده بود. مناجات شب قبل او را سر حال کرده بود🙂 انگار دیگر دردی وجود نداشت. شروع به صحبت کرد حرف هایی که برای لحظاتی انسان را از دنیای مادی دور می کرد. 🎙️ راوی: محمد علی یوسف الهی 📚 کتاب "نخل سوخته" صفحه ۶۷