🌷🌷🌷 به مناسبت ۲۴ رجب، سالروز فتح خیبر به دستان مبارک آقا امیرالمومنین علی علیه السلام 🌷🌷🌷
سوال
ماجرای جنگ خیبر چه بود؟
پاسخ
خیبر جلگه ی وسیع و حاصل خیزی بود، که در شمال مدینه، به فاصله ۲۰۰ کیلومتری آن قرار داشت، که «وادی خیبر» نامیده می شد.
پیش از بعثت رسول اکرم( صلی الله علیه و آله ) یهودیان برای سکونت و حفاظت خویش در آن منطقه، قلعه های هفتگانه محکمی ساخته بودند.
جمعیت آنها بالغ بر بیست هزار تن بود و در میان آنان، مردان جنگاور و دلیر، فراوان به چشم می خورد که معروفترین آنها مرحَب و برادرش حارث بود.
جرم بزرگ یهودیان خیبر این بود که کمک مالی آنان، سبب جنگ خندق شد و این خطر وجود داشت که آنها با تحریک امپراتور روم یا ایران، به پایگاه اسلام حمله کنند؛ به خصوص در آن زمان، که یهودیان در جنگ های ایران و روم، با یکی از آنها همکاری داشتند.
از این رو، رسول اکرم(صلیالله علیه و آله ) تصمیم گرفت، که آتش این خطر را خاموش سازد.
ایشان در سال ششم هجری هنگامی که آن حضرت(صلی الله علیه و آله ) از حدیبیه بازگشت، ماه ذی الحجه و مقداری از محرم سال هفتم هجری را در مدینه ماند؛ سپس با سپاهی به سوی خیبر حرکت کرد.
وقتی رسول اکرم(صلیالله علیه و آله ) نزدیک قلعه های خیبر رسید، سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
بارالها تویی خدای آسمان ها و آن چه زیر آنها قرار گرفته و خدای زمین وآن چه برآن سنگینی افکنده، من از تو خوبی این آبادی و خوبی اهل آن و آن چه را که در آن هست، می خواهم و از بدی های آن و بدی آن چه را در آن قرار گرفته، به تو پناه می برم.
رسول اکرم(صلیالله علیه و آله ) و یارانش، از توطئه های یهودیان آگاه بودند.
از این رو، شبانه و مخفیانه حرکت کردند و آنان را به محاصره درآوردند.
یهودیان در بالای قلعه ها، دیدبان ها و تیراندازانی قرار داده و در جلوی راه های ورودی قلعه، خندقی کنده بودند.
ایام محاصره را بین ۱۰ الی ۲۰ روز نوشته اند.
سپاه اسلام، قلعه ها ( که هفت قلعه به نام های ناعم، قموص، کتیبه، نطاط، شق، طیح و سلالم بودند و از نظر هندسی مانند پوست پیاز، یعنی لایه لایه و معلوم است که قلعه آخر که در مرکز خیبر قرار دارد از اهمیت بیشتری برخوردار بوده) را یکی پس از دیگری فتح کردند تا به آخرین قلعه خیبر که از همه محکم تر بود و فرمانده معروف یهود، «مرحب» در آن قرار داشت، رسیدند.
حضرت(صلیالله علیه و آله ) دستور حمله عمومی را به فرماندهی ابوبکر صادر کرد.
از طرفی مرحب، برای تقویت نیروهای خودی و تضعیف نیروهای اسلام، در حالی که رجز می خواند، از قلعه خارج شد و مبارز می طلبید.
اما ابوبکر نتوانست، در مقابل پهلوان یهود عرض اندام کند و در نهایت فرار کرد.
فردای آن روز رسول اکرم(صلیالله علیه و آله ) عمر بن خطاب را به فرماندهی گروهی به نبرد با یهودیان فرستاد.
حاکم نیشابوری ( از علمای بزرگ اهل سنت ) می نویسد:
《أَنَّ النَّبِی(صلیالله علیه و آله ) دَفَعَ الرَّایةَ یوْمَ خَیبَرَ إِلَی عُمَرَ فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ یجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ یجَبِّنُونُهُ》
حضرت رسول اکرم(صلیالله علیه و آله ) پرچم را به عمر داد او نیز به میدان رفت و سپس ترسید و فرار کرد در حالی که عمر، یاران خود را از رویارویی با دشمن می ترساند و همچنین یاران عمر، او را از رویارویی مجدد می ترسانند.(المستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱)
در این هنگام، پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود: لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ غَدًا رَجُلاً یحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ یحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ یَفَتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدیَهِ لَیسَ بفَرَّار(کَرَّارَاً غَیرَ فَرّارٍ)》
همانا فردا این پرچم را به مردی که خدا و رسولش را دوست دارد و نیز خدا و رسول او دوست دارند، خواهم داد که او حمله کننده ی است که فرار نمی کند.
فردا همگی آماده بودند، تا بار دیگر فرمان حمله بگیرند.
یاران شب را به صبح رساندند، در حالی که در این فکر بودند که پرچم پیروزی، سر انجام به چه کسی واگذار می گردد.
هنگامی که صبح شد، رسول اکرم(صلیالله علیه و آله ) امام علی(علیه السلام) را خواست و فرمود:
《أَینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام)؟》 علی(علیه السلام) کجاست؟ گفتند: علی(علیه السلام) به درد چشم مبتلا شده و استراحت می کند.
پیامبر(صلیالله علیه و آله ) فرمود: علی(علیه السلام) را بیاورید پس؛《فَلَمَّا جَاءَ بَصَقَ فِی عَینَیهِ وَ دَعَا لَهُ، فَبَرَأَ حَتَّی کأَنْ لَمْ یکنْ بِهِ وَجَعٌ》
وقتی امام علی(علیه السلام) آمد، حضرت رسول اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) برای شفای چشم او دعا کرد و به برکت دعای رسول خد
ید و حمایت شدم.(الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۱۵۲)
پس به این ترتیب، قلعه های خیبر فتح شد. پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) پس از فتح، با آنان خوش رفتاری کرد و اراضی و باغ های آن جا را به دست یهود سپرد؛ به شرط این که نیمی از درآمد آن را به مسلمین بپردازند. فتح خیبر، برای مسلمانان، حائز اهمیت بود و زمینه فتح بدون خون ریزی مکه را فراهم ساخت.
🌷به نقل از سایت حوزه با کمی تصرف🌷
التماس دعا
یاعلی
بهرامی✏ .
در پیام رسان ایرانی ( ایتا ) ما را دنبال کنید
@namiazyami
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پیمان عارف و قیس قریشی در شبکه سلطنتطلب:
🔸الان دنیا با ایرانی بزرگتر از ایران سیاسی مواجه است؛ وقتی از قدرت بازدارندگی ایران سخن میگوییم یعنی ایرانی که نشان داده گلوگاه اقتصاد جهان در اختیار اوست؛ از دریای سرخ تا شرق مدیترانه! یعنی دسترسی به تمام پایگاههای امریکا، از اقیانوس هند تا جبلالطارق!
🔸مدرسه شرق، مدرسه صبر استراتژیک، مقاومت و نبردهای استراتژیک است و ایران از تمام تواناییهایش در این موقعیت استفاده کرده است!
https://eitaa.com/Basir_MN
🔴لطفا بخوانید⬇️⬇️
👈چند وقت پیش رفتیم جایی،
یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد فحش به نظام دادن☺️
و دعا برای روح شاهنشاه ...😕
اون موقع چیزی نگفتم
اما بعد اینکه شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانوم
شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن !
لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست.
اون نوه ام دکتری دارد، اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️
گفتم :
آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟!
گفت:
من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓
گفتم : کدوم مدرسه؟
گفت :
تا کلاس سوم مدرسه روستامون ،
کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم ❗️
گفتم :
پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته!
احتمالا به خاله و عمه یا کسی دیگر رفته اند که درس خون شدن 😉
گفت :
نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !!
اتفاقا هوشی که من داشتم هیچکس نداشت 😏
گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟
حتما تنبل بودین ،! 😅
گفت: نخیر !!
خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ،
مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !!
اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک بالای داشتم 😌
قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ،
از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ،
تو قالیبافی بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم،
بعدهم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم
و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ...
وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم باهزارمکافات خوندم !!
گفتم : خب نمیرفتین قالیبافی ،
گفت:
خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم!
باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت وبقیه مایحتاجمون رو بخره .
گفتم:
شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟!
آخه زندگی سردار سلیمانی را خوندم آنها هم در روستامثل شما بودند ،
پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ،
چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟!
چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟!
تازه انقلاب آمدیک نهضت سواد آموزی راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟!
حاج خانوم یک نگاه معنا داری کرد 😨آرام شد.
گفتم : مادر چرا دارید حقایق را وارونه جلوه میدهید ؟ ❓
گفت:
والله چی بگم از بس گرونیه!
گفتم :
مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟!
حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟❓
گفت :
ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت !
گفتم :
زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟!
گفت :
نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم .
گفتم :
چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین❓
گفتم :
راستی شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟!
دشت ناامید و هیرمند را چند؟
جزایر اریایی و زردکوه را چطور؟و......
گفت : مگه شاه فروخت ؟! ❓
گفتم :
وقتی یک استان فروخته نفهمیدین چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟!
خلاصه گفتم شما را بخدا تاریخ رو تحریف نکنید
لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!!
سرش انداخت پایین وبه فکر فرو رفت و چیزی نگفت.
👆👆👆👆👆
#پیش گفتم، میشه جهاد تبیین کرد
#دهه_فجر_۱۴۰۲مبارک
ــــــــــــــــ
🌹 السلام علیک یا موسی بن جعفر 🌹
از نیشابور بی تفاوت رد نشید و یه زیارت بکیند حتما 👇👇👇
داستان زیر عجیبه
«شیعیان نیشابور، در زمان امامت امام کاظم(علیه السلام) جمع شده و شخصی به نام محمّدبنعلی نیشابوری، معروف به ابوجعفر خراسانی را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم(علیه السلام) تقدیم کند.
آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئلهای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: هرگاه خدمت امام رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را بازپس گیر.
اگر دیدی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟
اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است، بدان که او همان امام است و ایشان شایسته اَخذ اموال است وگرنه اموال را به ما برگردان. (شیعیان خراسان با این آزمون میخواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقیین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند).
در هنگام حرکت نماینده نیشابوریان، محمّدبنعلی نیشابوری، بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد وی آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک قطعه پارچه به او داد و گفت: «ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان».
محمّدبنعلی نیشابوری به او گفت: «من خجالت میکشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». شطیطه گفت: «خداوند از حق خجالت نمیکشد» (منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت). آنچه بر ذمّة من است، همین است. میخواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد».
نماینده نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح» (پسر امام صادق(علیه السلام) و مدّعی امامت پس از وی) دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانه او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانه امام کاظم(علیه السلام) هدایت کرد.
تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: «ای اباجعفر! چرا ناامید هستی… به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور. همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است را بیاور».
علیبنمحمّد نیشابوری میگوید: از سخنان و نشانههای درست امام حیران شدم و فرمانن او را انجام دادم.
جملات امام موسی کاظم(علیه السلام ) در باره بیبی شطیطه
امام کاظم(علیه السلام) یک درهم و پارچه شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود: «انّ الله لا یستحی من الحق» ای اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را که چهل درهم در آن است و همچنین این قطعه پارچه را که قطعهای از کفن من است به او بده و بگو: «آن را کفن خود قرار دهد که پنبه این پارچه از مزرعه خود ماست و خواهرم آن را رشته است».
ضمنا به شطیطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچه کفن، نوزده روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را برای خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو «من بر جنازه او نماز خواهم گذارد». سپس امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها دادهایم یا خیر»؟!
محمدبنعلی نیشابوری میگوید: «به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده است».
هنگامي که نماینده نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی که امام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شدهاند امّا شطیطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است. سلام حضرت را به او رسانید و کیسه پول و پارچه کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که امام فرموده بودند، پس از نوزده روز از دنیا رفت. چون شطیطه درگذشت، امام به نیشابور وارد شدند و بر پیکر او نماز گزاردند. ( به نقل سایت خبرگزاری بین الملل قرآن )
🌺 یا موسی ابن جعفر، قسمت همه ما بفرما از این عنایات 🌹
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 انتشار یک سند به کلی سری از اوائل جنگ/ سندی که ممکن بود هر کشوری را تسلیم کند!
در سال ۵۹، فرماندهان نظامی این سند را به آیتالله خامنهای ارائه کرده بودند و درخواست داشتند تا امام(ره) را در جریان این موضوع مهم بگذارند. روایت آیتالله خامنهای اما دربارهی آن ابعاد جالبی را برملا میسازد.
📎 جزئیات این ماجرا را در مستند تغییر مأموریت ببینید
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
🔔 سرود «فرمانده مهدی» با حضور ابوذر روحی در جمکران رونمایی میشود
◻️ نسخه سوم سرود سلام فرمانده، با عنوان «فرمانده مهدی» اینبار در اجتماعی بزرگ و با حضور مردم ضبط و رونمایی خواهد شد.
◻️ این مراسم با حضور مداح اهلبیت(علیهم السلام) ابوذر روحی و ۳۰۰ نفر از اعضای گروه سرود سلام فرمانده، پنجشنبه ۱۹ بهمنماه همزمان با سالروز عید سعید مبعث در صحن مسجد مقدس جمکران برگزار میشود.
علاقهمندان میتوانند برای شرکت در قرعهکشی این مراسم و ثبتنام برای حضور، عدد ۱ را به شماره ۳۰۰۰۰۱۹۶۶ ارسال کنند.
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جنگ یا اقتصاد؟؟
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کرامت آیت الله فاطمی نیا در برخورد با همسرشان
⭕️ والله از روی آب راه رفتن سختتر است!
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
💠 امام صادق علیه السلام میفرماید:
ابی طالب مِثل اهل الکهف حین اسروا الایمان و اظهروا الشرک فآتاهم الله اجرهم مرتین،
مَثَل حکایت ابوطالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفى کردند و اظهار شرک نمودند، پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد.
(بحار الانوار، ج ۳۵ ص ۷۲)
🔹 وفات پدر آقا امیر المومنین، حضرت ابوطالب علیهما السلام را تسلیت عرض می نماییم و با هدیه ذکر صلواتی به روح منور ایشان چشم امید به کرامت بی پایان فرزند بی مثالش
می بندیم.
✨✨✨✨✨
#مناسبت_امروز
#صلوات
#وفات_حضرت_ابوطالب