eitaa logo
انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
868 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
188 ویدیو
1 فایل
انارستان‌عشق #اشعارمهین‌اسدی‌آسترکی #ناردُهدَر_دخترانار همان #شاعراشک قدیم #بختیاری‌هم‌تبارشهیدقاسم‌سلیمانی #عشایرزاده #توانبخش‌ودرمانگربیماران‌استثنایی #ارشدفقه‌وحقوق #روانشناس #علوم‌تربیتی #خادمة‌المهدی 🔴 #کپی‌باذکرنام‌شاعروکانال 🇮🇷 @Mahass تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی پنهان تر ُو آهسته تر گریه کن ای دختر که این دنیای بی رحمی نخواهدشد ازاین بهتر نخواهدشد انار آن غنچه که پای درخت افتد هزاران شعر لالم که نیامد در دل دفتر به من گفتند:شعری خوش بخوان درمحفل رندان اگرخاطر حزین باشد نخواهدگفت شعرِ تر«۱» پدر میگفت:دختر! شر نشو باعشق ُو؛ مادر گفت: که حرف مدّعی‌ها رانکن ای ساده دل؛ باور بزرگی؛ خسته شد بس‌که نصیحت کرد ُو نشنیدم بلی؛ قرآن نمیخوانَد لبِ عاقل به گوشِ کر زلیخای درون را کرده ای بیدار؛ دیوانه! مگر از آبرو سیری که میگیری پیِ این شر؟ به درون من تَشَر زد اشکِ پوتیفار‌ «۲» که این ننگ زلیخایی کجا وُ شأنِ پیغمبر!؟ ادای پندِعاقل را قضا کردی؛ زمین خوردی دوباره گوش سنگینت اذان نشنیده؛ ای خودسر همیشه ضربه خوردی از رفیق ُو تکیه کردی باز_ _به هر دیوار پُر از موشِ سست اندامِ کج پیکر تو خوردی خنجر از خوبان ُو فهمیدی هر از گاهی_ _نخواهدشد برایت خوبِ دنیا، همدل ُو یاور اگر قدقامتت خم شد؛ اگر لرزید زانویت اگرپای رکوعت لنگ ُو سجده میشود ابتر اگر هِی می‌رَوَد از یاد،حمد ُو قل هواللهَ‌ت بریده نای مستِ ربّنای تو؛ شدی کافر به مُردابِ تشنج ها شدی پا درگِل ُو تنها خودت بودی مقصّر چون نشستی پای هر منبر اگر شغّاد_وار انداختَت درچاه؛ یارِ تو نکن با گریه خود را خوار ُو دشمن‌شادتر دیگر بیا روی جگر بگذار دندانِ تحمّل را کمی آرام‌تر آهسته‌تر گریه کن ای دختر 🖍 ۱_ ۲_ 🖍 ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄•• 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم ؛ آه ای دهاتِ سوت ُو کور ُو دور افتاده عروسِ بیوه بر خاکِ سیاهِ گور افتاده تو راعیلی که رقصیدی به هر معبر پی یوسف شدی آن بی عصای سنگ خورده ؛ کور ؛ افتاده... زلیخای درون من ! نمی ترسی ؟ نمی بینی ؟ که دارِ عشق دور گردن منصور افتاده ؟! تو را هی عقل من داده نجات ُو باز بعد از آن تویی آن کبکِ دایم در حصارِ تور افتاده مواظب باش موسای دلم از مکر بدخواهان که در راهت هزاران بلعم باعور افتاده رخم سرخ‌َست با سیلی؛ پُرَست از بادِ غم، انگار _ _که روی صورت من لانه ی زنبور افتاده من آخر آنچنان با ساز عشق از دست خود رفتم شدم زیباییِ از صورت لاهور ؛ افتاده منم آن پاکیِ از دستِ دامن رفته ی انگور منم مستی که جامَش پیش یک مامور، افتاده عروس شرقم ُو مَحوَم مغول شد؛ هند شادم که _ _به دست انگلیسی ها به ضرب ُ و زور ؛ افتاده برایت ای دل عاشق همیشه طعنه خور بودم به دنبال تو ، از پا رستمی مغرور ؛ افتاده زمین خورد از سر هر بام ، نامم ؛ ننگ شد ، رویِ _ _زبان شهر ، نقل قصّه ام ، مشهور ؛ افتاده رفیقانم رها کردند من را ، دشمنم شاد َست همه هستی‌َم َاز چنگم، به چشم شور ؛ افتاده شبی از درد خوابم برد ُو در آن خواب می دیدم _ _ بساطِ عشق ُو شادی ُو دل ُو من، جور افتاده زلیخایم که دیده یوسف خود را سرِ پیری به چشم ِتار زندانی ، شعاعِ نور افتاده شدم بیدار ُو وامانده، که باطل شد خیال خوش من آن مستم که از دستم می ُو انگور افتاده همیشه نغمه سر دادم که شاید داد دل گیرم منم آن گوشه ی "داد"ی که در "ماهور" افتاده به غیر از ساز بی سازی نمی‌آید به گوش صبح گمانم دست یک کودک، شبی سنتور افتاده چرا مرگی نمی آید سراغ این همه پستی؟! مگر از دست اسرافیل هم شیپور افتاده؟ چرا یوسف نمی آید شَوَد معمار احوالت ؟! دلم آه ای دهاتِ سوت و کور و دور افتاده ... 🖍 ✍ بـــــداهـــــہ‌ ۴ مرداد ۱۴۰۱ 🖍 ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄•• 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
عشق تا دل بی تعارف می رسد دل به وصلت با تکلّف می رسد برق چشمان تو می گیرد مرا ... کار این دل تا تصادف می رسد خوف دارد اخمِ ابروهای تو خاندانت تا لـیـاخُــف¹ می رسد ²ی چشمت شراب ناب من الکلش از مندلـیُف³ می رسد جدّه‌ی عشقم زلیخا بود ُو تو_ جدّ رخسارت به یوسف می رسد ارث آن هُٰوی مسیحایٖیْت به _ _ دست پاپ ُو چنگِ اسقف می رسد میشوم با خنده ات مستعمره... عشق تا اوجِ تصرّف می رسد خسته ام از راست رفتن ؛ دل به تو_ _ زود ُو راحت ؛ با تخلّف می رسد یک بهشت آغوش میخواهم بگو این بغل را کی تشرّف می رسد؟! 🖍 ¹_ : ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخُف ‏(۱۸۶۹–۱۹۱۹)، هفتمین فرمانده روسی بریگاد قزاق ایران بود که مجلس شورای ملی را به دستور محمدعلی شاه قاجار به توپ بست. ²_ : ظرف‌آزمایشگاهی‌حرارت‌مواد ³_ : دمیتری ایوانُویچ مِندِلیف، دانشمند شیمی‌دان معروف اهل روسیه بود. •••༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•‌ུྃ••• 🖍 ✭𓅃 @nardohdar1 𓅃✭ ─✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾─
🌹 دَمِ روضه ؛ دَمِ چایی ؛ دَمِ دمّام‌زنی دَمِ این خانه دَم ُو باز دَمِ دَم به دَم‌یم 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
❣🏴 🏴❣ نی؛ طبل ُو علم؛ کتل؛ نواخوان؛ دسته موکب زده هر محل؛ خیابان ،دسته !؛ با یاد مخدّرات ُو طفلان حسین راهی‌ست به هر معبر ُو میدان؛ دسته نوزاد ُو لباس سبز و مادر ؛ می‌رفت_ _ با یادِ علی اصغر عطشان ؛ دسته ای وای اگر که روز عاشورا؛ عصر_ _ زنجیر زنی، نم‌نمِ باران؛ دسته در تعزیه ی آتش خیمه؛ ای وای_ _ باران بزند ابر پریشان؛ دسته_ _محشر بکند به‌ پا؛ شده علّتِ این _ _ آسانی ِراه سختِ عرفان؛ دسته وقتی علما به صورت و سر زده اند پس لطمه زنیم ُو جان به قربان؛ دسته!؛ تجدید کند عهدِ وفای خود را _ _ تا پای سرش؛ قسم به قرآن؛ دسته در بیت محمّد و علی شد هر سال _ _ با امّت سینه چاک، مهمان ؛ دسته در راه حسین َاز همه؛ بدچشمی دور اسفند بکن دود ُو بگردان ؛ دسته !؛ روی عرق مطهرِ سینه زنان با عشقِ علی گلاب‌_افشان؛ دسته !؛ ای مردِ علمدار !؛ ببینی خیرش پرچم به سرِ همه بچرخان، دسته با مَشک بیا ساقی ُو بر تشنه لبان _ _با دست خودٰٓ آب را بنوشان ، دسته آن مرد که شمرِ دسته و تعزیه هاست شلّاق نزد به طفل نالان ؛ دسته !؛ با یاد رقیّه؛ پای بی کفش برو_ _در جاده ی صافِ بی مغیلان؛ دسته ما بین مسیر سینه‌زن ها دیدیم _ _ موکب زده هر صاحب دکّان؛ دسته !؛ چایی و گلاب و شربت ُو دیگ غذا نذری ُو شفا؛ روضه ی رضوان؛ دسته تا کور شَوَد پَهلَویِ شورنظر ما وُ حرمِ پاکِ رضا خان؛ دسته تا که بشوَد کرب‌ُوبلامان امضا ماییم ُو دمِ گرمِ رضا جان؛ دسته تنها نه فقط شیعه که هر آزاده _ _ با عشق حسینٰ آمده گریان؛ دسته شد کثرت ُو وحدتِ محبّان ایجاد با عشق حسین ُو؛ چیست برهان؟ دسته با حبّ حسین دور هم جمع شدیم تا کرب‌ُوبلا از دل ایران؛ دسته بین الحرمین ُو اربعین؛ هروله ؛ شور الوعده؛ من ُو تو؛ مرزِ مهران ؛ دسته ما سینه زنیم جَد به‌ جد؛ شکرِ خدا شد نسل به نسل؛ ارث دوران؛ دسته هستم مطیع رهبر ُو پای عَلَم_ _احیا شده با خون شهیدان؛ دسته با قصدِ ظهور؛ کوبه ات را محکم_ _بر طبل حسینی‌َات بکوبان؛ دسته!؛ 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
🏴 بر صورت ُو سر زدن روا شد ؛ دیدیم_ _ ما لطمه زنیِ سخت را از عُلَما 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════
🏴 خدا خیرت دهد ای مرد پرچم‌دارِ در دسته _ که بالای سر ما پرچمِ ارباب؛ چرخاندی 🖍🖍 ✍ بــــــــــداهـــــه عکس : چلیچه (چهارمحال و بختیاری) 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
🏴 قالَ « يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » بچّه ی بی سلاح ُو بی زبونی « فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » از پیمبر داره اصلُ و نشونی « فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » شده از تشنگی چه نیمه‌جونی « فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » چی میشه آسمونَ‌ابری ببارونی؟ « فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » نکنین انقد باهاش نامهربونی « فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » حرمله تیر نزن ؛ نکش کمونی « فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ » 🏴🏴🏴 مثل روزه دار ماه رمضونی یا رضیعَ الرّباب داری با تشنه لبی رجز می خونی یا رضیعَ الرّباب یه کمی تاب بیار اگه میتونی یا رضیعَ الرّباب می دونم اصغر من میخوای نمونی یا رضیع الرّباب نور حنجرت رو داری می‌تابونی یا رضیع الرّباب که خودت رو به شهیدا برسونی یا رضیعَ الرّباب به گلوت تیر زدن ُو پر می پرونی یا رضیعَ الرّباب می پاشم خون تو رو به آسمونی... یا رضیع الرّباب ...که شده شاهد رنجِ بی امونی یا رضیع الرّباب به دل بابایی آتیش می کشونی یا رضیعَ الرّباب چی بگم به مادر از حنجر خونی یا رضیع الرّباب خدا اجرتو میده تو خوب می‌دونی یا رضیع الرّباب یا رضیع الرّباب یا شفیع الْحساب یا مـَنیع الْعذاب یا جمیع الثّواب 🖍 ✍ بـداهـہ‌ بحر : (زبان شعر : محاوره) 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ ❤️‍🔥 @nardohdar1 ✍ ❤️‍🔥 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════
🏴 آمد که چهارمْ علی ُو نفسِ پیمبر _ _ باشد، بـِکــَنَـد یک تنه از جا در خیبر رو کرد به ارباب رباب از ته دل گفت : دیدی که علی اصغر من هم شده اکبر بالاتر از عرشَ‌ست به قنداقه ای از نور هر تشنه لبی را دهد آب خوش کوثر آرامش مادر شده وُ خواهشِ ارباب آمد که به میدان بزند شیر دلاور یاللعجب او کیست که شد باب حوائج با اینکه رضیع‌ست؛ شده بر همه سرور در آمده دندان به دهانش؟! نَـه ولی او_ _در عرصه ی پیکار رجز خوانده چه محشر سرمایه وُ ایمان دل و مایه ی فخرست طفل‌ست ُو کسی نیست از او بهتر و سرتر از نام علی؛ کینه گرفتند به ناحق یک جرعه ندادند به دریای پیمبر نوزاد کند گریه به یاد علی اصغر جان‌ها به فدای غمِ آن خشکیِ حنجر 🖍 ✍ بـداهـہ‌ بازنشر ۱۳۹۹ 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 به خُلق ُو خَلق ُو به منطقِ خود، تو احمدی یا علیِ اکبر به عشق نام علی شدی تو چه ارباًاربا علی ِ اکبر تویی که قرآنِ ریز ریزی؛ حرای دشت از تن‌ت شده پُر توحیدرمن، پیمبرمن، خمیده بابا؛ علیِ اکبر منی که تاپیش تو دویدم؛ توراکه دیدم هزارتکّه ببین بریده توان زانو عزیزلیلا؛علیِ اکبر به روی این زانوی شکسته وُ تکیه داده به زور شمشیر دعایم این بوده که خدایامرا ببر تا علیِ اکبر نقابت افتاد وچشم خوردی، شدی تو ذبح عظیم بابا در احتضارم بیا و از نو مرا کنِ احیا؛ علیِ اکبر درعین وحدت شدی تو تکثیرَ علی دراینجا علی درآنجا چگونه باید روم به خیمه خدای من با علیِ اکبر توتشنه بودی شدیداً و شدبه تیر مرّة هدف گلویت خداکشد هرکه راکه کشته عزیز من را، علیِ اکبر شب زمین راشدی ستاره ستاره؛ خورشید دینی امّا ستاره ها از تن تو کمتر؛ تمام صحرا،علیِ اکبر تویی که تسبیحی از اناری بریده بندت، پخش زمینی نکرده ازکینه با تن تو کسی مدارا، علیِ اکبر! مگرکه محراب کوفه بوده سر علی را شکافت مرّه میان این قومِ ابن ملجم سرِ تو دعوا، علیِ اکبر نمی کنم باور ای جوانم که درعبا ذرّه ذرّه هستی بیا برو پابه‌پای سقّا بزن به دریا، علیِ اکبر منم امام همان نمازی که گفته‌ای تو اذان آن را ببین که یعقوبت آمد ازجا بلندشو یا علیِ اکبر تو بسمل وسوره‌ی کرامت؛ زبانزد مردم مدینه که خانه ات بوده مٵمنِ هرغریب ُوتنها، علیِ اکبر رواشده این دعای مولا که بعدکَ اَلْعفیٰ به دنیا نشدحریف شیونِ زن‌ها یِ خیمه سقّا؛ علیِ اکبر 🖍 🖍 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا