eitaa logo
انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
866 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
188 ویدیو
1 فایل
انارستان‌عشق #اشعارمهین‌اسدی‌آسترکی #ناردُهدَر_دخترانار همان #شاعراشک قدیم #بختیاری‌هم‌تبارشهیدقاسم‌سلیمانی #عشایرزاده #توانبخش‌ودرمانگربیماران‌استثنایی #ارشدفقه‌وحقوق #روانشناس #علوم‌تربیتی #خادمة‌المهدی 🔴 #کپی‌باذکرنام‌شاعروکانال 🇮🇷 @Mahass تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
☺️ نقشه ی جغرافیا را از وسط تا کن؛ که هست دلبرم، گیلان سبز و من به خوزستان سرخ 🖍 💚 بـــــداهـــــہ‌ 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
🌴 وحدتِ نخل های خوزستان_ _ با نـِیِـستانِ عاشقی ، بودم جنگ شد، فـوج فوج، سر دادم سـوختم، دشتِ دل نیالودم 🖍 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
ـــــــــــــــ 💐 ـــــــــــــــ رفته بودیُ و فکر می کردی من بدون تو زنده می مانم من بدون تو خوب خواهم شد مثل تو ؛ بی خیالِ پیمانم نه، نه من مثل تو نبودم که... عشق را سرسری بگیرم یا... بزنم پشت پا به عهد خودم... برود از خیال من این‌ها... ...که تو روزی عزیز من بودی... وَ تو گفتی که دوستت دارم من به یاد تمام ثانیه ها خون دل مثل سیل می بارم سخت بود این که روی پا بِشوَم کور بود آن گِـره، توانم بُرد بارها مرده ام وَ زنده شدم تا منِ عاشقی که بودم، مـُرد بد زمین خوردمُ و، خدا می دید .. ... روی خاک سیاه غم، جسدم سختَ اگرچه ولی خدا را شکر حرفی از بی خدایی ام، نزدم روحم افتاده بود، در برزخ... برزخی بین زندگی ُو مرگ جسدم زنده بود، اجباری چون درختی بدونِ شاخه وُ برگ نفسی بود اگر، به جبر دین... کس نفهمیده بود من مُردم جای تو خالی آن زمان خیلی... طعنه از یار و دشمنم خوردم طاقت من رسید... تا اینجا... این لب و این گلوی پر بغضم داشتم رو به کفر می رفتم ناشکسته سبوی پُربغضم باز هم پیش چشم این مردم حفظ ظاهر، نشان پیروزیست با دلی خون ُو خسته، می خندم این روش، خودکشیُ و خودسوزیست دار غم دور گردنم آویخت عشق تو آبروی من را ریخت به دَرَک آبروی من، وقتی کفر ُو ایمان دل به هم آمیخت گرچه من از تو ناامید شدم باز شکر خدا، امیدی بود که خدا دستِ بی کسم گیرد دست دل را گرفت ُو دل، آسود اندکی، اندکی شدم سر پا آن هم از لطف بی کران خدا یک نفر آمدُ و دوباره عشق باز میکرد سفره ی دل را... گرچه از یاد رفتنت سخت‌َست یک نفر بهتر از تو بود، رسید سخت بود اینکه اعتماد کنم... باز شکر خدا دلم خندید مثل من بود، بی ریا، عاشق عهد می بنددُ و نمی شکند وقت غم،مثل من،به ظاهرِ خود خوب می خندد ُو نمی شکند او دل آزار نیست، مثل خودم با همه مهربان ُو دلدار است مثل تو نیست، بی تفاوت که... او پر از غیرتَ‌ست، او یارست گفته بودی خیال داری که... باز برگردی ای خیالت خام نیستی لایق وصال ُو عشق من نمی افتم از هوس در دام من که عاشق تر از منِ قبلم عاقلم ، عشق دیگری دارم با کسی هم عوض نخواهم کرد چون خودم، خوبْ دلبری دارم این من آن من نمیشود دیگر آن منِ خر، بریده وُ مُرده یک نفر بهتر از تو، مثل خودم این دل پاکِ بی تو را، بُرده دیرِ دیر آمدی، ضرر کردی رفتنت، آخرِ حماقت بود از همان‌جا که آمدی، برگرد کور، عقلُ و دلِ چلاقت بود گفته ای عشق تو، خدایی بود چه خدای ستمگری داری من خدا را دقیق تر دیدم در شکسته دلِ خودم، آری اهل ظلم و ریا، نمی باشد وَ خدا عهد خود نمی شکند مثل من نیست، او قویِ قویست بابِ میلش نشُد، نمی شکند من خدا را دقیق تر دیدم عادلستُ و رحیمُ و جبّارست مثل من او عجول ُو غافل نیست عالمست ُو خبیر ُو صبّارست من خدا را دقیق تر دیدم مثل تو نیست، عشق می داند او خودش اصلِ عشقُ و درمان‌ست دردهای نگفته می خواند 🖍 💚 بـــــداهـــــہ 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
💐 صادق ُو بی دروغ میگویم قبل تو چندجا شدم عاشق ازقضا عشق پاک هم بودند و حسابی شده به این دل، دق چندتایی که بی وفا بودند چندتایی کمی شبیه خودم عاشق پاکُ و صادقی بودند تجربه دارِ هر دوجنس شدم در بزنگاه عشق، وقت خطر بی وفاها مرا رهاکردند باوفاها هم از ضعیفیِ شان پابه پای دلم، کم آوردند من کسی را رها نمیکردم کم نیاورده بودم از رفتن گرچه که چندجا به سنگ بلا پای من میشکست امّا من_ _همچنان با امیدُ و جدّیت باهمان پای زخمی ُوخسته تکُ و تنها ادامه می دادم باهمان دلْ به دام غم بسته این تن خسته ی خودم را هی روی خاک بلاکشیدم تا نشوَم پیش عشق شرمنده ازهمین کوه آمدم بالا به گمانم نمی رسید اصلا روی این قلّه مست بنشینم بعد ازآن عشق های ناکامم روی این قلّه عشق میبینم که تو را، بهتر ازهمان ها که قبل تو داشتم، به من بدهد دور أز ذهن خسته ی من بود عشق،روح تورا به من بدَمد عشق آخر؟! نه تازه آمده ام در سرآغاز این مسیرعشق قبل تو عشق ناقصی بودند تازه حالا شدم اسیرعشق تودقیقا خودِ منی،عشقم یارِخود را رهانخواهی کرد مثل من باوفایی ُوصادق کم نمی آوری در اوج درد عشق آخر؟نه ای عزیز دلم تازه آغاز عاشقیِ منی عشق اوّل شدی وشیرینی ساز و آواز عاشقی منی تازه داریم انار میچینیم ازبهشتِ برین ُوجاویدان تازه باید شراب سربکشیم و برقصیم در دل ِمیدان روی این قلّه ای که ماهستیم صافْ، دریک بهشت موعودیم نیست اینجا درختِ ممنوعه قبل ازاین، ما دوتا درآن بودیم عشق اول، خلاصه میگویم مثل تو هرکجای عالم نیست دلبر درخورِ مقام عشق باتو داراییِ دلم، کم نیست 🖍 @nardohdar1 ♡☆---------☆♡
🐦 هی بال به این پنجره ی بسته نکوب ای! گـنجـشـکـ دل عاشق من! شیشه حسودست... 🖍 ♡ کـپـی‌بـاذکـرمـنـبــع @nardohdar1 💐🍀━━🌸━━🍀💐
🐦 ـــــــــــــــــــــــــــــــ پنجره، معشوقِ گنجشک دلم را در قفس کرد ُو ، خود را می کــُشم تا شیشه ها را بشکنم 🖍 💐 ━━━🍀🌸🍀━━━ @nardohdar1 @nardohdar1 ━━━🍀🌸🍀━━━
ــــــــــــــــــــــــــــ ☠ ــــــــــــــــــــــــــــ آتشکده های دین زرتشت نبست تعطیل نشد هیچ کلیسا، لبِ مست... حرفی نزد از کنیسه ی باز یهود این شـیـخک لیبرال بد ریشه و پست... هی حرمت کربلا، حرم، مسجد را با تهمت ُو با دروغ ویروس، شکست گرچه که عراق، وضعیت بود سفید ضحّـاک، مسیر اربعین را زد ُو بست چون خواست که سنّت عروسی نشود هر بند که رسم خیر ُو دین بود،گسست با زهر قرنطینه ی بیجای همه افزود به فقر ُو زجر، باسرعتِ fast هفتادش و هشتاد و نود،یک طرف او هی خورد به حیله، خون و مال دهه شصت ویروس اگر که راست باشد!!به چه عقل!؟ قرمز شده ترکیه، مسیرش بازست؟! او کرده مسیر پارتی هایِ حرام را باز، برای عدّه ای ننگْ پرست این دیوِ فساد ُو ضدِّ دین اسلام هی داده به شیطان بزرگش دل ُو دست ویروس گلاسکویی نحس ملکه هی برد به روی ماشه‌ی اسلحه شَست تا تیر به انقلابُ و اسلام زند نابود کند خیر ُو بسوزد همه هست ای کاش نبینیم که این ضدِّ ظهور رفت آن ور ُو از قاضی اسلامی جست 🖍 کـپـی‌بـاذکـرمـنـبــع @nardohdar1 •✾•🌿🌺🌿•✾•
💐 بیـچـاره من آن دخـتر لجباز برانداز _در فتنه شـد‌م عاشق یک شیر سـپـاهے 🖍 ♡ بــداهـــه 💐 @nardohdar1━━🌸━━🌸━━
روزه دار توام، در این دوری مغربِ روز خشک و تارم، نیست کلِّ عمرم شده فقط رمضان عید فطر دلم، کنارم نیست 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ══᪥᪥᪥●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥══ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ══᪥᪥᪥●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥══
☺️ دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دل ضعفه شد اضافه بر درد عشق، یارا یک عمر، روزه داری کردیم و روزه ها را با هربهانه خوردند یک عدّه آشکارا یاران به حکم شرعی بی روزه ایدُ و بی رحم خوردید پیش چشمم هی بستنی ُو قارا بادل وفا نکردید ای دوستان به روزه هی قل اعوذ خواندم تادیده ام شمارا سرگیجم ُو کبابِ_ _خونم که رو به پایین با التماسْ؛ باید بوسم لبِ عبا را ای شیخ دین نظرکن حال گرسنگان را پس خواهشابه فتوا معذور دار ما را وقت سحرخمارم حال خوشی ندارم عادت نکردم آخر این رسم بی ریا را با گوجه گشنه گردم🍅 با تخم مرغ، تشـنه🍳 در ماه روزه داری دارم از این ویارا🙈 من روی زرد دارم هی معده درد دارم پول دوا ندارم رحمی کن این عزا را کفّاره ام زیاد ُو_ زورِ ادا ندارم یاشیخ از مروّت با ما بکن مدارا ما خود فقیرِ نانیم آشفته ی جهانیم افطارمان نداریست ای مردمان دارا مکّارِ در سیاست ای روزه خوارِ ایمان کردی گرانی افزون آتش زدی حیا را اکوان صفت؛ منافق بردید و سیرخوردید هم دین ُو آبرو را هم سفره هم غذا را ای طالبان ثروت مارا به تیغ فتوا باکاروان مستی کشتید در بخارا دراین مسیر وحشت مکر و ریای دولت شد یار دشمن ُو هِی بـُرّید امان ِپا را دندان این فریدون ضـحّـاکْ وار خورده خون جوان و پیر و طفلانِ بی نوا را جام شراب باید می های ناب شاید درمان درد باشد یا ایّها السّـکارا هم جان ما وُ غزّه برلب رسیده از شر یاربّ به حقِّ خیرت تغییر ده قضا را ازلطف خود بباران باران دراین بیابان ما کورِ عصر جهلیم کردیم گم عصا را 🖍 ۲۴فروردین۱۴۰۰ @nardohdar1 ═⊰❀🌸❀⊱═
😭 دل شبیه زن زائو، سرِ زا، جان می کـَنْـد رفتنت، قبر مرا، در شب طوفان می کـَنْد عقل، میکرد به حال من و عشقم، گـریه دختر عاطفه، گیسوی پریشان می کـَنـْد تو نبودیُ و ندیدی که بزرگ دهِ ما با کتک، هستِ مرا از بُنِ دندان، می کـَنْـد در شبی ریش سفیدان دو ده جمع شدند کِل کشیدند زنان و دل من، جان می کند دختر گلـرخُ و شاداب دِه خود بودم ریشه ام را پـسر خیره سرِ خان، می کـَـنـْد به تو میکرد حسودی پسر خان،دایم_ _ مست از جای خودش ریشه ی وجدان، می کَـنـْد جای تو خالی از آن روز که من را چید او برگْـ برگ از تن تب‌مـُرده ی لرزان، می کـَنـْد پسر خان همه شب سیر گــُلَـت را می زد موی من را، غم تو، در دل باران، می کـَنـْد 🖍 ✍ بــداهـــہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
مثل آن شاپورِ فتحِ رومِ نقشِ رستمی من وَلِریانوسِ عشقـم پیش تو زانو زده 🖍 ✍ بــداهـــہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
💐 سـرِ کوهِ دلـم، کولاک غم، آیا سزاورم؟! منی که در غم ُو شـادیِ آدم ها، مددکارم شبیه سقفِ باران خورده‌ی مردی فقیرم در_ دلِ یک جنگلِ کوهی که هر دم رو بـه آوارم کثـیـرالانـتـشارِ روزنـامه های عـشـقـم که_ خبـرهایی زیادَ از عاشقانِ جان به لب دارم منم در دستگاه هر نـوایی، گـوشه ی حـُزنـی درآمد اشکِ داوود نبی باسوز اشـعارم (۱) من آن سردارجنگِ عقل ُو عشقم باجهانِ جهـل غـریـبــِ خَـلق ُو یکّـه تاز این میدان ُو پیکارم منم آن سورِنای بی حریفِ عصرِ اشکانی که دشمن شد زمین‌گیرم، مرا زد بر زمین یارم منم آن غـیرت پاک سلیمانی که درغربـت_ مراکشتند با مـکر و ستم، سرخطّـِ اخبارم من آن تهـمـیـنـه‌ی دردم، من آن سهـراب ایـرانم_ که با نیـرنـگ توران در مصافِ رستمی زارم حسودی خوار، هم خون منُ وخون وطن را ریخت همان میرِ کبـیرِ ناصرالدّین شاهِ قاجارم همیشه نـقش هایی تازه از تنهایی‌َم دارم غریـبِ مُلکِ بی عـشـقی، کـمال المـُلکِ دربارم منم آن میرزا کوچـک که خانِ جنـگـل گیـلان_ شدم، سر دادم ُو در بی سریِ خویش سـردارم نـبرد آریـوبـرزن علیه جنگِ اسکندر_ شدم، لی‌بانی ِچوپانِ خـائن داد آمارم خلاصه درجوابِ خوبی‌َم با من بدی کردند و با اینحال من مثل همیشه اهل ایـثـارم به پای عـشـق میسـوزم برای عشق میسازم منم روحی بهشتـی خو، به چنـگ تـن گرفتارم به قول حافظ حق: عشقْ بر دوشم امانت شد به روی کوه مقصد باید آخر بار بگـذارم 🖍 🍀۱_آواز گوشه حزین در دستگاه موسیقی نوا 🖍 ╭━━⊰❀🌸❀⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ✍ ☘ @nardohdar1 ✍ ╰━━⊰❀🌸❀⊱━━╯
💓 تصویر شجره نامه رهبرمان ┄┅═✧☫ 🇮🇷☫✧═┅┄ آمد ُو در دل کفّار تلاطم انداخت چشم عشّاق خودش را به لبِ خُـم انداخت یـوسـف طایفه ی پاک علی؛ مطلع مهر عشق را در سبد خالی مردم انداخت کشتـزار دل قحطی زده را باران شد روی هر سفره وُ در مزرعه، گنـدم انداخت احسن الحال وطن ؛ حضرت معشوق بهار هدهد بارگهش را به ترنّم ؛ انداخت قدبلندست ُو به سیبـش نرسد دست سـتـم در دل صهیونیان، ترس ُو توهـّـُم انداخت درِ خیـبر خودش از جای خودش کـَنده شود تا که پیشانی او؛ رگ به تورُّم انداخت شده مختار سیاست، به کیاست هر بار در سر دشمن حق؛ سوءتـفـاهـُم انداخت باطل السّـِحــْرتر از اژدر موسی دارد شعـله ی مـرگ به هر فتنه ی کـژدم انداخت چـشـم عبـّاسی او برق هـدایت دارد نور خود را به شب هر قدمی گم، انداخت شد اسیـرش دل هر پاکـ تـباری تا او روی گـُلـْگونه ی خود چال تبـسّـُم انداخت عاشقش مثل سلیمـانیِ غیـرت، جان را به خطر، وقت بزنگاه ُو تهاجـُم، انداخت کثـرتی زیر عبا وُ علمش، وحدت شد عشق با طـایـفه اش، رسـمِ تـرحّــُم انداخـت عـشـق، مصداقِّ اشدّاء علی الکـُفـّارست و به پیشانی شان، تـیـر تـحـکّــُم انداخـت بر تن و روح منافق، تبِ وحشت را ریخت آن که در سینه ی کـفـّار تلاطـُم انداخت راه سیـّد علیِ خـامنـه ای، راه ظـهـور سوزد آن کس که در این معـرکه هیزم انداخـت 🖍 🖍 ┄┅═✧☫ 🇮🇷☫✧═┅┄ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ┄┅═✧☫ 🇮🇷☫✧═┅┄
🕊 بعدِ از رفتن تو، هیچ سر پا نشدم دیگر آن دختر خوش خنده ی شیدا نشدم رفتی ُو پشت سرت، زندگیم ریخت به هم دِیـْنِ من گردنتـــ‌ از بـنـد بلا، وا نـشـدم 🖍 بـــــداهـــــہ‌ 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
🍀 رفتنت روی سرم کوه بلا ریخته است نوعروسمـ که سرم آش عزا ریخته است دختر خان یل طایفه بودم؛ عشقت_ _ آبروی پدر خوب مرا ریخته است 🖍 ✍ بــداهـــہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
💔 من همان کولیِ خوشۡ رقصِ به سازِ دردم در سفر، کوله ی عشقم به تو را، آوردم مثل پنهان شدنِ خاطره در سینه‌ی شعر زیر باران، چِقَـدَر گریه ی پنهان کـردم در درازای سفـر، وقت نبودن با تـو_ _قـدرِ صد قرن، زلیخای بلا، پـروردم از هـمـه خسته بریدم، همـه إلّا عشقت در دلِ کـفر به دنـبال خدا می گـردم غـربتـیِ شبِ دلْ سردم ُو بی خانه که شـهـر_ _گریه می کرد به آواز حـزیـنـم هـر دم عاشق چشـم سیاهم همه با اصـرارند_ دل ندادم؛ همه گفـتـند که من نامَـردم عشق با سنـگ بلا کـیسه ی من را پـُر کرد من همان کولیِ خوش رقصِ به سازِ دردم 🖍 بـــــداهـــــہ‌ 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
💔 مثل پنهان شدنِ خاطره در سینه ی شعر زیر باران، چِقَـــدَر گریه ی پنهان کـردم 🖍 🖍 ╭━━⊰❀❀🌸❀❀⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰❀❀🌸❀❀⊱━━╯
💓 دختری بی چتر و گریان زیرباران می دوید از لبش خون میچکید و مویْ‌افشان می دوید گونه هایش سرخ بود و پای چشمانش کبود آه انگاری کتک خورده، پریشان می‌دوید کفش هم پایش نبود و ردِّپای خونی‌َش شهر را پُرکرده بود اُفتـان وخـیـزان می دوید بین هق هق گاه بافریاد میگفت ای خدا دادمیزد وای باباجان، هـراسان می دوید او که انگار ازکسی ظالم، فرار و درد داشت رو به قبرستان، میان باد و بوران، میدوید در پِی‌َش رفتـم، خودش را روی قبری تازه بـُرد رنج هایش بر زبان از آشنایان، می‌دوید نوعروسی بی پدر بود و غریب طایفه در دل او آتش غربت چه سوزان می دوید عشقِ او را درشب باران گرفتند و به زور نوعروس دیگری شد، دربُ و داغان می دوید نوعروسِ مردنامردی که هی میزد کتک دختری راکه میان ضربِ طوفان می دوید دخترِمهتابْ‌رویُ و سبزچشم اما یتـیـم گاهی از زجر کتک رو سوی مهمـان می دوید دختری که روزگاری بچّـه بود و با پدر شاد وخرّم بین جنگل های گیلان می دوید دختری که عشق من بود و نصیب من نشد خسته دل،خونین، پریشان، زیـرباران می دوید داشت ازمن درد دل میکرد، یادم کرده بود اشک های بی امان برسینه غلتان می دوید خون غیرت جوش زد، تیر وتفنگ آماده بود شوهرش با ترسِ از من دورمیدان می دوید تیر را انداختم برقلب و بر پیشانی‌ش شهر بی عشقی پیِ من، پایِ تاوان می دوید من که بامعشوق خود با نوعروس بیوه ام رفتـه بودم خارج ازشهری که شیـطان می دوید حاصل این عشق گیلانی ما گلناز شد مثل مادر، بین جنگل، ناز و خندان می دوید 🖍 🖍 @nardohdar1 ••••✾•🌿🌺🌿•✾••••
همیشه همراه لا الهَ تو بودی الَّا اللّٰه ؛خدیجه دراوج غربت، هجوم محنت، به وقت دردُ و آه ؛خدیجه از ِعشق ُو صبر ُو شجاعت تو، ملیکه جان از کرامت تو اساس دین محکم‌َستُ و برجا،به هجمه‌ی شب، ماه ؛خدیجه همیشه هرجا ‌تو پابه‌پایم، شهیده‌ی رنج ‌ُو غصّه هایم به وقت بعثت ،به شعب طالب، تو بوده ای همراه؛ خدیجه همیشه جبریل وقت وحیَ ازخدا سلامی به تو رسانده کسی مقامت ندارد ای گـُل، به رازمن آگاه؛ خدیجه هجوم طوفان به کافرینی،فقط تو آن امِّ مؤمنینی دراوجِ جاهی ُوجاه دادی، تو وجهٌ عندالله؛خدیجه تویی که مستوره ای به جنّت، جمیله صورت، فضیله خصلت ملیکه‌ی شأن دین حقّیُ و برتر ازهرشاه؛ خدیجه شروع راهی،صعود راهی، قیام راهی، قعود راهی بدون تو خلقِ مانده درچاهُ و میشود گمراه؛ خدیجه منم به قعر چَهِ ضلالت، تویی به عرشِ رَه هدایت تو سربه‌راهم کن ازکرامت، برآورم ‌ازچاه؛ خدیجه تویی که امّ الائمّه باشی به سفره ام دانه‌ها بپاشی من آن کبوترکه باامیدی رسیده بر درگاه، خدیجه سکینه بانو،امینه مه‌رو، متینِ خوش‌خو توان زانو عزیزاحمد توضامنم شو؛ که کمترم ازکاه؛ خدیجه اگرچه بوده برِ پیمبر به جزتو بانو زنان دیگر ولی تو آن عشقِ برترینی، به فاطمه اُمّاه؛ خدیجه تجارتی بِهْ ازاین نبوده،حیاتِ دینی گُلِ ستوده فراتر ازاین عبا بخواه ای حبیبه‌ی دلخواه؛ خدیجه زکیّه وُطاهره؛صدیقه، بدون توفاطمه چه سازد؟ به دردپهلو وُ رنج بازو، به ضربه‌ی‌ناگاه؛خدیجه به روی تل لحظه‌های ‌مقتل، کنار زهرا، کنار زینب سیه لباس و دو دست برسر رسیده‌ استَ ‌از راه ؛ خدیجه 🖍 🌹 @nardohdar1🌹 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°