💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_دوم
از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر میدیدمش به دوستام میگفتم:
این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده😑
به خودشم گفتم..!
اومد اتاق بسیج خواهران پشت به ما رو به دیوار نشست . اون دفعه رو خودخوری کردم😤
دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیفته😐
نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند بلند اعتراضم رو به بچهها گفتم.
ینی به در گفتم تا دیوار بشنوه😁
زور میزد جلوی خندش رو بگیره.
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع میرفتیم با دوستش اونجا میپلکیدند😒
زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم بچهها باز هم دار و دسته محمد خانی
بعضی از بچههای بسیج با کارو کردارش موافق بودند بعضی هم مخالف.
بین مخالفان معروف بود به تندروی کردند اما همه ازش حساب میبردن ..
برای همین ازش بدم میومد فکر میکردم از این آدمهای خشکه مقدسِ از اون طرف بام افتاده است😖
اما طرفدارزیاد داشت.
خیلیها میگفتند: مداحی میکنه، هیئتیه،میره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست!
اما توی چشم من اصلاً اینطور نبود . با نگاه عاقل اندر سفیهی به آنها میخندیدنم که این قدر هاهم آش دهن سوزی نیست 🙄
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
↝@nargsiip 🍭⃟💌
دختران زینبے
_
خوشبختۍ یعنۍ:
تو زندگیت امام حسین داࢪۍ 🫀
یه عڪس تو بین الحࢪمین داࢪۍ:)
خوشحالۍ ...:)
#موندنیترینرفیقمنامامحسین
@nargsiip
دختران زینبے
«🥺💔»
اࢪبعین نزدیکہ و آشوبـم):
مـیـشہ آقــٰا بزنے امـضـامو؟🥺✨
@nargsiip
دختران زینبے
«💔🌿»
میگن چرا اینقدر حالِ دلت بده،چیکارکنیم!؟
+کاش میدونستن من فقط
کربلا برم خوب میشم:)))
@nargsiip
دختران زینبے
«🙂💙»
توی این هوایی که کل کشور رو وادار به تعطیلی دو روزِ شد؛
هنوز خانمها و دخترای ما محکم چادرشون رو روی سرشون نگه داشتن...
این جهاد نیست؟! 🌱
@nargsiip
دردبـیدرمانشنیدی؟🥺'
حالمنیعنـیهمین..
بـیتوبودندرددارد؛
مـیزندمنرازمین.💔
#اَلسَّلامُعَلَیْڪَیااَباعَبْدِاللّه🏴🖤