دختران زینبے
آقای ساجدین ! بر قلب مسلمین ؛آمدنت مبارک♥️ #میلاد_امام_سجاد #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ،
يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
ولادت امام سجاد (ع) مبارک💚
#میلاد_امام_سجاد
دختران زینبے
يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔴 نمــاز شــب ششم مـاه شعبان برای وسعت قبر
🔵 پیامبر اکـرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
🟡 هركس در شب ششم ماه شعبان چهار ركعت نماز بخواند در هر ركعت حمد یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» پنجاه مرتبه بخواند، خداوند روح او را در حال سعادت و نيكبختى مىگيرد و قبرش وسيع مىگردد و از قبر بيرون مىآيد در حالى كه چهرهاش مانند ماه مىدرخشد و مىگويد: گواهى مىدهم كه معبودى جز خدا نيست و حضرت محمد، بنده و فرستادهى او است.»
📚 اقبال الاعمال ص ۶۸۹
🛑 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم.
#ماه_شعبان
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
حسین آقام همه میرن تو میمونی برام... #شبجمعهاستهوایتنکنممیمیرم #دختران_زینبی«🥺✨» @nargsiip
دقتڪردیدچقدگنہڪاریم؛
ڪہحتۍٰخـوابڪربلـٰاروهمنمیتونیمببینیم؟!💔🚶🏿♂
#کربلا
دختران زینبے
يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
از کرامات خدا مولا حسین بابا شده : ) .
- میلادتمبروکیاسیدالساجدین 💚 .
#میلاد_امام_سجاد
بِنَفْسیٖ أَنْتَ مِنْ عَقیٖدِ عِزٍّ لاٰ یُسٰامیٰ
بہ جانم قسم ڪہ تو از سرشت عزتے ڪه
بر شما هیچڪس برترے نخواهد یافت..!
#امام_زمان
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
ایطبیبدلبیمارجهان،تعجیلی
دردمندانتوراحسرتدرمانتاچند..!
#امام_زمان
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
ایطبیبدلبیمارجهان،تعجیلی دردمندانتوراحسرتدرمانتاچند..! #امام_زمان #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsii
چطور به امام زمان عج نزدیکتر بشیم ؟
- الاخلاص فی العمل .
#امام_زمان
ازوصل تو گر نیست نصیبم عجبی نیست
هم ظلمت و هم نور به یک جا نتوان دید🥺
#امام_زمان
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
کسـےکہعاشـقشد♥️. #امام_زمان #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
بیهیچسوالیوجوابیبغلمکن...
خستهترازآنمکهبگویمبهچهعلت(:♥️🕊
#امام_زمان
_وَقتِےفَہمیدَمچِقَدردُنیاقَشَنگاسٺکِہ"
یِڪچادُر:)"
آنچِنانامنیَٺےبَرایِمَنایجادڪَرد؛
کِهدَرواژِهنِمـیتَوانتوصیفَشڪَرد!
#حجاب
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ! #امام_زمان #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
بهاینفکرمیکردمچرانمیاد
اونیکهبایدبیاد؟!
بهایننتیجهرسیدمشایدنیستیم
اونیکهبایدباشیم..!(:💔
#امام_زمان
دختران زینبے
💢 #تنها_میان_داعش 🌹 #قسمت_ششم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_هفتم
💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
💠 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
ادامه دارد ...
↝@nargsiip
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و چقدر این کلیپ زیباست❤️🩹 .
عیدی بنده به شما (: !
+از دیدنش پشیمون نمیشین
#خدا
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
کسـےکہعاشـقشد♥️. #امام_زمان #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
دورانِ فرج نقطه اعجاز جهان است
برگرد که برگشتنت آغازِ جهان است ...
#امام_زمان
_نماینده باید ..
-امام خامنه ای مدظله العالی؛ 1382/09/25-
درسایهیامنتوطنمملکسلیمانباشد
#اتتخابات
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip