#عید_فطر
#مناجات
#امام_حسین
شوّال اگر نشد به محرّم حساب کن
این روسیاه را بخر ، آدم حساب کن
یک عمر گفته ام به همه نان خور توام
فطر آمده ، زکات مرا هم حساب کن
اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام
این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن
یا ایهاالعزیز گناهم اگر زیاد
با عفو خود گناه مرا کم حساب کن
صف بسته اند خیل طلبکارهای من
تو ضامنم شدی خودت از دم حساب کن
یک اربعین مسافر تو می شوم حسین!
با اینکه روسیاه می آیم ، حساب کن
خوبان عالم اند همه زیر سایه ات
من را دخیلِ سایه ی پرچم حساب کن
#محسن_ناصحی
#عید_فطر
#مناجات
#امام_رضا
عید آمد باز داغ این پشیمان تازه شد
دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد
روزه هایم روزها با خشکسالی طی شدند
در عوض در چشم خوبان تو باران تازه شد
دور ماندم با گناه از تو ولی امسال هم
باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد
پنجره فولاد تو دم می دهد ، ما دیده ایم
هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد
این گدا رفت آن گدا آمد ، چه رفت و آمدی
در کنار سفره ات هر روز ، مهمان تازه شد
سی شب از آب و عطش خواندیم و حالا گوشه ی
صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد
از کمانی کهنه تیری پرت شد ، داغ رباب
بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد
#محسن_ناصحی
@nasehi_mohsen
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
با خود اگر آورده بودم چشم گریان را
احساس می کردم کنار صحن باران را
ساکن نمی ماند کسی حتی زمین وقتی
سکنای خود کردی شمال شرق ایران را
با نقشه راهی می شوم هر وقت می بینم
آزاد راه اصفهان قم تا خراسان را
من که به جای مردم شیراز اگر بودم
یکجا به نامت می زدم دروازه قرآن را
در قم همیشه مادرم دلتنگ مشهد بود
از بس کنار زعفران جا داد سوهان را
دیدی ، ضمانت کردی اما در عوض یک عمر
آواره کرد این کارت آهوی بیابان را
آنها که دیدار تو را لب تشنه اند انگار
از صحن سقاخانه می بینند ایوان را
دم می دهی از پنجره فولاد و می دانم
از نو مسیحی می کنی این نو مسلمان را
با خود عصایش را نیاورده است نابینا
زیرا یقین دارد که خواهد دید سلطان را
محسن ناصحی