❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔻فضیلت نماز_شب
#آیت_الله_دستغیب
▫️بیداری سحرگاه ثلث آخر شب، وقت سحر که هنگام غروب ستارگان است، هنگامی است که درهای رحمت الهی باز است؛ و بندگان خدا باید حداکثر استفاده را از آن بنمایند؟
▪️بقدری مهم است که در ضمن وصیتهای پیغمبرﷺ به على(عليه السلام) است که می فرماید:
«ای علی، بر تو باد به نماز شب، هر چند به اندازه دوشیدن شیر گوسفندی باشد!»
▫️یعنی نماز شب و مناجات و رو به درگاه خدا آوردن هنگام سحر را ترک نکن هرچند مختصر باشد، هرچند ده دقیقه و ربع ساعت باشد! آنگاه فرمود: «دعا در آن ساعت رد نمیشود!»
📗باران فیض ص 29
#نماز_شب
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🔻چند نکته در سیره پیامبر اکرم ﷺ
🌟امام صادق علیه السلام فرمودند:
"من خوش ندارم کسي بميرد در حالي که هنوز برخي از آداب پيامبرﷺ را به جا نياورده است".
🔻 بیست نکته ناب در سیره پیامبراکرمﷺ
① - دائماً متفکر بود.
②- اکثر اوقات ساکت بود.
③ - کسي را تحقير نميکرد.
④- وقتی حقي پايمال ميشد از شدت خشم کسي او را نميشناخت تا اينکه حق را ياري کند.
⑤- هنگام اشاره به تمام دست (و نه انگشت) اشاره ميفرمود.
⑥ - وقتي خوشحال ميشد چشمها را به هم مينهاد.
⑦- بيشتر خندههاي آن حضرت تبسم بود.
⑧- ميفرمود حاجت کساني که به من دسترسي ندارند را ابلاغ کنيد.
⑨- هر کس را به مقدار فضيلتي که در دين داشت احترام ميکرد.
⑩- در انجام وظيفه به هيچ وجه کوتاهي نميکرد.
⑪- در مجالس برای خود جايگاه خاص برنميگزيد.
⑫ - پيامبر نفس خود را از سه چيز پرهيز ميداد جدال، پرحرفي و سخنان غيرضروري.
⑬- هرگز کسي را سرزنش نميکرد.
⑭- سخن کسي را قطع نميکرد مگر اين که از حد متعارف تجاوز ميکرد.
⑮- کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدايش از همه مردم زيباتر بود.
⑯- آنقدر از ترس خدا ميگريست که جاي نماز آن حضرت نمناک ميشد.
⑰- هر روز هفتاد بار استغفار ميکرد.
⑱- ديرتر از همه مردم به خشم ميآمد و زودتر از همه راضي ميگشت.
⑲- با ثروتمندان و تهيدستان يکسان دست ميداد و مصافحه ميکرد وقتي به کسي دست ميداد پيش از او دست خويش را باز نميکشيد.
⑳- در پي لغزشهاي مردم نبود.
📚 وسائل الشيعة (آل البيت )، الحر العاملي جلد٢١، صفحه ١٣
#سیره_پیامبر
#شهادت_امام_رضا علیه السلام 🥀🏴
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_پنجم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر ا
📚 #تنها_میان_داعش
📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
❤️ #قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
&ادامه دارد....
❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌
🔅سلامتی #امام_زمان (عج)صلوات🔅
•┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈•
🔅نسیـــم بهشـــت
🔅 @nasemebehesht
🥀🏴اکسیر کن مرا به عیار نگاه خود
چون طاق صحن کهنه، مطلا شود دلم
🏴 #شهادت_امام_رضا(ع)
#تسلیت_باد 🥀
🔅سلامتی #امام_زمان (عج)صلوات🔅
•┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈•
🔅نسیـــم بهشـــت
🔅 @nasemebehesht
(تقویم همسران)
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
@taghvimehamsaran
✴️ شنبه 👈 26 مهر 1399
👈 29 صفر 1442👈 17 اکتبر 2020
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام " ۲۰۳ ه.ق ".
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌗 امروز ساعت 8:37 قمر وارد برج عقرب می گردد .
🌙⭐️احکام دینی و اسلامی.
👶مناسب زایمان و نوزادش مبارک و شجاع خواهد شد. ان شاء الله
🤕بیمار امروز زود شفا یابد . ان شاءالله
🚖 مسافرت :مکروه اگر ضروری باشد همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است .
✳️ امور کشاورزی .
✳️ بذر افشانی .
✳️ آبیاری.
✳️ کندن چاه و کانال .
✳️ درختکاری .
✳️ از شیر گرفتن کودک .
✳️ جراحی چشم .
✳️ و استعمال دارو نیک است .
📛 امور اساسی و زیر بنایی خوب نیست .
💑 امشب ..
# مباشرت (شب یکشنبه ) ، دستور خاصی وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث پرهیز از خلق و گوشه گیری می شود .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سبب نجات از بیماری می شود .
😴😴 تعبیر خواب امشب.
خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 1 سوره مبارکه ی " حمد " است.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین .....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که نامه یا حکمی از بزرگی به خواب بیننده برسد و مایه خوشحالی وی گردد و یا به وی نعمتی برسد که شکر گذار باشد. ان شاء الله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🏴🥀 #شهادت_امام_رضا علیه السلام 🥀🏴
#کرامتی_از_ایت_الله_نخودکی
✨آیت الله احمدی میانجی:
خدا رحمت کند آقای تربتی را، روی منبر می گفت: ما در اصفهان با مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی در مدرسه بودیم. ایشان که شبها گاه گاهی نمی خوابید ما هم بیدار می شدیم. ایشان متاهل شد و رفت، ما دیگر بیدار نشدیم. یک روزی به ایشان عرض کردم که آقا! شما رفتید، دیگر نماز شب از ما فوت شده است. فرمود: وقتی که سرتان را می گذارید روی متکا و می خوابید، این جمله را بگویید: شیخ حسنعلی میگوید مرا ساعت فلان بیدار کنید و ساعتش را تعیین کنید.
میگفت: هر وقت می گفتیم، احساس می کردیم که کسی ما را صدا میزند. بیدار می شدیم ومی دیدیم که هیچ کس نیست ولی به هر حال،سر ساعت ما را بیدار می کردند. ✨
به سوی نور دفتر دوم ص103، 102
#شهادت_امام_رضا علیه السلام 🥀🏴
#یاایــهاالرئــوف 🌹🍃
از پنجره فولاد شفا مےگیرم
هرچیز،بخواهم از شما مےگیرم
این قصہ سرانجام خوشے خواهد داشٺ
چون از تو براٺ ڪربلا مےگیرم
🏴 #شهادت_امام_رضا(ع)
#تسلیت_باد 🥀
مداحی آنلاین - ضامن آهو رضا .mp3
1.86M
🔳 #شهادت_امام_رضا💚 علیه السلام
🌴ضامن آهو رضا💚
🌴لاله ی خوشبو رضا
⏯ #نوستالژی
👌بسیار دلنشین
مهمان امام رضا - @Maddahionlin.mp3
8.54M
🏴 #شهادت_امام_رضا(ع)
♨️مهمان امام رضا(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
#شهادت_امام_رضا علیه السلام 🥀🏴
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حجتالاسلام بیآزار: من خودم آزاد شده امام رضا(ع) هستم..
پایم در هشت سالگی باید قطع می شد اما امام رضا آن را به من برگرداند
🎥 حال و هوای حرممطهر رضوی در صبح روز #شهادت_امام_رضا علیهالسلام